عدالت صحابه
اهل سنت قاعده ای دارند به نام «عدالت صحابه» با توجه به این قاعده سخنان صحابه را می پذیرند و قول و سخنانشان را حجت می دانند. این درحالی است که ابوبکر نیز این قاعده را نپذیرفت!
ابن تیمیه گفته است اکثر صحابه نسبت به حضرت علی سب داشتند و در جای دیگر میگوید ساب خلفا کافر است اگر این دو مطلب را کنار هم قرار دهیم به اعتقاد ابن تیمیه اکثر صحابه کافر هستند!
جلسه استاد حضرت آیت الله العظمی سبحانی«دامت برکاته» در دانشگاه «آل البیت اردن» به مناظرهای پر چالش و تنش تبدیل میشود. اما استاد با چیرگی کامل ودقیق، حتی بر متون اصلی اهل سنت با بیان شواهد و دلایل و احادیث مندرج در صحاح و سنن بحث را به خوبی اداره و طرف مقابل را خلع سلاح میکند.
صحابه منافق در معتبرترین کتب اهل سنت، تا حدی که نبی مکرم اسلام با کنایه وتشبیه بهشت رفتن آنها را محال میداند چون پیامبر اکرم بعد از اشاره به منافق بودن بعضی صحابه، قسمتی از آیه چهل سوره اعراف را ذکر میکند که خداوند میفرماید«مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن داخل شود» یعنی داخل شدن صحابه منافق به بهشت همچون داخل شدن شتر از سوزن محال است.
ابن تیمیه سخنی در رابطه با صحابه دارد که جالب است. وی می گوید: بعضی از صحابه شراب میفروختند. خبر به عمر رسید. عمر گفت: خدا فلانی را بکشد. محمد بن عبدالوهاب نیز میگوید: آیا نشنیدی که خداوند صحابه را بهخاطر گفتن یک کلمه، تکفیر کرده است. با اینکه این صحابه در زمان رسول خدا بودند و نماز میخواندند و زکات میدادند.
در کتب شیعه و اهل سنت در روایاتی از ارتداد صحابه سخن آمده که بعضی از آن احادیث بهطور کلی عدهای از صحابه را مرتد خوانده و مستحق دوزخ و در برخی همه صحابه را مرتد میشمارد و چند نفر استثناء میکند؛ منظور از ارتداد در این روایات، مخالفت كردن در يك امر واجب و اساسی كه پيامبر اكرم به آن دستور داده بود و صحابه مخالفت كردند، میباشد.
اگر کمی ژرف اندیشانه بیاندیشیم، متوجه خواهیم شد که علاوه بر دو مکتب صحابه و اهل بیت، مکتب سومی به نام مکتب اموی نیز وجود دارد که در طول تاریخ سعی کرده افکار انحرافیش را از طریق مکتب صحابه به گوش جهانیان برساند. معاویه سردمدار و پایه ریز مکتب فکری اموی است. وی بر خلاف مکتب صحابه، با حضرت علی و خاندانش دشمنی عمیقی دارد.
عمروعاص در ایام پیری و در سن 80 سالگی به سپاه معاویه ملحق شد، تا وی را در مقابل امیرالمومنین، علی (ع) یاری کند. اما همین شخص، وقتی لحظات آخر عمرش فرا رسید، به پسرش گفت: دوست داشتم که مرده بودم و دست به این کارها نمیزدم. اکنون نمیدانم در نزد خداوند چه عذری بیاورم. ای کاش، پشکلِ شتر جمع میکردم و این اموال را جمع نمیکردم.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) چند تن از اصحاب خاص ایشان و یاران نزدیک امیرالمومنین علی (ع) هیچ گاه با خلفای غاصب کنار نیامدند و با اعتراضات مداوم خود و سخنان مستدل، عمل سخیف خلفا و حامیان آنها را به باد انتقاد میگرفتند و خلافت و جانشینی حضرت علی (ع) را حق مسلّم آن امام همام میدانستند و هیچ گاه از مواضع خود کوتاه نیامدند.
در مورد صحابه دو نظریه وجود دارد؛ نظریه اول: به هر کسیکه پیامبر را مشاهده کرده باشد، حتی اگر یک لحظه پیامبر را دیده باشد، صحابه اطلاق میشود. نظریه دوم: به کسانیکه با پیامبر مصاحبت طولانی داشته و از پیامبر اطاعت میکردند، صحابه اطلاق میشود. دیدگاه اول افراطی و به دور از واقعیت است، ولی دیدگاه دوم مورد قبول و احترام است.
اهل سنت معتقدند که صحابه عادل هستند، آنان بر این باورند که اگر عدالت صحابه مورد خدشه قرار گیرد، چگونه میتوان دین را از پیامبر دریافت کرد! زیرا صحابه حلقه وصلی بین ما و پیامبر اکرم هستند. در پاسخ به اهل سنت میگوییم: راه حل را پیامبر اکرم بیان کرده است و به مسلمانان فرمودند که به قرآن و اهل بیت متمسک شوید، تا نجات یابید.
معاویه یکی از صحابهی آزاد شدهی پیامبر بعد از فتح مکه بود، او بعد رحلت پیامبر در زمان خلفا، جایگاه حکمرانی بر منطقهی شام را به عنوان استاندار گرفت تا اینکه در زمان خلافت حضرت علی عزل شد، او به خونخواهی عثمان جنگ صفین را بهراه انداخت، اما با این وجود انصاف را در مورد حضرت به خرج داده و اعترافاتی در فضیلت امیرالمؤمنین کرده است.
یوسف قرضاوی: از مشکلات عصر ما این است که بسیاری از جوانانی که چند کتاب دینی مخصوصاً کتب حدیثی میخوانند، خیال میکنند عالم دهرند و ادعای اجتهاد در دین را دارند در حالیکه هنوز قواعد ادبیات عرب را هم نمیدانند و نه تنها درباره ائمه دین، بلکه درباره علمای صحابه نیز نظر میدهند و میگویند: آنان مردانی بودهاند و ما نیز مردانی هستیم.
افرادی مانند عبدالله بن عمر، با وجودیکه از زبان پیامبر اکرم، سخنان بسیاری در فضایل اهل بیت شنیده بودند ولی باز هم نسبت به آنان کینه و عداوت داشته و با حرکات و سخنان خود، ماهیت درون خود را روشن میکردند، عبدالله بن عمر با امیرالمؤمنین بیعت نکرد و روایت جعلی کاتب پیامبر بودن معاویه را نقل کرد و به خاطر پول با یزید بیعت کرد.