جسارت مولوی به امام علی(ع) و دفاع از ابن ملجم!

  • 1395/05/23 - 22:11
مولوی در اشعار خود خلیفه دوم را معلم علوم و معارف معرفی کرده ولی در همین اشعار امام علی(علیه‌السلام) را تنها پهلوانی معرفی می‌کند که نیازمند راهنمایی بزرگان است و در جایی دیگر نیز از قاتل حضرت یعنی ابن‌ملجم که شقی‌ترین انسان‌ها است دفاع کرده و او را آلت حق می‌داند و معتقد است که حتی او را نباید ملامت کرد.
جسارت مولوی به امام علی(ع) و دفاع از ابن ملجم!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علمایی از اهل سنت به برتری و فضیلت و دانش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر خلفا اعتراف کرده اند. چنانچه نقل می‌کنند زمانی که خلیفه دوم بر روی منبر پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در پاسخ به اشکالی که یکی از زنان حاضر در مسجد به‌سخنان او کرده بود گفت: «تمامی مردمان از عمر داناترند، حتی زنان پرده‌نشین!»[1] هم‌چنین خلیفه دوم، بارها و بارها گفته است که: «اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد» که بسیاری از علماء بزرگ اهل سنت مانند تفتازانی[2] فخررازی[3] ابن ابی‌الحدید[4] زمخشری[5] به این مطلب اعتراف کرده‌اند. اما مولوی در اشعاری بدون نادیده گرفتن این فضیلت و برتری، خلفا را سایه خدا و معلم علوم و معارف معرفی می‌کند و می‌گوید:
پیغمبر علـی را کای علی
شیر حقی، پهلوان پر دلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایه نخل امید
اندر آ در سایه آن عاقلی
کش نداند بُرد از ره ناقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
چون گزیدی پیر نازکدل مباش
سست و ریزنده چو آب و گل مباش(6)

مولوی در همین اشعار، باب علم پیامبر (صلی الله علیه و اله)، امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب(علیه‌السلام) را تنها یک پهلوانی می‌داند که نعوذبالله در معرض نفاق! بوده، و محتاج راهنمایی و هدایت بزرگان و پیران می‌باشد! درحالی‌که بسیاری از علماء عامه از فضائل آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در کتب خود نقل کرده و معترف به علم و دانش آن حضرت بوده‌اند و خود صوفیه حضرت را سرچشمه عرفان می‌دانند و اکثر فرقه‌های صوفیه سلسله خود را به حضرت می‌رسانند اما مولوی که خود را عارف و قطبی می‌داند که طبق عقاید صوفیه صاحب علوم الهی است چطور می‌تواند این‌چنین به حضرت جسارت کرده و مقام و علم آن حضرت را نادیده بگیرد؟

درجایی دیگر نیز مولوی، ابن ملجم را که سر مبارک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را شکافت و موجب شهادت مظلومانه آن حضرت شد را آلت حق می‌شمارد، و جنایت بزرگ او را غیرقابل طعن و ملامت می‌داند و این‌چنین از زبان امیر عالم وجود، خطاب به “ابن ملجم” می‌گوید:
من همی گویم بر او جف القلم
ز این قلم بس سرنگون گردد علم
لیک بیغم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم[7]
وی همچنین از زبان امام علی (علیه‌السلام) خطاب به ابن ملجم می‌گوید:
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی‌دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق[8]
در حالی مولوی از ابن ملجم دفاع کرده و او را آلت‌حق می‌داند که پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) او را شقی‌ترین مردم می‌داند و در پیشگویی خود از شهادت امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «گویا می‌بینم که تو در حال نماز برای پروردگارت هستی که اشقی‌الاولین‌ و‌الاخرین، رفیق کشنده ناقه ثمود، می‌آید و ضربتی بر سر تو می‌زند که محاسنت با خون سرت خضاب می‌گردد.»[9]

مولوی در ادامه دفاع خود از ابن ملجم می‌گوید:
یک سر مو از تو نتواند برید
چون قلم بر تو چنین خطی کشید!
مولوی معتقد است که در تقدیر ابن‌ملجم بوده است که او قاتل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است، پس گناهی ندارد و یک مو از سر وی نمی‌توان کند و نمی‌توان حتی او را به‌خاطر این‌ کار ملامت کرد. پس طبق عقیده مولوی قاتلین ائمه‌اطهار(علیهم‌السلام) مثل شمر ابن ذی‌الجوشن که سر مبارک امام حسین(علیه‌السلام) را از تن جدا کرد و خاندان او را به اسارت برد نیز گناهی ندارد و نمی‌توان آنها را ملامت کرد چون طبق عقیده مولوی آنها هم آلت‌حق هستند. در این صورت نباید در جامعه اسلامی قاتلی را سرزنش و قصاصی صورت پذیرد چون همه آنها آلت‌حق هستند.

پی‌نوشت:
[1]. ابن‌کثیر، اسماعیل، تفسير القرآن‌العظيم،  محقق محمدحسين شمس الدين، نشر دارالكتب‌العلمية، بيروت، 1419 ق، ج ۱ ص ۴۶۷، و الدررالمنتثره ص ۲۴۳، و ابن جوزی در سیره عمر ص ۱۲۹
[2]. تفتازانی، مسعودبن‌عمر، شرح مقاصد، ج 2 ، ص 294
[3]. فخر رازی، محمدبن‌عمر، التفسير الكبير، ج 21، ص 22
[4]. ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق محمد ابراهیم ابوالفضل، نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1304، ج 1، ص 18 و  ج 12 ، ص 179
[5]. زمخشری، محمودبن عمر، المفصل في صنعه الاعراب، محقق محمد نعسانی، ج 1 ، ص 432
[6]. محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوى، تصحيح: محمد استعلامى، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر يكم، ابیات 2972
[7]. همان، ابیات 3866
[8]. همان، ص190
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات دار احیاء التراث العربی، لبنان، ج 42، ص 190، باب 126،ح 1
[10]. محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوى، تصحيح: محمد استعلامى، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر يكم، ابیات 3866

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نظر بنده در اشعار حضرت مولانا هیچ توهین و حب وبغضی در کوچک جلوه دادن لنگر آسمان وزمین حضرت علی علیه سلام از سخن اودیده نمی شود ودر این ابیات جنس بشر را توصیه به امید واعتماد به پیران باتجربه میکند که واستعاره میباشد که در مثل آمده که مبادا دغلان انسان را بر اثر غره شدن از راه در نیاورندودربیت ظل او...منظورسایه حضرت علی همچون بلندی کوه قاف برانسانهای روشن دل سایه افگنده ودربیت روح او... یعنی تمام ارواح در قدرت و بزرگی ووسعت منش خدایی به دور روح باعظمت حضرت مولا علی در طواف وزیارت می باشند ودر بیت کربگویم تا.....نعت او یعنی اکر تمام عمر به ستایش حضرت علی مشغول باشم تا ابد قطع نخواهد شدوانتهاو پایان ندارد ودر بیت در بشر روپوش... می فرماید درافتاب جلیقه انسانی پوشیده ودر درون روپوش نور گرماو جود وتمام حسنهای که روشنایی دارد وجود دارد لذا در این اشعار توهین دیده نمی شود وهمه مجد وستایش وبزرگی ومنش نگوی حضرت علی به سخن آمده ودر بیت آخر که گر بهر زخمی تو پر کینه شوی ...پس کجا بی صیغل آیینه شوی منظور شاعر به انسانهایی چون ما می باشد این است که در فشار زندگی صبور باشید واز کینه که فعل شیطانی است دوری کرده لذا روشنایی دل ووجود حق تابنده تر در قلب شما میشود

اگر ما به جبر یا اختیار شرعی اعتقاد داشته باشیم ابن ملجم مطاق دستور خداوند این عمل را انجام داده که امیرالمومنین(علیه السلام) تیز به ایم موضوع اشراف کامل داشته و او را فرستاده ی خداوند می داند.

جناب نوری، اگر کسی به شما فحش ناموسی بدهد (مثلاً به مادر شما تهمت زنا بزند، یا با خواهر شما نسبت فحشا بدهد) شما او را فرستاده خدا می‌نامید؟ و به رفتار او راضی می‌شوید؟ (چون خواست خدا بوده؟)

جبر گرایی تفکر انحرافیی است.پس لابد فرعون هم دست خدا بوده که بر بنی اسراعیل مسلط شد.و باید اورا گرامی داشت!

به جد یکی از نقد های سخیفی بود که خوندم شما از اصل نفهمیدید که مولوی چی می گه

خب شما که فهمیدید توضیح بدید

این دوستان که سعی در اثبات درک خود از اشعار مولانا نمودند به مانند مردمان عصر منصور حلاجند متاسفانه بد و به واقع بد دریافتند و تنها ظاهری از این بحر بی کران کلام مولانا را گرفته اند یا شاید تریبون استبداد انگلیس می‌باشند که سعی در از بین برون تاریخ و ادبیات غنی این مرز و بوم دارند به هر حال بر هر عاقل و اندیشمندی پوشیده نیست که استعمار کثیف گاهی از را دین و مذهب و گاهی از تخریب بزرگان ادب وارد شده و متاسفانه فریب خوردگان ظاهر بین نیز بر این آتش هیزم می‌افزایند یا علی

سلام برادر تمام صحبت های شما برپایه توهین و اتهام زنی است که ما را مردمان زمان حلاج فرض کردید و بعد از آن ما را تریبون انگلیس خطاب کردید. کجای این صحبت های شما نشان از مسلمانی دارد؟ شما هیچ سندی برای اثبات ادعای خودتان ندارید و هیچ چیزی ندارید که بتوانید خلاف ادعای ما در مورد این اشعار مولوی را ثابت کنید. در ضمن باید خدمت شما عارض شوم که حکم به کفر حلاج و اعدام او توسط مجموعی از علمای شیعه و سنی و حتی خود بزرگان صوفیه که در آن جمع حاضر بودند صادر شده است. شما می گویید که استعمار انگلیس به دنبال تخریب بزرگان ادب هست درحالی که خلاف این را باید خدمت شما عرض کنم، چرا که جاسوسان انگلیسی اقرار کردند که باید خانقاه ها و کتاب هایی امثال کتاب مولوی را در ایران گسترش دهیم. این یعنی این که انگلیس با همین کتاب مثنوی و خانقاه ها به دنبال ترویج صوفیگری در کشور ایران است.

و این که پیامبر هیچ وقت به زنان توهین نکردند یا نظر پیامبر این گونه نبود که بگویند زن از مرد کمتر است اینجا این شخص مثلا محترم با حدیث های تحریف شده میگن پیامبر گفتن تمام مردمان حتی زن ها یعنی چی چرا نگفتند تمام انسان ها ، و در رابطه همبن موضوع بگم که اگر عمر عقل نداشت چرا پیامبر بگذارد از بین این همه مسلمان عمر سخنرانی کند و این که پیامبر این گونه زشت با کسی برخورد نمی‌کرد که شخصی را جلوی همه تمسخر کند انشالله این رسانه های انگلیس که بر علیه اسلام و برای تفرقه‌افکنی تلاش می‌کنند را نابود کند

سلام ما نگفتیم که این حرف پیامبر صلی الله علیه و آله است بلکه این روایتی است که اهل سنت از زبان خلیفه دوم نقل کردند. ما گفتیم این روایت رو خلیفه دوم از روی منبر پیامبر گفته است نه اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و آله چنین صحبتی کرده باشد. متاسفانه شما این مطلب رو دقیق مطالعه نکردید و سطحی به مطلب نگاه کردید

واقعا این برداشتی که از این ابیات کردید برای من مضحکه! شما اگه شعر کامل رو بخونید می‌فهمید که از زبااانننن خون حضرت علی (ع} به ابن ملجم این حرف‌ها رو می‌زنن جناب مولوی نه از زبان خودشون! فهم این اصلا سخت نیست، حتی اگر از توانایی شما خارج باشه. در مورد شعر اول هم میشه بگید کجا اسمی از خلیفه‌ی دوم آورده؟! نصیحتی‌ست که چون خیلی مهمه -مسئله‌ی بی پیر ماندن- از قول پیامبر اسلام - بلندمرتبه‌ترین بنده‌ی خدا - به حضرت علی (ع) - نزدیک‌‌ترین شخص به اون حضرت - نقل شده. صرفا برای نشون دادن اهمیت که این خودش اثبات حقانیت و نزدیکی اون حضرت به پیامبره. شما اگه مشکلی دارید با تشیع، از زبان خودتون مطرح کنید نه عرفا. فهمیده‌ها موضوع رو می‌فهمن و شما پسته‌ی بی‌مغز رسوا می‌شید مثل الآن. اگه پیام من رو پاک نکنید البته...

سلام آقای نوری واقعا چطوری این برداشت رو از شعر داشتید که از زبان خون حضرت علی (ع) این حرف ها زده شده؟ اولاً من اولین بار هست که این چنین چیزی می شنوم که کسی زبان حال خون شخصی دیگر را نقل کند! ثانیاً این حرف و این ادعای شما نادرست است زیرا در اول شعر مولوی این جربان رو از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل میکنه و میگه: پیغمبر علی را کای علی. یعنی تمام این صحبت ها از زبان پیغمبر خطاب به حضرت علی ع است.

با سلام شما ادعا می کنید که این صحبت ها از زبان خون حضرت هست درحالی که اسمی از خون به میان نیامده ولی بعد میگوید که کجا اسمی از خلفای غاصب به میان آمده؟ این برداشت ما از مضمون شعر هست دلیل ما هم این است که: حضرت را نیازمند راهنمایی و هدایت معرفی می کند. همچنین حضرت باید مطیع و فرمانبر ان پیر باشد. تمام این موارد با عصمت و مقام امامت حضرت در تضاد است. در اینجا منظور از پیر کیست؟ آیا پیامبر ص است یا ابوبکر و عمر و اگر شما بگویید که منظور از پیر شخص پیامبر اکرم ص است درست نیست چون اگر منظور مولوی از پیر عاقل، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، نمی‌بایست از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را خطاب قرار می‌داد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا در خطاب به حضرت (علیه السلام) می‌فرماید" اندر آ در سایه آن عاقلی" امر می‌کند که باید بروی زیر سایه یک انسان عاقل. یعنی اینکه ممکن است که حضرت، کار اشتباهی انجام دهد لذا باید تحت نظر یک پیر عاقل کارهایش را انجام دهد. درحالی‌که این مسئله با عصمت حضرت در تضاد است. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا برای معرفی پیر عاقل از واژه "او" استفاده می‌کند و به‌صراحت شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند. درنتیجه با توجه به قرائن و شواهد به نظر می‌رسد که منظور مولوی از پیر عاقلی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصف او را می‌گوید درواقع ابوبکر باشد.

آقا ماهان در اینجا یک پرسش به ذهن خطور می کند این پیر عاقل که همچون خضر برای موسی است چه کسی است؟ اگر مراد مولوی از پیر عاقل برای حضرت امیر علیه السلام خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که جای بحثی نیست گرچه با توجّه به آیه مباهله و تصریح سخن پیامبر اکرم، حضرت علی علیه السلام، نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، مطرح کردن این مطالب از ریشه خطاست به خصوص که مولوی کوشیده است حضرت امیر علیه السلام را یک پهلوان که نیازمند هدایت و ارشاد است معرّفی کند و نخواسته است بپذیرد که خود حضرت سر منشأ هدایت است و اگر مراد مولوی از پیر عاقل شخص غیر از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است نتیجه می گیریم او فرد دیگری را عاقل تر از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام می داند که شاید طبق نظر وی آن شخص عاقل ابوبکر باشد، زیرا وی در اشعار دیگرش مقام های بالاتری را برای ابوبکر و عمر قائل شده است. فحوای این اشعار مناسبتی با اعتقادات شیعی نداشته و در افق بسیار نازلی قرار دارند و در برخی موارد حاوی ذمّ و طعن است و او تلویحاً دیگران را مدح کرده است. آیا کسی که درب شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و هر کس بخواهد با علوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آشنا شود باید از مسیر امیرالمومنین علیه السلام باشد، نیازمند یک پیر است؟!

دوستان عزیز مولانا از عشاق امام علی بودند و چندین شعر از مدح ایشون دارن این شعر اصلا از زبان خود حضرت علیه نه مولانا جای که مولانا در وصف علی میگه :شیران زده دم بر زمین پیش سگان کوی او . دقیقا داره بزرگی حضرت علی رو بیان میکنه واقعا مولانا حق داشت ک گفت هرکسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من...

شیطان هم در وصف الله حرفهای زیادی دارد (چنان که در قرآن میخوانیم شیطان عزت و جلال خداوند را ستایش میکند. چون شیطان الله را به ربوبیت قبول دارد اما به هر حال تکبر و سرکشی کرد). حتی از معاویه هم در وصف مولا علی (ع) سخنان بسیار است. مولوی، بیراهه است. نمیشود هر انحرافی را ایجاد کند بعد بگوید: دیگران حرف من را نمی‌فهمند.

باسلام ،لطفا آقایونی که از مولوی دفاع میکنن اول تمام اشعار شمس و مولوی رو بخونن تا بدونن جدای از مذهب در کل انسانهای بد دهن و فحاش و منحرفی بودن ، بازهم عرض میکنم تمام آثارشون رو مطالعه کنید

چقدر آدم باید احمق و متعصب باشه که تز این اشعار سراسر تعریف و تمجید سعی کنه یه چیزی علیه مولانا دربیاره! خوبه خود شعرو زدی و جلوی چشم ماست و داره می‌گه از بزرگی حضرت علی می‌گه که قابل وصف و توصیف نیست، شما از جای دیگه سوختین و از تعریفاش در مورد خلفا دارین می‌میرین وگرنه مولانا توهین که هیچ کلا توصیف بزرگواری علی رو کرده

موضوع در بیان مقام رضا حضرت است، چه در امامت و چه در شهادت . گوید روزی حسین ع در کودکی شادمان بر گردن پیامبر بود که از وی سوال شد در چه حالی، فرمود راضیم به رضای خدا. هنگام سربریدنش هاتف سوال رو تکرار کرد و حسین پاسخش را تکرار است.

سلام قطعا حضرت راضی بودند به رضای خدا، ولی اینجا مولوی در پی مطرح کردن رضای حضرت نیست بلکه درحال ابراز عقدیه جبرگرایانه خودش هست. همچنین آنچه مولوی میگه با واقعیت های تاریخی مطابقت نداره چون برای این صحبت های مولوی مورخان چیزی نگفتند و منبع صحیحی هم براش نقل نشده. یکی همین چاکری و ملازمت ابن ملجم با حضرت علی ع هیچ کجا نقل نشده جز در بحار الانوار که بعدش خود علامه مجلسی میکه این رو فلان قصه گو و داستان سرا نقل کرده که علمای رجال اون رو کذاب و دروغگو دانستند و من هم این خبر رو درباره چاکری و نوکری ابن ملجم برای امام علی ع صحیح نمی دانم. یا اینکه ابن ملجم میکه من رو بکش تا این چنین خطایی نکنم سند صحیحی نداره و جایی نقل نشده. یا اینکه مولوی میکه پیامبر ص این خبر رو به ابن ملجم داده خوب بگو در عصر پیامبر ابن ملجم کجا بود اصلا ابن ملجم پیامبرص رو درک نکرده

جناب آقای رجب علی خیاط گفتن که مولوی در برزخ بسیار گرفتار چون سنی بوده اگه ارادت کامل به مولا امام علی علیه السلام داشتن که در برزخ گرفتار نمیشدن من از مولوی متنفرم

دوستان یادتون باشه شما دارید “نظر خودتون” رو درباره شعر میگید نه نظر واقعی شاعر رو! حافظ در یک جایی از شعر هاش بسیار باتقوا و ... هست و در جایی عاشق می و میخانه! این همه آدم هم درباره اش تحقیق کردند و مقاله نوشتند و هنوز هیچکس چیزی متوجه نشده! اینجا هم درباره مولانا همینطور، دوستی فرمودند شیخ رجبعلی خیاط راجب مولانا گفتن که در برزخ گرفتار هست!!! سوالی که پیش می آید این هست که خود شیخ مستقیما اینو بهتون گفته؟! مسلما نه. این رو در وبلاگ ها و سایت هایی دیدید که مطالبشون رو به شکلی هوشمندانه مینویسند که اونجا میگن الآن شب هست (و با اینکه آفتاب وسط آسمان هست) همه حرفشون رو باور می‌کنند. لطفا ساده نباشیم حتی خود اشعار حافظ و سعدی و مولوی رو هم تحریف می‌کنند و توی سایت ها قرار میدهند!

من در عجبم که چطور با این میزان سواذت جرئت کردی این متنو بنویسی؟؟ فهم اشعار مولانا در حد شعورت نیس دوست عزیط

نوید جان ممنون که ثابت کردی طرفداران مولوی، بی‌سواد و مغلطه باز هستند. بی‌سوادی تو، یکی: سواذ! و دیگری عزیط! مغلطه بازی اَت هم اینکه طبق روال همه طرفداران مولوی، به جای اینکه پاسخ بدهی و احیاناً روی گندکاری‌های مولوی ماله بکشی، منتقدین را به بی‌سوادی و نفهمی متهم می‌کنی. وقتی شکست میخورید بهتر است حریف را قوی جلوه دهید. اما پس از شکست، وقتی حریف را ضعیف می‌نامید در حقیقت خودتان را تحقیر میکنید.

من خودم قبلا شیعه بودم و هنوزم خانواده ام شیعه هستند. چندتا سئوال از شما علمای شیعه دارم.. چرا میگوئید فحش و ناسزا در اسلام حرام است ولی خود شما آخوند ها فحش میدید؟ چرا به ابوبکر و عمر و عثمان فحش و ناسزا میگوئید اما به دیگران آیا تمام صحابه یکسان نبوده اند اگر بگوئید نه خواهشا دلیلش رو بیان کنید که چرا یکسان نبوده اند؟ شماها چرا حضرت علی (ع) با به مقام خدایی میرسانید؟ فرق بین علی و سایر خلفای راشدین چیه بطور منطقی بیان کنید کور کورانه و جاهلانه زیاد شنیدیم... اگر عمر دشمن علی بوده پس چرا علی او را به دامادی قبول کرده؟ آیا علی و اصحاب دیگر نداسته اند که آنها منافق هستند و بعد از گذشت صدها سال تازه شما آخوند های تازه به سن بلوغ رسیده کشف کردید که آنها منافق بوده اند؟ ولی بنده از علمای اهلسنت هنوز ندیده ام که یکی بیاد بگه حضرت علی فلانه و فلانه و فحش دادن در مذهب اهلسنت عملی ناشایست و حرامست اما یارو آخوند میاد هر چه از دهنش بیرون میاد میگه واقعا که صیغه زاده است ناموس نداره.. بعد از اینکه بررسی کردم بهترین و پاکترین مذهب اهلسنت است بزودی به اهلسنت همراه با ۶۰ یا ۷۰ نفر از رفیقان ایمان می آوریم ان شاالله

اجداد مادری من از ایل تکمه اهل دیواندره کردستان و اهل سنت بودند که اکثرا شیعه شدند. جماب ابوالفضل میگویند ناسزا در اسلام حرام هست اما خودشان به آخوندهای شیعه ناسزا میگویند. پس ژست ادب و نزاکت و ادعای احترام گذاشتن و... که جناب ابوالفضل مدعی هستند، صادقانه نیست. یعنی ادعاهایشان دروغ است. طبق عقیده شیعه، ابوبکر و عمر و عثمان، خلافت را از علی (ع) غصب کردند و به فاطمه زهرا (س) ستم کردند. به همین خاطر ملعون هستند. یعنی تحت لعنت الله قرار دارند. عثمان که توسط صحابه کشته شد. همچنین عایشه در جنگ حمل علیه علی (ع) خروج کرد و هزاران بی‌گناه را کشت. در حالیکه در قرآن آمده اگر کسی یک بی‌گناه را به ناحق بکشد جایش در جهنم است. همچنین معاویه در صفین علیه علی (ع) خروج کرد و او هم هزاران بیگناه از جمله عمار یاسر را کشت و او هم طبق قرآن، تحت لعنت الله است. علمای اهل سنت باید از ستمگری‌های این افراد ابراز برائت کنند. نه اینکه از ظالم دفاع کنند. درباره اینکه عمر داماد حضرت علی (ع) شده بود.، عقیده شیعه این هست که ام کلثوم ناموسی بود که از اهل بیت غصب شد و اهل بیت (که غیورترین افراد بودند، اما) مظلوم واقع شدند. و این مظلومیت آنقدر بزرگ است که برای خیلی‌ از اهل سنت باور پذیر نیست. آقای ابوالفصل اگر واقعا به قرآن عقیده دارید، عایشه و معاویه و یزید را لعن کنید که اینها در جنگهای مختلف، بهترین صحابه پیامبر را کشتند.

پاسخ به ابوالفضل: سلام شما خودت دم از ایمان و اسلام میزنی و ادعا میکنی در اهل سنت فحش دادن عملی ناشایت و حرام است و علمای شیعه را متهم به فحاشی بر علیه اهل سنت و خلفای اهل سنت می کنی ولی خودت در همین چند خط چندین بار به شیعه و علمای شیعه فحاشی و توهین کردی. پس اولا در ادعای خودت صادق نبودی. ثانیا در متن نوشته شده درباره ابن ملجم هیچ گونه فحاشی به خلفای اهل سنت نشده است و فقط و فقط سخنان بزرگان و علمای اهل سنت درباره خلفا ذکر شده و اگر اگمان می کنید که این کلمات و جملاتی که علمای شما در حق خلفا بکار بردند فحاشی حساب میشه باید از خود زمخشری و تفتازانی و ابن ابی الحدید علت آن را سوال کنید. ثالثا علمای شیعه فحاشی در حق اهل سنت و خلفای ایشان هم حرام میدانند و اگر کسی چنین کاری انجام دهد کار خلافی انجام داده است. شیعه هیچ گاه مقام خدایی را برای حضرت علی علیه السلام قائل نشده است و از این پست هم چنین برداشتی نمی شود. این مطلب فقط ادعای شماست. شما گفتید فرق میان حضرت علی علیه السلام و بقیه خلفای اهل سنت چیه؟ اگر به متن بالا دقت کرده باشید خود علمای اهل سنت به فرق میان حضرت و خلفای اهل سنت اشاره کردند. مثلا ابن کثیر شافعی می گوید: «خلیفه دوم بر روی منبر پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در پاسخ به اشکالی که یکی از زنان حاضر در مسجد به‌سخنان او کرده بود گفت: «تمامی مردمان از عمر داناترند، حتی زنان پرده‌نشین!» یا اینکه خلیفه دوم، بارها گفته که: «اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد» این جمله ای است که بسیاری از علماء بزرگ اهل سنت مانند تفتازانی، فخررازی، ابن ابی‌الحدید و زمخشری به این مطلب اعتراف کرده‌اند و در کتب خودشون به آن اشاره کردند. در مورد اینکه عمر داماد حضرت علی علیه السلام بود هم سخن بسیار است. اولا قضیه ازدواج عمر با ام کلثوم؛ در صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل، مسند بزاز و معاجم طبرانی (معجم کبیر، اوسط و صغیر ) نیامده است. ثانیا آنچه بین روایات شیعه و اهل سنت مشترک است، این است که خلیفه دوم، از ام کلثوم خواستگاری کرد، ولی حضرت علی ( علیه السلام ) با این امر مخالفت کردند. عمر بن خطاب، با تهدیدهای مکرر، خواسته خود را تکرار کرد و حضرت علی ( علیه السلام ) علی رغم مخالفت خود با این امر، اختیار ازدواج ام کلثوم را به عموی خویش عباس بن عبدالمطلب واگذار کردند و عقد نکاح بین عمر و ام کلثوم با اجازه و اختیار ایشان منعقد شد. برخی از روایات بر این نکته تاکید دارند که قبل از این که زفافی صورت بگیرد، عمر از دنیا رفت و حضرت علی ( علیه السلام ) دختر خود ام کلثوم را به خانه خویش بازگردانید. علت اینکه زفافی هم صورت نگرفته بود طبق اعتراف خود علمای اهل سنت این بود که ام کلثوم هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و حضرت علی علیه السلام هم همین مسئله را مطرح می کند که عمر نمی پذیرد و آن را بهانه میداند [1] رزقانی مالکی، از علمای اهل سنت می گوید: ام کلثوم، همسر عمر بن خطاب بود و قبل از این که به سن بلوغ برسد، عمر از دنیا رفت. [2] البته عده ای از علمای شیعه و سنی از اساس این مطلب را انکار می کنند و معتقدند که در نقل این مطلب اشتباه صورت گرفته. نووی از علمای اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء معتقداست که ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر ابوبکر بوده نه حضرت علی(ع) [3] از علمای شیعه هم آیت الله مرعشی نجفی در پاورقی احقاق الحق ضمن تایید این نظریه، ام کلثوم را دختر اسماء بنت عمیس از ابابکر می‌داند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) در آمد این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد. از آنجا که وی دختر خوانده حضرت علی محسوب می‌شود، تعدادی به اشتباه، ازدواج ام کلثوم دختر ابابکر را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند. [4] پی نوشت: [1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 8، ص 339، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق [2]. شرح المواهب اللدنیّة، ج 7، ص 9 [3]. نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲،ص۶۳۰، ش ۱۲۲۴ [4]. شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج‏۲، ص۴۹۰

آقای ابولفضل اولا:فرق امام علی با بقیه خلفاتون اینک حضرت علی (ع)معصوم هستم و طبق آیه قران انما یریدکم الله لیذهب عنکم رجس اهلبیت و یطهرکم تطهیرا دوما:حضرت علی (ع)حتی یک لحضه بت نپرسید ولی ابوبکر ۴۰سال بت پرستید

سلام شما سنی هستید و از این ابزار برای ایجاد فضا و تاثیرگذاری استفاده می کنید چون اگر قبلا شیعه بودید احتمال هست خودتون هم صیغه زاده باشید والبته چاقو دسته خودش را نمی بره اما در مورد دشنام به صحابه و خلفا والله که این تهمت به شیعه است و در منابع شیعه و فتاوی فحاشی وسب ممنوع هست چرا که قران کریم حتی دشنام به بتها را منع فرموده البته عده ای اجیر و عده ای هم نادان به این اسیاب خراب اب ریخته و با دشنام گویی ادعای مخالفین شیعه را نزد عوام تثبیت می کنند اما انچه در شیعه هست لعنت فرستادن بر دشمنان پیامبر و خانواده ایشان هست چرا که قران کریم در ازای رسالت از مسلمین میخواهد که به اهل بیت پیامبر مودت داشته باشند اما عده ای از مسلمین به قیادت برخی صحابه چه کردند با اهلبیت پیامبر از دختر مکرم ایشان تا سبطین و داماد و فرزندان و نسلهای بعدی لعنت فرستادن هم به معنی برائت جستن و دعا برای دور شدن از رحمت حق است که از فروع ده گانه مذهب است.

من اگر نیکم و ار بد تو برو خود را باش که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت عزیزان . ما باید به فکر درست کردن اعمال خودمون باشیم چیکار داریم که فلانی خوب بوده یا بد زن بوده یا مرد سنی بوده یا شیعه امریکایی بوده یا ایرانی یا افریقایی خداوند در قرآن می فرماید وجعلناکم شعوبا و قبائلا لتعارفو انا اکرمکم عند الله اتقاکم سعی در اصلاح اعمال خود کردن باعث میشه که جامعه ای بهتر و خوب داشته باشیم فقط به قول بزرگوار ادب از که اموختی از بی ادبان باید از تاریخ درس گرفت . همین و بس

پرونده همه را بستی.علی لعنت الله قوم الظالمین

سلام اگر اینطور است که شما میگویید که ما نباید کاری به دیگران داشته باشیم و ببینیم شیعه هستند یا سنی و کاری نداشته باشیم که چه اعتقادی دارند پس بفرمائید که چرا پیامبر ص در مورد دین مردم خودش و دین کشورهای دیگر دخالت کرد و سعی در هدایت مردم داشت. این نشون میده که ما نباید نسبت به دین و عقاید یکدیگر بی تفاوت باشیم. اصلا این صحبت شما با آیات و روایات هم در تضاد است.

سلام به نظر من حضرت علی(ع) در مقام تسیم و رضا بوده است و در شعر مولانا به این مساله اشاره شده است که اگر خواست خداوند نبود شمشیر ابن ملجم نمیتوانست ببردو در این شعر تطهیری از ابن ملجم ملعون انجام نشده است، بلکه گفته شده که حضرت به پیشامد راضی است. خواست خداوند این بود که از این طریق طینت خوارج آن زمان و معادل فعلیشان یعنی دذاعش بر همه آشکار گردد. وگرنه شخص حضرت از سال ها قبل قاتل خود را میشناخت. در ارادت مولوی به حضرت علی (ع) به منبع زیر رجوع کنید: https://fararu.com/fa/news/86987/%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%83%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7

یعنی بعضیها احساس میکنن که مولوی پیامبره!!!! لعنت بر دشمنان و اهانت کنندگی بر اهل بیت عصمت و طهارت

برای شما آقای ابولفضل بگم ک فرق بین امام علی و خلفای اهل تسنن اینک امام علی معصوم هست و طبق آیه قران انما یریدکم الله لیذهب عنکن رجس و یطهرکم تطهیرا دوما شما نباید با ی تیک تاک اینقدر دلتون بلرز و از مذهبتون دست بردارید

سلام وقت بخیر لطفا تمامی ابیات رو معنا کنید. گفته شما راجب ابن ملجم درست نیست چون در مصرا دوم مولانا میگه چون زنم بر آلت حف طعن و دق طعن به معنای سرزنش و دق به معنای اندوه هستش یعنی آلت حق رو سرزنش کنم و از اون اندوهی به دلم بشینه مولانا شعر های بسیار ریبایی راجب حضرت علی داره سزلوار نیست که کشی بخواد بهشون توهین کنه

سلام اولا همین بیت و برخی دیگر از ابیات مولوی دال بر جبرگرایی است که با اعتقادات اسلام و شیعه در تضاد است. دوماً برخی از گفته های مولوی در شعر واقعیت دینی و تاریخی ندارد. مولوی در ابتدا می‌گوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خبر را به ابن ملجم می‌دهد که او قاتل حضرت علی (علیه السلام) است. درصورتی‌که چنین خبری و چنین روایتی وجود ندارد و اصلاً ابن ملجم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درک نکرده است. همچنین شیخ مفید در کتابی می‌فرماید: «روایات متواتر رسیده که امام علی علیه السلام پیش از فرا رسیدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثی که در زمان کشته شدنشان رخ می‌دهد و به سبب ضربتی که بر سرش وارد می‌آید، شهید از دنیا می‌رود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگین) می‌نماید، خبر داد و چنان شد که فرمود.»

در مورد اشعار مولوی مثل همین شعر برخی از گفته هاش واقعیت دینی و تاریخی نداره. مثلا این‌که مولوی ابن ملجم را چاکر (نوکر، ملازم، رکابدار) حضرت علی (علیه السلام) معرفی می‌کند قابل استناد به منبع صحیح و موثقی نیست. درحالی‌که تنها نقلی که در این مورد ذکر شده است در کتاب بحارالانوار آمده است. منبع اصلی این مطلب از یک کتاب داستانی از ابوالحسن بکری است که حتی زمان وی به‌درستی شناخته شده نیست و چند کتاب داستانی از وی در اختیار قصه گویان و داستان‌سرایان بوده و پر از عجایب و غرایب است. اما علامه مجلسی درباره این نقل قول خود می‌گوید: «این خبر درست نیست، و ما چنان‌که آن را یافتیم اینجا نوشتیم» همچنین تمام رجال شناسان این ابوالحسن بکری را به قصه گویی و دروغ گویی می‌شناسند. روایاتی هم که در مذمت ابن ملجم مرادی از اهل بیت ع صادر شده خلاف گفته مولوی رو می رساند.

سلام این اشعار مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند که ابن ملجم آلت دست خداوند متعال بوده است. حال سؤال اینجاست که اگر حکم قتل حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم، حکمی مقدر است. پس قصاص قاتل چه وجهی دارد؟ جواب مولانا این است که آن‌هم در جای خویش به مصلحت بشر است. درحالی‌که مجازات فرع بر اختیار مسئولیت است و کسی را که آگاهی و اختیار ندارد نمی‌توان مجازات کرد و در عین حال از عدالت سخن گفت. به قطع آنچه مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشانه‌ای که در این اشعار می‌گوید با عقاید و مبانی مسلّم اسلام و شیعه در تضاد است.

سلام علیکم اسلام دین عقلانیت است و تعصب سبب جهل و ضد عقل است. منابع روایی اسلام بعد از وفات پیامبر به هر دلیلی نابود شد و احادیث موجود در منابع فریقین بعد از خلفای راشدین یا از طریق صحابی بازمانده و یا تابعین نقل شد و البته طبیعی هست که دستخوش تحریف و جعل و غلو شده باشند. روایات نقل شده از ائمه بزرگوار شیعه هم به دلیل افتراق فقهی برای اهل سنت قابل استناد نیست البته مناهج حدیث شناسی متعددی بین فریقین هست که به شناسایی ضعف و قوت روایات کمک کرده اما برای یک شخص بی طرف با نگاه از بیرون دو راه برای شناخت حق از باطل هست اولی از راه بررسی احادیث و روایات معتبر مشترک بین فریقین و دومی بررسی سلوک و مرام پیروان هر کدام از مناهج روایی و پیروان فرق و تطبیق اونها با وجدان و ذات بیدار بشر و عقلانیت و انسانیت فی المثل برای یک دین شناس قرن 21 مهم این هست که کدام فرقه مروج خشونت و قتل و تکفیر هست یعنی فرقه باطل فرقه ای هست که به جای استدلال و احتجاج از ابزار تکفیر و حذف استفاده میکنه و کدام فرقه برای تثبیت حق در جامعه فرهنگ ایثار و شهادت را ترویج میده بنده به شخصه اعتقادی به مسائل شیعه و سنی ندارم و در عمل و مناسک هم گرایش سنی را می پسندم اما با مطالعه بسیار به این نتیجه رسیدم که شیعه بر اساس یک تفکر اصیل و عمیق ظلم ستیزی استواره که محورش محبت خاندان پیامبر و البته واقعه عاشوراست اما دشمنان این مذهب در پوشش دوست در اون نفوذ کردند و با خلق بدعتها و خرافاتها باعث ایجاد نفرت از باور اصیل شیعه شدند عوام الناس اعم از کفار و مسلمین همین خرافات و بدعتها را به عنوان تشیع می بینند و باور می کنند اما به مغز و روح شیعه که در منابع اصیلشون هست مراجعه نمی کنند و اگر مثل برخی فرق اسلامی اونهارا تکفیر و تهدید به قتل نکنند حد اقل متهم به عقل ستیزی می کنند. جناب مولانا هم به رغم هوش اجتماعی و فلسفی قوی دچار تعصب شده و در کتاب ارزشمند خودشون که همیشه منبع معرفت بوده به جای رجوع به مغز و ماهیت تشیع و حادثه عاشورا شیعیان را به خاطر عزاداری و مناسک به بد دینی متهم میکنه البته به رغم اعتقاد بعضی که ایشون را شافعی میدونند اکثر علمای اهل سنت ایشون را داخل در فرق4گانه ندونسته و اعتقاد به صوفی بودنش دارند عده ای هم به خاطر رفتارهای غیر قابل تعریف در شریعت ایشون مثل سماع و رقص و شاهد دوستی و وصال همنوع خواهی اعتقاد به بی دینی ایشون دارند که فقط الله عالم به خفیات است. بابت تصدیع پوزش می طلبم

بنظرم . اشعاری که ما برداشت میکنیم از ضد ونقیض بودن درباره حضرت محمد ص و امام علی ع و یا حضرت فاطمه اینست که مولانا ارادت و کرامات امام علی ع گاه بصورت بارز و گاه در لفافه و گاه با ایهام بیان کرده و به نوعی تقیه کرده است. چون اگر مولانا ارادتی نداشت به امام علی ع و حضرت محمد ص از اول بصورت خیلی بارز بیان می داشت و بعضی برای دریافت مفهوم شعر بایستی مفهوم اون شعر برعکس بیان کرده باشد. شاید در مورد حضرت فاطمه مفهوم کرامت و مقام حضرت فاطمه را در قالب بیان مفهوم معکوس می‌گفته. در حکومت سایه در مورد امام علی ع که درسته بعداز حضرت محمد ص حکومت امام علی ع و ولایت ایشان در سایه بوده و دارای رموز و اسرار خودش در دلهای شیعه و مسلمانان بیان می‌کرده. چون اگر مولانا هیچ ارادتی نداشته باشد به چهارده معصوم ع نباید یه جا ارادت نشون بده و یه جا مثلا طبق برداشت ما اهانت کنه. پس مسئله تقیه و لفافه و ایهام گفتن شعر بوده طبق زمان خودش. و یه احتمال هم وجود داره که شاید البته بعضی اشعار که درمدح چهارده معصوم ع مولانا گفته دچار تحریف شده باشه مثلا در مورد حضرت فاطمه س یه شخص دیگه ای بوده که تحریف کردن یا مقام و کرامات حضرت فاطمه س مدح کرده که برعکسش کردن . البته شاید.اونجا که شمشیر ابن ملجم آلت حقه منظورش این هست که اون شمشیر هم داره شهادت میده به بر حق بودن امام علی ع با شهادت ایشان . و داره ستایش می‌کنه مقام امام علی ع رو وشهادت میده ابن ملجم جهل مطلق و شقی هستش شمشیرهم داره شهادت میده به این. و اونجا که برداشت ما میشه اینکه مثلا مولانا ،شمس تبریزی را راه بلد میداندمنظورش خود شمس نیست ایهام دارد که منظورش همان حضرت مهدی ع که میگه از اولاد حضرت علی ع و حضرت فاطمه س و نوه پیامبر ص هست که منجی آخرالزمان است.

سلام آقا سعید استدلالات شما بر پایه احتمالات و شاید بود. درحالی که خیلی از بزرگان شیعه بر اشعار مولوی اشکال وارد کرده و معرفت او نسبت به ائمه اطهار (ع) را زیر سوال بردند. به عنوان مثال علامه جعفری نقدهای بسیاری در این زمینه بر مولوی وارد کرده. اما در همین اشعار مولوی چند مورد رو متذکر می شوم: در مورد اشعار مولوی مثل همین شعر برخی از گفته هاش واقعیت دینی و تاریخی نداره. مثلا این‌که مولوی ابن ملجم را چاکر (نوکر، ملازم، رکابدار) حضرت علی (علیه السلام) معرفی می‌کند قابل استناد به منبع صحیح و موثقی نیست. یا مولوی در ابتدا می‌گوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خبر را به ابن ملجم می‌دهد که او قاتل حضرت علی (علیه السلام) است. درصورتی‌که چنین خبری و چنین روایتی وجود ندارد و اصلاً ابن ملجم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درک نکرده است. همچنین تقیه کردن مولوی نمیتونه درست باشه. برای عدم تقیه هم لازم نیست که بی احترامی به صورت خیلی واضح باشه میتونه به صورت شعر و با نیش و کنایه و ... باشه. اتفاقا بنده معتقدم که مولوی با این اشعار قصد کوچک کردن حضرت را دارد. چراکه حضرت را نیازمند راهنمایی و هدایت معرفی می کند. همچنین حضرت باید مطیع و فرمانبر ان پیر باشد. تمام این موارد با عصمت و مقام امامت حضرت در تضاد است و اگر شما بگویید که منظور از پیر شخص پیامبر اکرم ص است درست نیست چون اگر منظور مولوی از پیر عاقل، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، نمی‌بایست از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را خطاب قرار می‌داد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا در خطاب به حضرت (علیه السلام) می‌فرماید" اندر آ در سایه آن عاقلی" امر می‌کند که باید بروی زیر سایه یک انسان عاقل. یعنی اینکه ممکن است که حضرت، کار اشتباهی انجام دهد لذا باید تحت نظر یک پیر عاقل کارهایش را انجام دهد. درحالی‌که این مسئله با عصمت حضرت در تضاد است. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا برای معرفی پیر عاقل از واژه "او" استفاده می‌کند و به‌صراحت شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند. بنابراین نمی‌توان گفت که منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از پیر عاقل خودش باشد. در مورد شمس هم نمی توانیم بگوییم که منظور مولوی از شمس شاید امام زمان عج بوده چون کسانی که چنین فرضیه ای دارند شمس رو یک انسان خیالی فرض کردند. درحالی که معاصرین مولوی از شمس و مراودات بین این دو نفر زیاد گفتن.

سلام علیکم نقدی که داشتید اصلا علمی نبود و متاسفانه از جایگاه علمی به دور بود. و قرائت شخصی خودتان را در شعر غالب کردید با چاشنی تعصب نکته خیلی مهم : آلت حق که در شعر مولانا آمده است ، به این معنا نیست که او حق است به عبارت دیگر آلت خدا مساوی با حق بودن ابن ملجم نیست‌ . بلکه طبق شعر ایشان ، که از عبارت جف القلم به کار می برد ، این نشانگر تقدیر خداوند در شهادت امیر مؤمنان (ع) هست که از قبل پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) به ایشان در مورد شهادتشان اطلاع و خبر داده بودند. در مورد عدم ملامت ابن ملجم لعنت الله علیه ، از زبان امام علی ( علیه السلام ) که حتی دلیل روایی داره گفته شده که من علی توی این ملجم را بخشیدم و شفاعتت کردم ، که این نشانگر عظمت روحی امیرالمؤمنین حتی در برابر دشمنانشان هست.

سلام نظر ما طبق واقعیت های تاریخی و روایی است که در کتب معتبر تاریخی و روایی آمده است. اگر شما مدعی هستید که علمی نیست پش شما لطف کنید و دیدگاهی که علمی هست را در اینجا قرار دهید. این که شهادت حضرت (ع) تقدیر خداوند متعال بوده امری درست است ولی مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند. شما ادعا می کنید که ابن ملجم ملعون توسط حضرت علی (ع) مورد ملامت واقع نشده درحالی که در روایات هم آمده است که حضرت (ع) ابن ملجم را بدترین خلق خدا خطاب می کند: در کامل ابن اثیر آمده است که: على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟ گفت: چرا (كرده بودی) امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى؟ ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد. على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. [الكامل، ابن اثیر، ترجمه، م. حالت - خليلى، ج‏10، ص221] همچنین شما ادعا می کنید که حضرت فرمودند ابن ملجم را شفاعت می کنم!!! اگر ادعا می کنید که علمی بحث ارائه می کنید پس لطفان سند این مطلب خود را ارائه کنید. علاوه بر همه اینها اگر به کل شعر مولوی دراین باره رجوع کنید ادعاهایی از مولوی می بینیم که واقعیت تاریخی هم نداره.

لعنت خدا ورسولش برقاتل امیرالمومنین علی بن ابی الطالب علیه الصلاه والسلام وحامیان قاتل وی الی ابد مرگ ونفرین ودرد بی درمان خدابر جناب مولوی که جسارت به شیرخدا کرد داهنت پراز خاک وچرک باد چشمانت کوروآب شود علیل شوی وبه مرگ خودت مشتاق آه فاطمه ونفرینش نصیبت باد ملعون ملعون ملعون بی شرف وبی حیا

دوستان من فکر می کنم جای کاما عوض شده آلت حقی تو ,فاعل دست حق به نظرم تاکیدی است بر تقدیر وسرنوشت که هم مسلمانان به آن واقفند بنابراین نه ابن ملجم ونه علی قادر به ممانعت از آن نبودند چون تقدیر از جانب حق (خدا) معیین می شود و اگر علی با آن به ستیز بر می خواست مبین آن میشد که به حق تسلیم نبوده اگر غیر از آن بود علی می توانست جلوی اجرا آن را بگیرد ما محکوم به تقدیر و سرنوشتیم مگر اینکه به آن باور نداشته باشیم که خود قصه ایست جدا

سلام در اینکه در تقدیر حضرت (ع) بوده که به دست ابن ملجم به شهادت برسه حرفی نیست، مسئله این است که مولوی قصد داره با این ابیات این طور القاء کند که ابن ملجم مرادی مقصر نبوده و نباید اون رو مقصر دانست و حتی ادعا میکنه که حضرت به ابن ملجم فرمودند که ناراحت نباش من خودم از تو شفاعت میکنم درحالی که چنین چیزی در منابع روایی و تاریخی اصلا نیامده و روایات ائمه اطهار علیهم السلام ابن ملجم رو شقی ترین افراد معرفی کردند. این مسئله هم برخواسته از اعتقاد جبرگرایانه مولوی است که نسبت های این چنینی رو به حضرت نسبت می دهد

مشکل اینجاست که هیچ درکی از معارف اسلام ندارید حتی نمیدونید در مشیت امام بداء وجود نداره،امام حسن میداند که غذا مسموم است ولی میخورد چون امام عالم به لوح قضا و قدر است سرنوشت امام اکمل است امکان ندارد که عوض شود. حقا که مولوی میگوید هرکه از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من به جای چنین جسارت هایی به مرد خدا مولانا جلال الدین محب اهل بیت کمی در دین مطالعه داشته باشید و یکه به قاضی نروید و به کسی که دستش از دنیا کوتاه است افترا نبنید و او را سب و تکفیر نکنید که مبادا در مقام جواب در آن دنیا برآیید.

سلام این که حضرت علم به لوح داشته امری صحیح است و اینکه شهادت حضرت (ع) تقدیر خداوند متعال بوده امری درست است ولی مولوی اموری رو به حضرت نسبت می دهد که درست نیست. مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند. شما ادعا می کنید که ابن ملجم ملعون توسط حضرت علی (ع) مورد ملامت واقع نشده درحالی که در روایات هم آمده است که حضرت (ع) ابن ملجم را بدترین خلق خدا خطاب می کند: در کامل ابن اثیر آمده است که: على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟ گفت: چرا (كرده بودی) امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى؟ ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد. على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. [الكامل، ابن اثیر، ترجمه، م. حالت - خليلى، ج‏10، ص221]

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.