مولوی
مولوی در مثنوی گزارشی تاریخی نقل کرده که در هنگام مبارزه امام علی علیهالسلام و عمر بن عبدود، حوادثی همچون آب دهان انداختن عبدود بر صورت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ... رخ داده، در صورتی که این گزارش او در منابع تاریخی مطرح نشده و فقط بعضی از کتابهای صوفیانه یا معاصر، آن گزارش را نقل کردهاند.
مولوی در کتاب مثنوی خویش، حدیثی را به شعر در آورده که نه تنها منابع معتبر شیعه و اهلسنت آن را نقل نکردهاند؛ بلکه بعضی از عالمان اهلسنت به جعلی بودن آن اذعان کردهاند.
مولوی دارای گرایشاتی به مکتب خلفا بوده و برای اثبات این امر میتوان شواهد بسیاری از «مثنوی» و «دیوان شمس»، پیدا کرد، به این خاطر سخن از تشیع او، سخنی گزاف و نادرست است.
داستان توبه نصوح در بین مردم به عنوان داستانی که برگرفته از روایات معصومین علیهمالسلام بوده، بسیار رواج داشته؛ در صورتی که اولین منبع این داستان کتاب «مثنوی» بوده ولی در هیچ منبع تاریخی و حدیثی، چنین داستانی نقل نشده است.
ترکیه در آرزوی برپایی امپراطوری عثمانی بوده، به این منظور با ساخت سریالهای تاریخی همچون «مولانا جلالالدین رومی» در پی ایجاد هویت تاریخی برای خویش است، ولی اسناد تاریخی، پوشالی بودن ادعاهای ترکیه را نشان میدهد.
نورعلی تابنده، تلاش کرده جلالالدین محمد بلخی (مولوی) را معتقد به مذهب شیعه معرفی کند؛ در حالی که با بررسی آموزههای بیان شده در کتاب مثنوی، و همچنین در فضای اعتقادی خانواده او، گرایشات بسیار هماهنگی، با اهلسنت مشاهده میگردد.
مولوی در مثنوی، کلام «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» را به رسولخدا (ص) نسبت داده، ولی با بررسی منابع معتبر حدیثی شیعه و اهلسنت مشخص میشود که چنین روایتی نقل نشده و منابع اولیه این انتساب، کتابهای متصوفه است؛ به این خاطر نمیتوان این کلام را به معصومین(ع) نسبت داد.
مولوی در مثنوی، فضیلتی را به عایشه نسبت میدهد که در منابع اهل سنت، این فضیلت برای حضرت فاطمه(س) نقل شده است؛ از اینرو، این سؤال در ذهن مخاطب شکل میگیرد که چرا مولوی این فضیلت حضرت فاطمه(س) را برای عایشه نقل کرده است؟
مولوی در کتاب مثنوی، گاهی اوقات برای بیان مطالب اخلاقی، به روایات جعلی تمسک کرده است؛ یکی از این روایات جعلی، کلام «کلمینی یا حمیراء: با من سخن بگو ای حمیرا» است که از رسولخدا(ص) نقل میکند؛ در حالی که علمای شیعه و اهلسنت قائل به جعلی بودن این کلام شدهاند.
مولوی برای بیان نکات اخلاقی در مثنوی از بعضی روایات جعلی استفاده کرده است، یکی از این موارد، روایت «هرکس پایان ماه صفر را به من بشارت بدهد، بشارت من او را به بهشت بشارت میدهم» است؛ این روایت در هیچ کدام از منابع حدیثی شیعه و سنی نیامده و این روایت نشاندهنده اعتقاد او به مذهب اهلسنت است.
مولوی درحالی روایت مژده پایان ماه صفر را به شعر درآورده و آن را به پایان ماه صفر ربط داده که در حقیقت، این روایت از روی روایتی که پیامبر (ص) برای نشان دادن جایگاه ابوذر غفاری فرموده است، کپی برداری و پس از آن جعل شده است. اهل سنت این روایت را جعل کرده است، چراکه ابوذر از حامیان اصلی اهلبیت (ع) و اثبات چنین فضیلتی برای علمای اهل سنت گران تمام میشده است.
مولوی معتقد است که مردان الهی با کشته شدن رو به دیدار خدا میروند، پس این جای شادی دارد، نه جای گریه. لذا روز عاشورا را روز شادی میداند نه روز حزن و عزا. علامه جعفری این دیدگاه را نکوهش کرده و معتقد است که با این دیدگاه پس قاتلین حضرت هم باید خدمت بزرگی به حضرت کرده باشند. این دیدگاه دقیقاً خلاف دیدگاه اهل بیت (ع) است، کما اینکه عاشورا را روز شادی دشمنان اهل بیت (ع) میداند.
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانهای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
مولوی به عنوان یکی از مشاهیر تاریخ تصوف در کتاب مثنوی خود به ماجرای شهادت حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم پرداخته است. مولوی ابن ملجم را نهتنها از ملازمان و چاکران حضرت علی (علیه السلام) معرفی کرده بلکه ابن ملجم را آلت حق میداند و حتی ادعا میکند که حضرت به ابن ملجم گفته است که او را در آخرت، شفاعت نیز خواهد کرد!