ملی گرایی

باستانگرایان مدتی پیش در رسانههای خود به دروغ مدعی داستانی شدند که در طبق آن، حضرت علی (ع) شخصی به نام نصیر را برای پرسیدن راه نزد ماهیهای رود فرات فرستادند. در اثر معجزهای (!) یک ماهی به نام کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة، مقام علی (ع) را به نصیر تعلیم داد. پس نصیر قائل به خدا بودن حضرت علی (ع) شد و حضرت علی هم به خاطر کفرگویی نصیر، سر او را از بدن جدا کرد. باستانگرایان دروغگو این داستان را به کتاب بحار الانوار نسبت داده اند. درحالیکه در بحارالانوار چنین روایتی وجود ندارد. بلکه دروغ بودن این داستانپردازیها واضح است.

پس از سقوط حاکمیت ساسانی، آیین زرتشتی نیز رو به ضعف و زوال نهاد و بسیاری از مردم "فرهیخته" ایران، به دلایل مختلف زرتشتیگری را رها کرده، اسلام آوردند. در این میان، مسلمان شدنِ مردم دیلمان (گیلان امروز) نیز قابل توجه است. مردم آن دیار، کاملاً از روی اختیار و در اثر نهضت فرهنگی تبلیغی سادات علوی، و به دست ناصر کبیر (حسن بن على اطروش) در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری، مسلمان و شیعه شدند.

افرادی که در ایران و برخی دیگر از کشورهای اسلامی، به «سید» مشهورند، از نسل حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند. بیشتر آنان در قرن 3 هجری وارد ایران شدند و برخی نیز پیش از آن. اما اینکه چرا آنان را «سید» نامیدند به علت حدیث نبوی است که پیامبر فرمودند: «حسن و حسین، دو سید (سرور) جوانان اهل بهشتند». از همین روی، فرزندان آنان به دلیل انتساب به ایشان، و نیز به جهت احترام و ارادت، «سید» نامیده شدند.

از جمله مهمترین فعالیتها و جانفشانیهای ایرانیان در راه مذهب تشیع، مبارزه با مدعیان دروغین در عصر غیبت صغری است. درباره آن دوران باید بدانیم که فتنههای بسیاری رخ داد که اگر اراده الهی نبود، هر آینه مذهب تشیع برای همیشه از بین میرفت. فی الواقع، دست خدا از آستین مردان و زنان ایرانی بیرون آمد و مذهب تشیع را نجات داد.

مردم امروز کردستان ترکیبی از ماناها، گوتیها، کاسیها، مادها، آشوریها، سومریان، اورارتوها، هیتیها، میتانیها و دیگر اقوام هستند. به نظر میرسد همین گزینه منطقی و عاقلانه باشد. البته با این سخن، دیگر مجالی برای آریاییگرایی و توهمات نژادی باقی نخواهد ماند.

محمد بن جریر طبری در مقدمه «تاریخ طبری» میگوید که کتاب خود را بر اساس حجت عقل و استنباط فکر، تألیف نکرده است. بلکه "فقط" اخبار را جمعآوری نمود. تئودور نولدکه (Theodor Nöldeke) نیز در این باره میگوید: «طبری بیشتر با علوم نقلی دینی سر و کار داشت و خود اهل تحقیق نبود و حتی اهل انتقاد تاریخی به آن معنی که در نزد بعضی از دانشمندان ایرانی آن قرن معمول بوده نیز نبوده است.»

برخلاف آرتمیس یونانی که از سر قدرتطلبی حتی به هموطنان خود رحم نکرد و در نهایت نیز آبروی خود را پای شهوترانی از دست داد، لیکن مرضیه دباغ حدیدچی، آهنگرزادهای بود که از متن جامعه برخاست. نه اشرافزاده بود و نه شاهزاده. روزها و ماهها شکنجههای سخت و طاقتفرسا را در زندانهای ساواک تحمل کرد، اما حاضر نشد که از وطن، شَرَف و آرمانهای ملت ایران دست بردارد.

گزارش سال ۲۰۱۶ انستیتو «اقتصاد و صلح»، ایران را از نظر متحمّل شدن ضربه و زیان از تروریسم در طیف کشورهایی قرار داده است که آسیب کمی از تروریسم دیدهاند. گزارش سالانه انستیتوی اقتصاد و صلح بر پایه دادههای جهانی تروریسم که کنسرسیوم ملی مطالعۀ تروریسم و واکنشها به تروریسم و نیز منابع دیگر بهدست میدهند، جامعترین منبع در خصوص تروریسم شناخته میگردد.

خسرو پرویز حق نداشت نامه را پاره کند، چون اولاً او از حقانیت رسالت محمد (ص) آگاه بود. ثانیاً پیامبر محترمانه با او سخن گفت ولی خسروپرویز وقیحانه و متکبرانه پاسخ داد. ثالثاً هنگامی که نوبت به حق رسید، همان حقّی که خسرو پرویز خود به آن آگاه بود، دیگر جایی برای باطل نمیماند. وقتی حق آمد، باطل باید برود.

اگر فرض کنیم نژاد آریایی در طول تاریخ خالص مانده، پس چه ایرادی مطرح میشود؟ ایرادی که در این صورت مطرح میشود این است که «پس سرنوشت آن اقوام غیرآریایی (ناآریاها) چه شد؟» آیا به زور کوچانده شدند و از خانه و کاشانه خود رانده شدند؟ یا همگی توسط آریاییها قتلعام شدند؟! چنانکه همگی نابود و تنها قوم آریایی باقی ماندند!

پیامبر و اهل بیت، نماد «هویت انسانی» هستند و عامه ایرانیان از این جهت که انسان هستند، تابعِ نمادهای هویتِ انسانی هستند. پس پیامبر و اهل بیت از این طریق، نماد هویتِ ایرانیان هستند، به ویژه نمادِ هویت مذهبیِ ایران... این سخن ما نیست. بلکه سخن و منشِ فرهیختگان و بزرگان ایرانی است، که در سختترین شرایط، حافظ این هویت بودند.

نوجوان 13 سالهای که در خاک پاک ایران رشد میکند، در مکتب عاشورا تربیت میشود، و برای دفاع از هویت راستینِ یک امّت، با نارنجک خود را زیر تانک میاندازد، تکه تکه میشود ولی اجازه نمیدهد که دشمن به هویت او -هویت واقعی ایرانی اسلامی- تعرّض کند. هویت ایرانیان، جوانان و نوجوانانی مانند حسین فهمیده هستند که سر میدهند، ولی نمیگذارند شرفشان لکه دار شود. هویت ما ایرانیان این است...

اگر در تاریخ خوب بنگریم، در خواهیم یافت که اعراب نه تنها در پی نابودی نامِ کورش نبودند، بلکه با زور و زَر و تَزویر، در پی ترویج نام کورش بودند! اما ایرانیان حاضر به پذیرش چنین هویتی برای خود نبودند. برای نمونه میتوان به روایتی جعلی اشاره کرد که برخی از عربها به حذیفة (صحابی پیامبر) نسبت دادند که از پیامبر شنید که کورش انسان بزرگی بود و...! و البته ما هم از جهت سند و هم از جهت دلالت (محتوای حدیث) نشان دادیم که این روایت کاملاً جعلی است!

اگر کورش امروز زنده بود، به سرزمین عربها حمله میکرد؟ یا ریشه را میخشکاند؟ اگر کورش امروز زنده بود، به جای شعار «مرگ بر عرب»، شعار «مرگ بر امریکا» سر نمیداد؟ عربستان سعودی و داعش و امثال آن، همگی آلت دستی بیش نیستند. اگر کورش امروز بود، چشمان غضبناک و روی برافروخته خود را به سوی امریکا و اسرائیل و انگلیس نمیچرخاند؟