شبه معنویت های غربی
یکیاز گرایشهای فطری ارتقا و تعالی است؛ زیرا روح انسان با تجربۀ محضر خداوند متعال، تعالی را تجربه کرده است و اکنون در این دنیای فرودست، محدود و مادی اشتیاق و شور آن تجربه، قرارش را ربوده است. مکتب اکنکار به معنای سفر روح، میکوشد تا پاسخی به این گرایش و نیاز بنیادین ارایه دهد. هدف در اکنکار، رسیدن به آزادی معنوی در همین دوره از زندگی است.
انسان در صورت بدوی تحریف ادیان بهطور سنتی به یک رشته قدرتهای طبیعی و فوق طبیعی اعتقاد داشتند؛ نیرویی که از طریق جنیان، ارواح و خدایان (ربالانواع) در طبیعت اعمال میشود. البته بسیاری از این افراد معتقد بودند که خدای برتری نیز وجود دارد که در آسمانها بوده و با این واسطه تماس خود را با عالم برقرار میکند.
فطرت انسان در ملکوت هم شاهد جمال، رحمت و لطف ربوبی است و هم جلال و کبریایی او را دیده و خوف و خشیتی معنوی تجربه کرده است. ما از عمق دل همانطور که خواهان عشق هستیم، نیازمند تجربۀ هیبت و هراس در برابر شکوه و عظمتی بیکرانیم؛ خوفی که دل را بلرزاند و به تپش اندازد. این تجربهای سرشار از معرفت است که عشق را کامل میکند.
نظام سلطه جهانی و جبههی استکبار برای استمرار بخشیدن به نفوذ و تسلّط و حفظ منافع نامشروع خود، با دقت فراوان، امکانات و نقاط قوت جهان اسلام را زیر نظر دارد تا آنها را بهدقت شناسایی کرده و نابود سازد. یکی از این نقاط قوت، اندیشه رهایی بخشِ «مهدی باوری» است که در خط مشی مبارزاتی امت مسلمان از جایگاه استراتژیکی برخوردار است.
ایده ظهور منجی بزرگ که با خروج خود، عدل و قسط، گشایش و آسایش را در مقطع پایانی تاریخ حیات انسان، به ارمغان خواهد آورد و به ستم و تجاوز ظالمان در پهنهی کرهی خاکی پایان خواهد بخشید و دولت کریمهی عدل پرور و دادگستری را بنیان خواهد نهاد، عقیدهای است که پیروان سهگانهی ابراهیمی و بخش چشمگیری از سایر ملل بدان ایمان...
یکی از پایههای اساسی و اصول مهم آیین یهود، ایمان به ظهور ماشیخ و دوره نجات (گئولا) است. هر فرد یهودی که به ماشیخ اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر انبیای بنیاسرائیل است، زیرا موضوع ماشیخ به دفعات در متون مقدس عنوان شده است. تلمود کسانی را که به محاسبه دقیق زمان ظهور ماشیخ میپردازند...
«آخرالزمان» اصطلاحی است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معنای آخرین دوران حیات بشر و قبل از برپایی قیامت. در فرهنگ اسلامی، آخرالزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله)، تا وقوع قیامت را شامل میشود و هم دوران غیبت و ظهور مهدی موعود (علیهالسلام).عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان.
گرایشهایی وجود دارد که در آنها اعتقاد به خدا وجود دارد و حتی به خدای واحد اعتقاد دارند، و ممکن است محور گرایش در آن عرفان، خدا باشد (علی الادعا)؛ ولی پایبندی به دین، وحی و کتاب آسمانی وجود ندارد. اینها را میتوان عرفانهای دئیستی نامید. اینها درواقع منکر نبوت هستند و عقل خود را کافی میدانند.
پائولو کوئلیو در یکی از رمانهای خود (با عنوان مکتوب) باور خود را چنین بیان میکند: «هیچکس نمیتواند ثابت کند که خدا وجود دارد و یا وجود ندارد. بسیاری از چیزها در زندگی برای تجربه کردن ساخته شده و هرگز توضیحی دربارهشان داده نشده است عشق نیز یکی از همین چیزها است. خداوند -که عشق است- نیز به همچنین».
مساله پیروی مرید از مراد در سیروسلوک عرفانی یک مساله مهم و اساسی است که مبنای عقلی دارد. زیرا عقل آدمی دستور میدهد که از انسان آگاه و خیر خواه پیروی کند. پیر یا مرشد یا مراد که به عنوان انسان آگاه و رشد یافته شناخته شده است به حکم عقل سزاوار اطاعت است. همانگونه که در مسائل پزشکی نیز چنین است. اما...
این کتاب قصه پیامبری از بنیاسرائیل است که از دست حاکم ظالم منطقه اَخاب فرار میکند، پیامبری که پائولو معرفی میکند، در حدّ فهم خود پائولو از پیامبری است، نه آن پیامبری که خداوند به جهانیان معرفی کرده است. پیامبر پائولو حتی به اندازه یک انقلابی معمولی هم شجاعت و استقامت ندارد به همین جهت گاهی پشیمان میشود و گاهی به خدا اعتراض میکند.
در برخی آثار سینمایی و تلویزیونی، گونههای عرفان سرخپوستی دیده میشود. در اینجا فیلمهایی مد نظر است که عرفان سرخپوستی در داستان آنها نقش اساسی دارد و به آن میپردازد و روشن است که فیلمهای بسیاری وجود دارد که با سرخپوستها مرتبط اند؛ ولی عرفان سرخپوستی در آنها مطرح نمیشود.
اما انسان نو به تعابیر نو نیاز دارد. عرفان کهنِ ما، عارف شدن را بسیار دشوار مینمایاند. باید از مراحل بسیار و از آزمونهای بسیار گذر کرد و هنوز اندر خم یک کوچه ماند. کوئلیو عرفان نوینی را عرضه میکند. عرفان کوئلیو، عرفان مردمی است. از نگاه او حرکت به سمت مقصود دشوار نیست، میل قلبی و اراده میخواهد.
پائولو کوئلیو در این کتاب به ترویج جادوگری پرداخته و با بیان مسائلی ناتمام و ناقص در خصوص جادوگری، آن را یکی از راههای تکامل معرفی میکند که میتواند انسان را در حلّ مشکلات خود یاری کند. از آنجا که او بخشی از عمر خود را در راه جادوگری سپری نموده از این رو در بسیاری از آثار خود به ترویج آن میپردازد.