سلفیت و وهابیت
ابوبکر البغدادی خطاب به سربازانش میگوید: «زنان شیعیان و صفویها بر شما حلال هستند و هرچه دوست دارید انجام دهید! شیعیان از کفار پستترند، ما آمدهایم تا عراق را از پلیدی وجود شیعیان پاک کنیم. شما مجاهدین باید هرچه سریعتر و با همت بیشتر در عراق بتازید و این ناپاکها را از بین ببرید، تا سرزمین عراق را از نماد شرک مطهر سازیم.»
داعش یا همان «دولت اسلامی عراق و شام» یکی از گروههای سلفی تکفیری است، که در صدد احیای خلافت اسلامی است. هم اکنون رهبری این گروه را فردی به نام ابوبکر البغدادی بر عهده دارد. داعش در ابتدا جزء یکی از گروههای القاعده محسوب میشد، ولی بهخاطر اختلافات با جبهه النصره و ایمن الظواهری، از القاعده جدا شد و گروه داعش را بهوجود آورد.
ایمن الظواهری یکی از نظریه پردازان اصلی القاعده است، که در برنامهریزیهای اساسی بن لادن و تحول فکری القاعده نقش مهمی داشته است. او از نظر فکری بیشتر تحت تأثیر افکار سید قطب است. بههمین جهت با اعدام سید قطب بسیار ناراحت شد و برای مبارزه با حکومت مصر، سازمان «الجهاد» را پایهریزی کرد. هماکنون وی رهبری القاعده را بر عهده دارد.
هسته اولیه القاعده در حدود سالهای (1358-1376 ه.ش) در افغانستان شکل یافت. در سال 2010 ایمن الظواهری، از اعضای القاعده خواست تا در سوریه جمع شدند. اجتماع القاعده در سوریه دیری نپایید که به اختلاف داخلی میان گروههای القاعده در سوریه انجامید. القاعده عراق به رهبری ابوبکر البغدادی از گروه القاعده جدا شد و «داعش» را به وجود آورد.
فرقهی ضاله و منحرف وهابیت از همان بدو پیدایش، تا کنون جنایات بیشماری را انجام داده است. جنایاتی که حتی در کتب تاریخ نویسان وهابی هم، میتوان نمونههایی از آن را یافت. یکی از این نمونهها، هتاکی ایشان نسبت به حرم امن الهی است که برای بار اول که مکه را محاصره کردند، کاری با مردم و ساکنان آن کردند که مجبور به خوردن سگها شدند.
متن فوق داستانی مستند از سری داستانهای محاکمهی تروریست میباشد. نویسنده در این متن از شروع جلسات بازپرسی یک تروریست بنام اخی نوشته است و عقاید او را از قبیل جایز شمردن خوردن گوشت مخالفین خود و تهدید مخالفین به ریختن خون و گرفتن مال و تجاوز به ناموس آنها و توهم فتح ایران را شمرده و مستند بیان و بررسی کرده است.
از جمله مسائلی که میان مسلمانان و وهابیان در آن اختلاف شدید وجود دارد، مسالهی تفاوت قائل شدن بین ولی خدا در حال حیات و ممات است. وهابیان میگویند توسل به ولی خدا در حال حیات اشکالی ندارد ولی در حال ممات، شرک محسوب میشود، در حالیکه اهل سنت میگویند اگر کسی بین این دو حال تفاوت قائل شود، خود به طریق اولی مشرک خواهد بود.
ظاهر این آیه با معنای شهادت و شاهد بودن پیامبران در حال حیات و ممات، (از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش باشند)، سازگاری ندارد؛ اما اگر شهادت را به معنى شهادت عملى بگیریم، اشکال وارد نخواهد بود؛ همچنین آیات دیگری وجود دارد که به صراحت شاهد بودن پیامبر اکرم و اهل بیت را ثابت میکند.
هستند کسانی که به دلیل اطلاع کم از معتقدات و مبانی اعتقادی فرق و مذاهب مختلف، بعضا یک فرقه را به دلیل شباهت اندکی که با فرقهی دیگر دارد، به آن ملحق میکنند. از جملهی این موارد ملحق کردن دیوبندیان به وهابیت است. در حالی که تفاوت میان این دو گروه بسیار زیاد است مثلا وهابیان نداء غیر الله را شرک و دیوبندیان آن را جایز میدانند.
سنت پیامبراکرم(ص) حاکی از نهی شدید از تکفیر مسلمانان است، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسیکه مانند ما نماز بخواند و به طرف قبله بایستد و از گوشت ذبح شده ما بخورد، پس او مسلمان است و در پناه خدا و رسول است، عهد خدا را درباره او نشکنید.» اما متاسفانه وهابیت، به احادیث پیامبر عمل نمیکنند و به آنها پشت کردند.
از دیر باز مسلمانان از سراسر دنیا به زیارت قبر پیامبر (ص) رخت سفر بسته و با تحمل رنجها و مرارتهای بسیار، به انجام این عمل میپرداختند. چرا که معتقد بودند این عمل باعث قرب بیشتر به خداوند خواهد شد. اما ابن تیمیه این عمل را منع کرد و در عین بی انصافی میگوید هرچند این عمل حرام است ولی شیعه در انجام آن نسبت به اهل سنت گمراه تر است.
میان وهابیان و مسلمانان تفاوتهای بسیاری وجود دارد، که به راحتی نمیتوان آنها را به مسلمانان ملحق کرد. یکی از این موارد بحث ساخت بناء و مسجد در کنار قبور است. وهابیان به شدت این مساله را انکار نموده و با آن مقابله میکنند. در حالیکه در زمان حیات پیامبر (ص) یکی از صحابه بر قبر صحابی دیگر، مسجدی بنا نموده است.
امروزه یکی از اشتباهات رایج بین مردم، مترادف دانستن وهابیت با سلفیّت است؛ یعنی مردم گمان میکنند، که سلفیت با وهابیت یکی هستند، در حالیکه اینچنین نیست، بلکه جریان سلفی، یک جریان عظیمی است، که در سدههای اخیر، در جهان اسلام، بهوجود آمده است و وهابیت یکی از اقسام سلفیت است.
از جمله مسائلی که علمای معاصر و پس از ابن تیمیه اعم از شیعه و اهل سنت، با او در آن مساله مخالفت نموده و به خاطر اعتقاد به این موضوع، او را سرزنش نموده اند، این است که ابن تیمیه قائل به کفر والدین پیامبر اکرم (ص) است. در حالی که ابن عربی از بزرگان مذهب مالکی، میگوید اگر کسی به این امر اعتقاد داشته باشد، ملعون است.