سلفیت و وهابیت
در این مساله که وهابیت فرقهای جعلی و ساختگی است و پشتیبان اصلی او استعمار و کشورهای دشمن اسلام و مسلمین هستند کسی شک ندارد. اعتقادات وهابیان پر است از موهوماتی که هیچ ربطی به اسلام و سنت اسلامی ناب ندارد. از جملهی این کلمات مقابله با کلام پیامبر (ص) است که ایشان شنیدن اموات را تایید میکند و وهابیت کاملا آن را انکار میکند.
آیه تطهیر یکی از آیاتی است که در عظمت شأن اهلبیت(علیهم السلام) نازل شده است. دلالت و ظهور آیه بر پاکی اهلبیت(علیهم السلام) از هر پلیدی و رجس روشن و واضح است. ابن تیمیه که عدم برتری امیر المؤمنین(علیه السلام) در بین صحابه خط قرمز اوست تلاش دارد به هر روش ممکن این امر را مردود و باطل نشان دهد. تأویل یکی از شگردهای ابن تیمیه است.
وهابیان به تبع مطالبی که در کتب ابن تیمیه درج شده است، و با استناد به آن کتابها، مسلمانان و حتی بزرگان ایشان را به خاطر انجام اموری چون توسل به پیامبر(ص) پس از وفات ایشان، تکفیر میکنند. در حالی که صحابی پیامبر (ص) چنین توسلی را انجام میدادهاند و حتی خلیفهی دوم هم از آن آگاه بوده و هیچ منعی از این قضیه نداشته است.
تحلیلگران در باب منشا و اهداف گروههای تکفیری – تروریستی دو قول را بیان کردهاند. قول اول این است که داعش از دل اسلام و در راستای اهداف اسلام قدم میگذارد و تحلیل دیگر آن است که این گروه همسو با اهداف استکبار، ضربات جبرانناپذیری بر پیکره جهان اسلام وارد میآورد. شواهد، حکایت از صحت قول دوم دارد.
وهابیت تحت تعالیم ابن تیمیه سالهاست که سایر مسلمانان، که اعتقاداتی بر خلاف آنها دارند، را تکفیر میکنند. اما گاهی این دامنهی تفکیر به علمای بزرگ و برجستهی اهل سنت هم سرایت میکند. مثل قسطلانی که از بزرگان اهل سنت شافعی است، و به خاطر انجام اموری چون استغاثه، که وهابیت آن را شرک میدانند، قطعا تکفیر خواهد شد.
معمولاً هیچ عالم و هیچ شخص مطلعی در مغایر بودن عقاید باطل وهابیان با مذهب واقعی اهل سنت تردیدی به خود راه نمیدهد. ولی ممکن است برخی در اثر تبلیغات به اشتباه بیفتند و وهابیت را نوعی از مذهب اهل سنت بدانند. که با واکاوی اقوال بزرگان اهل سنت مثل علامه قسطلانی شافعی، در مییابیم که عقاید وهابیت نقطهی مقابل اهل سنت است.
ابن تیمیه مهمترین رهبر فکری جریان سلفیت محسوب میشود. او کتابی دارد به نام منهاج السنه که بسیار معروف و مشهور است. ابن تیمیه این کتاب را به تقاضای عدهای در مقام رد بر کتاب منهاج الکرامه علامه حلی نگاشته است. او در این کتاب از روش مغالطه، تکذیب، تشریک، تخریب و تخطئه استفاده کرده، تا کتاب علامه حلی را از اعتبار ساقط کند.
مسالهی توسل و طلب شفاعت از اولیاء الهی از عقایدی است که در نظر همهی مسلمانان از امور جایز و بلکه مستحب به حساب میآید. اما هستند در این میان کسانی که به اسم مسلمان، به ترویج اراجیفی در میان مسلمانان مشغولند که ریشهی آن نه تنها در عقاید و مبانی مسلمانان نیست، بلکه برگرفته از اعتقادات مشتی منافق و همسو با عقاید یهودیان است.
در حالیکه سالهاست وهابیان به ترویج شبهات در میان مسلمانان مشغولند. اما خودشان از این مهم غافلند که تبعات بعضی از سخنانشان چه فضاحتی را بهدنبال دارد. مثل اینکه میگویند: توسل به پیامبر (ص) پس از رحلت ایشان جایز نیست، چون شرک است. معنای این کلام این است که شریک قرار دادن پیامبر (ص) که در قید حیات است، با خداوند بلا اشکال است.
انکار اموری چون توسل و طلب شفاعت از پیامبر اکرم (ص) که از سوی ابن تیمیه مطرح شده و توسط وهابیان سالهاست تبلیغ میگردد، از اموری است که تنها خود ایشان به آن قائل هستند، چون کتب اهل سنت مملو از مواردی است که خلاف آن را ثابت میکند. از جملهی این موارد، نوشتن نامه برای پیامبر (ص) پس از مرگ ایشان جهت توسل به آن حضرت است.
سالهاست که وهابیان به دنبال ایجاد تفرقه میان شیعه و اهل سنت هستند. لذا چنین تبلیغ میکنند که شیعه به صحابهی رسول خدا(ص) و همسران ایشان خصوصا عایشه، توهین میکند. در حالیکه به اعتقاد خود وهابیها، جناب عایشه یک بدعتگذار محسوب میشود. چون ایشان در عزاداری برای پیامبر(ص) به سر و صورت خود زده، که از دید وهابیان، بدعت است.
وهابیت در حالی منکر مسالهی نداء غیر خداست و گفتن کلماتی چون یا محمد را شرک میداند، که کتب حدیثی اهل سنت مملو از مواردی است که این موضوع را جایز دانسته و تایید کرده است. یکی از آن موارد مربوط به آخر الزمان است، که پیامبر(ص) میفرمایند: اگر عیسی (ع) پس از نازل شدن، بر سر قبر من بیاید و یا محمد بگوید من پاسخ او را میدهم.
ابن تیمیه در رابطه با قاتل علی (علیه السلام) مینویسد: «كسیكه علی را كشت، نماز میخواند، روزه میگرفت، قرآن میخواند و او را با اين اعتقاد كشت كه خدا و رسول، كشتن علی را دوست میدارند» اما در مورد قاتل عثمان مینوسید: «كسانیكه در راه كشتن او تلاش كردند، همگی در اشتباه بوده و ظالم، سركش و تجاوزكار بودند!»
ابنتیمیه: «شكي نيست كه سَبِّ هيچ يك از صحابه جايز نيست، نه علي و نه عثمان و نه غير آن دو و كسي كه به ابوبكر و عمر و عثمان دشنام دهد، گناه او از كسي كه به علي دشنام دهد بيشتر است.» این در حالی است که علت حرمت سب صحابه، روایت عامهای است که از لعن همه صحابه نهی میکند، ولی برخی بدون هیچ سندی اینچنین با دین خدا بازی میکنند.