سلفیت و وهابیت
وهابیان پیرو کسانی هستند که در ابراز عقاید خود بر خرافات و نظرات نادرستی تکیه کرده و سپس بر اساس آن حکم به حرمت یک عمل میکنند و مرتکبین آن را نیز آماج توهین و تکفیر قرار میدهند. اشخاصی چون ابن تیمیه و ابن قیم که به خاطر خرافاتی چون مانع شدن از بت پرستی، امثال قاضی عیاض را به خاطر جایز دانستن زیارت قبر پیامبر تکفیر میکنند.
وهابیان در عین تکفیر مسلمانان که از عمدهترین اعمال و افکار ایشان است، و به تبع آن عدم اعتقاد به هیچ حرمتی برای جان و مال مسلمانان، بعضا ادعا میکنند که ما مسلمانی را تکفیر نمیکنیم. اما با اندک تاملی در کتب اصلی ایشان که در تیراژ بسیار تکثیر و تدریس میشود، و مملو از تصریح به تکفیر مسلمین است، این دروغ برملا میشود.
وهابیت در کنار اعمال و کرداری چون تهمت زدن به مخالفان خود، یا تکفیر ایشان، به انحاء گوناگون، به اموری دست میزند که بیش از هر چیز رسوا کنندهی خود ایشان در نظر محققین و تاریخدانان جهان است. آن مساله، این است که ایشان در مواضع گوناگون و به طرق مختلف برای اینکه کارهای خود را توجیه کنند، دست به جعل تاریخ میزنند. تا اعمال ناشايست خود را توجيه كنند.
از جمله اخلاق ناپسند وهابیان این است که به راحتی به مسلمانان دیگر تهمت میزنند، بدون اینکه دلیلی بر این کار خود اقامه کنند، و از همه بدتر این اینکه بر اساس همین تهمت مسلمانان را تکفیر میکنند مثل محمد بن عبدالوهاب که مسلمانان را متهم به اعتقاد داشتن به خدایان متعدد میکند، سپس آنها را به سبب این اعتقاد مساوی مشرکان میداند.
نتیجهی مبنای اشتباه وهابيت در عقائد، این میشود که محمد بن عبدالوهاب؛ سرزمينهاي اسلامي را که اموری چون زیارت قبور صالحین، نذر و ... در آن میان مردمش جاری است، بلاد کفر مینامد، و ميگويد كه عدهای مرتكب اين امور ميشوند و عدهاي درمقابل این اعمال سکوت میکنند. گروه اول با ارتکاب این امور کافر میشوند، و گروه دوم به این دلیل که اینها را به خاطر این اعمال تکفیر نمیکنند، کافر میشوند.
تکفر تکفیری که حاصل تعلیمات محمد بن عبدالوهاب است، سالهاست دامنگیر جهان اسلام حتی خود وهابیت شده است. سرکردگان وهابی در عین اینکه تکفیر مسلمانان را به زبان انکار میکنند اما در عمل به این مساله معتقدند نمونهی آن، دو جلد از 16 جلد کتاب الدرر السنیه است، که مجموعهی نظرات بزرگان وهابی است، و به جهاد علیه مسلمانان اختصاص دارد.
وهابیان سالهاست که ملت مسلمان را بهخاطر انجام اموری چون توسل و شفاعت و... تکفیر میکنند و در مورد احادیثی که مسلمانان در مقابل آنها اقامه میکنند، بعضا میگویند این احادیث مربوط به زمان حیات پیامبر است نه پس از مرگ، در حالیکه دلیل آنها بر جدا کردن حیات از مرگ، تنها ترک این عمل توسط صحابه است که دلیلی باطل است.
گاهی اگر انسان اندکی به نتایج بعضا مضحک کلام خود دقت کند، شاید هرگز آن را به زبان نیاورد چه رسد به اینکه به انواع گوناگون و با طرق مختلف در پی اثبات آن برآید، مثل وهابیان که در انکار مسالهای چون شفاعت و توسل آن را عبادت تلقی میکنند، در حالیکه نحوهی حکم آنها به این منتهی میشود که برای ما پرستیدن اشخاص زنده جایز است.
با بررسی تفکرات وهابیت، خوارج صدر اسلام در اذهان زنده میشود. چرا که با مطالعه سرگذشت خوارج و تطبیق آن با وهابیت کنونی، وجوه مشترک فراوانی را میتوان یافت. مشترکاتی که مع الاسف، چهره زیبای اسلام را در انظار جوامع جهانی تیره کرده است. با توجه به شباهات فراوانی که بیان خواهد شد، آیا میتوان گفت که این گروه تروریست، مسلمان هستند؟
وهابیان با دیدن شباهت ظاهری میان اعمال مسلمانان و مشرکان بت پرست به راحتی حکم به تفکیر و شرک مسلمانان میکنند حال آنکه مشرکان هرگز به خداوند یکتا ایمان نداشته و اگر اعترافی در این زمینه دارند به خاطر ساکت کردن مخالفان ایشان است، این در حالی است که مسلمانان تنها خداوند را شایستهی عبادت میدانند و هرگز با مشرکان شباهتی ندارند.
وجود حضرت محسن بن علی (علیه السلام) در منابع مهم فریقین آمده است و کافی است برای اثبات وجود آن حضرت به این منابع رجوع کرد. اما وهابیت که دشمن سرسخت اهلبیت (علیهم السلام) هستند در صدد انکار وجود فرزندی به نام محسن برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند و همه ساله در خصوص این ماجرای دردناک شبهه پراکنی میکنند.
بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله) شیعیان با تمسک به سخنان پیامبر، پیروی از اهل بیت را سرلوحه خود قرار دادند در حالی که اهل سنت که خود را از فیض امام معصوم، بی بهره میدیدند، برای جبران این نقیصه، طرح سلف صالح را پیریزی کردند و با تسمک به احادیث ضعیف السندی، موجبات دوری از مکتب اسلام حقیقی را رقم زدند.
عقاید تکفیری و افراطی که امروزه جهان اسلام را مبتلا ساخته است و منشاء پیدایش آن وهابیت است، تنها به تکفیر ختم نمیشود، بلکه درمراحل بعد دستاویز کسانی قرار میگیرد که به راحتی با آن حکم به جنگ و کشتن افراد بیگناه را صادر میکنند. مجوز این افکار در کلام محمد بن عبدالوهاب به وفور یافت میشود که جنگ با مخالفانش را واجب میداند.
ابن تیمیّه ازاندیشمندان مشهورعالم اسلام است که دراثر مخالفت صریح با فلسفه و جمود بر ظواهر به وادی خطرناک جسمانیت خداوند وارد شده و مرئی بودن خداوند را پذیرفته است. او معتقد است موجود قائم به نفس و غیر قابل اشارهی حسّی و غیرقابل رؤیت وجود خارجی ندارد. بنابراین یک چنین موجودی ساخته و پرداختهی ذهن بشر است.