بهائیت وشیخیه

امام جمعه زاهدان با حمایت از بهائیان، مدعی سرکوب برخی افراد بخاطر عقایدشان در ایران شد. این در حالیست که جدای از الحادی بودن بهائیت و حمایت این امام جمعه اهل سنت، بنابر قانون اساسی، حقوق انسانی تمامی اقلیّت ها تا زمانی که علیه اسلام و کشور توطئه نکنند محترم شمرده شده است. پس این سخنان مولوی عبدالحمید برآمده از ناآگاهی یا غرض ورزی ایشان است؟!

لوح احمد که پیامبرنمای بهائی آن را شاهکار آثار خود برشمرده و برای هر بار خواندنش ثواب صد شهید معین کرده، نمونه بارزی از غلط گویی های پیشوایان بهائی است. غلط هایی که به اسم آیات الهی و تنها معجزه خود، به خورد پیروانشان داده اند!

پیامبرنمای بهائیت در پاسخ به اینکه چرا هیچ معجزه ای ندارد، معجزات پیامبران را تنها نوشته های ایشان می داند. ازلی ها هم در پاسخ به او می گوید که علاوه بر تعیین صبح ازل توسط باب، او نیز نوشته های بسیاری دارد، پس چرا تو ایمان نمی آوری؟! آری؛ وقتی نوشته های پرغلط باب، بهاء و ازل دلیل حقانیت شان می شود، نتیجه ای جز این ندارد!

چگونه پیامبرنمای بهائیت می تواند آثار سرشار از غلط خود را به عنوان اعجاز و منبع وحی الهی معرفی کند، اما آنها را نیازمند اصلاح بشری بداند؟! مگر این پیشوایان بهائیت نبودند که حتی از یک غلط رقبای خود نگذشته و آن را دلیل بر کذب و بطلان ادعاهایش معرفی می کردند؟!

در روزهای اخیر، مستندی از چند زن متأهل بهائی منتشر شد که به دلیل فساد اخلاقی سیستماتیک و اجبار بر زنا، از فرقه بهائیت جدا شده و مورد طرد قرار گرفتند. اما مگر فرقه ای که برای بروز مسائل غیراخلاقی با مواردی (نظیر عدم اجراء و یا حتی تعیین مجازات برای زنا) بسترسازی کرده؛ می تواند پیدایش این گونه مسائل را بی ربط به خود جلوه دهد؟!

پیامبرنمای بهائی با استناد به جبر خدای تعالی، ناتوانی خود بر ارائه معجزه را به تغییر خواست خداوند تعبیر می کند؛ اما چگونه پیامبرنمای بهائیت میتواند ادعای ارتباط خارق العاده داشته باشد و از انجام آن ناتوان باشد؛ چگونه میتواند دلیل معجزه را برای خود رد کند و در جایی دیگر ادعای اعجاز آیاتش را داشته باشد؟!

یشوایان بهائی در قبال دریافت حمایت قدرت های استعماری، ضمن ثناگویی، مجری سیاست های آنان نیز بوده اند. پس وقتی بهائیت مبنا و مقصود خود را با آمریکا یکی معرفی می کند و آن را خیرخواه برای بشر می داند، باید دانست که یا بهائیت مزدور آمریکاست و یا عدل و خیرخواهی را تنها در منافع خود می بیند!

بهائیت تشکیلاتی سلطه طلب است که با ظاهری دینی به بهره کشی از اعضایش می پردازد و در عین حال خود را طرفدار جدایی دین از سیاست می داند! یکی از دلایل این حقیقت هم شیوه تأسیس، کارکرد و دایره اختیارات محافل بهائی است که در این نوشتار به معرفی و نقد بخش هایی از آن می پردازیم.

عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!

عبدالبهاء مردم ایران را بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، عنکبوت صفت و ایراد گیر معرفی کرده است. اما هرچند این تنها توهین پیشوایان بهائی به مردم ایران نیست، ولی بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بخاطر حساسیت بیشتر ایشان در شناخت حقیقت بوده است. از همین رو هم ترجمه آثار خود به فارسی را ممنوع کرده اند!

فرقه ای که به زور سرنیزه استعمار هم نتوانست موفقیت چندانی در دنیا کسب کند، مدعی می شود اسلام به واسطه شمشیر و خود به واسطه گفتمان گسترش یافته است! اما اگر به راستی کلام و منطق بهائیت تا این حد نافذ است پس چرا پیشوایان بهائی حتی از مناظره پیروانشان با مخالفین آگاه بهائیت نهی کرده اند؟!

تشکیلات بهائیت در این دوره آشوب ها با اسم رمز «مشارکت در اصلاح»، بهائیان را مجاز به فعالیت و ایفای نقش ضدحکومتی کرد. اما این سازمان و بهائیانی که از هیچ تلاشی برای پیاده سازی طرح براندازی نرم در کشور دریغ نمی کنند، در نظر عبدالبهاء پست فطرت و حزب شیطان هستند.

پیشوایان بهائیت از انکار وجود خارجی شیطان شروع کرده، در مواردی وجودش را پذیرفته و عقاید اسلامی در خصوص آن را تکرار کرده و در نهایت شیطان را زناکار با مادر مخالفین بهائیت معرفی کرده اند!

در باور بهائی فطرت یا سرشت انسان ها به ذاتی و اکتسابی تقسیم شده و فطرت اکتسابی افراد تنها در صورت ایمان به بهائیت پاک دانسته شده است. لذا کسانی که بهائیت را نپذیرند، پست فطرت و با بدترین القاب خطاب شده اند. این در حالیست که فرقه بهائیت ادعای ابداع آموزه وحدت عالم انسانی و تساوی بشر بدون توجه به ایمان و کفر افراد را دارد.