بهائیت وشیخیه
بهائیان غیبت را به معنای عدم حضور و روایتی که بر شروع دوران غیبت از سال 260 قمری دارد را به آغاز انفصال بین دو امام تعبیر میکنند. این درحالی است که غیبت، به معنای غایب بودن شخص موجود است و کسی که وجود ندارد، امکان غیبت هم ندارد؛ به علاوه، در متن کامل حدیث مورد استناد بهائیان، اشاره به حضور حضرت مهدی (ع) از سال 260 شده است.
بر خلاف ادعای بهائیان، چه در مورد معنای غیبت امام زمان علیهالسلام به غیبت شخص، چه غیبت شخصیت و چه هردو قائل باشیم، باز هم عنوان غیبت، قائل انطباق بر علیمحمد شیرازی نیست. چرا که او نه از دیدگان مردم پنهان بود و نه نسب و شخصیتش بر کسی پوشیده بود.
بهائیان مدعی هستند که بر اساس روایات، تمام یاران مهدی موعود (ع) جوان هستند و چون تمام یاران علیمحمد شیرازی جوان بودند، پس او مهدی موعود است؛ این در حالی است که به اعتراف منابع بهائی، یاران علیمحمد شیرازی، متشکل از پیر و جوان بودهاند. همچنین بر اساس روایت، غیرجوانها هم در قیام مهدی موعود (ع) حضور خواهند داشت.
از آنجا که شجاعت، جزء صفات یاران امام زمان(ع) است، بهائیان یکی از دلایل خود برای مهدویت علیمحمد شیرازی را شجاعت یاران او برمیشمارند. این در حالیست که با بررسی تاریخ بابیت درمییابیم که نه همگی آنان شجاع بودند و نه الگویی برای شجاعت داشتند و نه آمار کشتههای بابی با منابع تاریخی سازگار است.
بهائیان خروج یاران علیمحمد شیرازی از خراسان و شورش در مازندران را به خروج یاران حضرت مهدی (ع) تشبیه میکنند. این در حالی است که تعداد 313 یار برای علیمحمد شیرازی یک ادعای ثابت نشده است. همچنین بر اساس روایات، 313 یاور حضرت مهدی (ع) از «مکه» به همراه حضرت خروج خواهند کرد. علاوه بر آن، یاران باب به جای عدالت گستری، قاتل مظلومان بودهاند!
بهائیان با استناد به روایتی مدعی میشوند که نام امام دوازدهم، علیمحمد ذکر شده است. این درحالی است که با مراجعه به این روایت در مییابیم که ذوالاسمین در این روایت، به معنای شخصی دارای دو اسم است، نه شخصی که اسمی مرکب از دو اسم دارد؛ به علاوه لقب ذوالاسمین در مورد امام هادی (ع) است. سایر نشانههای این روایت نیز در علیمحمد باب تحقق نیافته است.
بهائیان برای توجیه انحصار حضور ایرانیها در شورش «علیمحمد شیرازی» به عنوان مدعی مهدویت بهائیت، به روایتی استناد میکنند که عربها در قیام حضرت مهدی (ع) حضور نخواهند داشت. این درحالی است که در کتاب مورد استناد بهائیان، حديثى ديگر آمده كه نجيبانى از مناطق عربی، در زمره ياران حضرت هستند؛ حل اختلاف بین این دو دسته روایات، به این صورت است که مشارکت مردم عرب در قیام حضرت مهدی (ع) کمرنگ است، نه منتفی!
بهائیان ادعا دارند آیه خاتمیت بر آخرین بودن حضرت محمّد(ص) دلالت ندارد و صرفاً در تأیید حکم ازدواج پیامبر با زن پسرخواندهاش است که در ادیان گذشته نازل شده. این درحالیست که خاتم در این آیه، به معنای آخرین یا پایان دادن، یک مفهوم را میرساند. بعلاوه، ذکر خاتمیت پیامبر پس از نفی پسر برای ایشان، به این معناست که احترام پیامبر بخاطر جایگاه رسالت و خاتمیت ایشان است و نه رابطه فرزندی.
نویسنده بهائی تلاش کرده تا بیعفتی «قرةالعین» را توجیه و حتی آن را به پوشش حضرت فاطمه (س) در قیامت تشبیه کند؛ اما با نگاهی به آیات، به تفسیر اشتباه بهائیت از قیامت موعود اسلام و با تأملی در روایات، به پوشش و پوشیدگی بینظیر حضرت فاطمه (س) در روز قیامت و بطلان توجیه بیحیایی قرةالعین بابی پی میبریم.
بهائیان از یکسو میخواهند تا «قرةالعین» بابی را الگوی آزادگی و مبارزه با حجاب معرفی کنند و از سویی دیگر، سعی در توجیه فساد او دارند و مدعی عفت و عصمتش میشوند! اما آیا کسی که تا پای مرگ، خود را در مقابل مردان بوالهوس میآراسته، میتواند نماد عفت و پاکی و نعوذبالله آیینه حضرت فاطمه (س)، اسوه عفت و پاکی و حیا باشد؟!
فرقه بهائیت، دلیل اجماع را از اساس، در خاتمیت پیامبر خدا (ص) رد میکند و توجهی به منشأ اجماع ندارد! اما بنا بر عقیده شیعه، پس از پیامبر خدا (ص)، حضرات معصومین (ع) واسطه فیض الهی هستند و هیچ گاه انسانها، از فیض الهی محروم نشدهاند. به علاوه اگر فیض الهی را منحصر در بعثت پیامبران بدانیم، بهائیان هم 130 سال از این فیض محروم هستند!
پیشوایان بهائیت، «قرةالعین» زن بابی الگوی بهائیان را، مظهر و همرده حضرت فاطمه (س) میدانند و سعی دارند بیعفتیهای او را نیز توجیه کنند؛ اما به راستی، چگونه یک زن فراری، قاتل، شورشی و فاسد، میتواند مظهر یا همرده سیده زنانی باشد که مصداق کامل تمام صفات پسندیده، میان تمامی مردم در طول تاریخ است؟!
بهائیان مدعیند آیه اکمال دین و اتمام نعمت در اسلام، دلالتی بر خاتمیت ندارد، زیرا مشابه آن برای دین یهود هم نازل شده است؛ در حالی که 1. بهائیت در ترجمه آیه اتمام نعمت بر یهود، زیرکی به خرج داده؛ 2. آیه اکمال دین، به تنهایی برای اثبات خاتمیت استفاده نمیشود؛ 3. دین ناقض بابیت نمیتواند ناسخ دین کامل اسلام باشد و 4. دلایل محکم خاتمیت اسلام، رهبران بهائیت را به اعتراف وا داشته است.
تشکیلات بهائیت به بهانه برخورد با بهائیان، خواستار ایجاد اتحاد جهانی، علیه کشورمان شد؛ اما آنچه از قرائن برمیآید، تشکیلات بهائیت به فشار سیاسی و تحریم اقتصادی علیه کشورمان قانع نمیشود و بهائیانی مثل «مریم معمارصادقی»، از حمله نظامی علیه ایران نیز سخن گفتهاند! رفتار امروز بهائیت، بر خلاف نهی از آزادیخواهی و اعتراض به حکومتها در تعالیم بهائی است.