تصوف

علامه جعفری ازجمله اندیشمندان و متفکران معاصری بود که انتقادات جدی به مکتب وحدت وجود داشت. وی در کتاب مبدأ أعلی با دلایلی به نقد وحدت وجود پرداخته و مکتب وحدت وجود را مخالف روش انبیاء میداند. وی معتقد است که اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهوم است.

حمایت از فرقههای درویشی در کنار حمایت از جریان بهائیت، نواندیشان غرب زده ازجمله راهکارهای دشمنان برای ایجاد تغییر در تفکر اسلامی و به انحراف کشاندن مذهب تشیع است. با تأکیدی که سردمداران نظام سلطه در نوشته ها و گفته های خویش بر حمایت از این جریان و کمک به رشد و گسترش آن در جامعه اسلامی کردند، به طور قطع تصوف معاصر، یکی از ابزارهای غرب در گستره جنگ نرم است.

علی لَندی این نوجوان فداکار ایذه ای، این اسطوره دهه هشتادی در کدامین مکتب چنین رشیدانه رشد یافته و در کدام دامن، چنین پاک و شجاع بالیده است؟ او در راه نجات دو زن سالخورده همسایه جان خود را از دست می دهد و پس از ملکوتی شدن این قهرمان خطه خوزستان، فرقه منحرف دراویش که ید طولایی در مصادره بزرگان و مشاهیر علم و ادب و اخلاق دارند، او را درویش می خوانند!

یکی از این کانونهای جدی که در ایران هدف فراماسونرها قرار گرفت، حلقه های دراویش و زاویه ها و خانقاه های صوفیه بود. علی خان ظهیرالدوله قاجار، داماد ناصرالدین شاه که به جانشینی "صفی علیشاه " رسیده بود، با اخذ فرمانی از مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت بهطور رسمی انجمن اخوت را تأسیس کرد.

محمد اسماعیل صلاحی درحالی آلوده شدن به سیاست و مادیات را سبب به انحطاط رفتن درویشی میداند که نورعلی تابنده در عین حالی که دم از ممنوعیت ورود به سیاست می زد ولی غرق در سیاست بود و با احزاب و سیاسیون اصلاح طلب، نشست و برخواست داشت. خود او نیز روابط تنگاتنگی با اصلاح طلبان داشت و بعد از مرگ نورعلی تابنده نیز بارها در مسائل سیاسی دخالت کرده است.

دراویش فرقه صوفیه گنابادی قائل به نماز جمعه نیستند، ولی در طول هفته دو بار اقدام به برپایی مراسمات خود در خانقاه می کنند که یکی از آنها در شب های جمعه است. نورعلی تابنده در راستای پرداختن به اهمیت این مراسم ادعا می کند که مراد از ذروالبیع در آیه شریفه، ترک کسب و کار از شب جمعه است.

ازجمله بزرگترین ادعاهای سران تصوف، ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در برخی از آنهاست. بایزید بسطامی از شطح گویان تاریخ تصوف را باید بزرگترین مدعی الوهیت به شمار آورد. وی بارها ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در خود را داشته است. شهید مطهری نیز به این انحراف بزرگان صوفیه اشاره کرده و از حلاج به عنوان یکی از مدعیان خدایی اشاره کرده است.

درحالی که علما و عرفای حقیقی نه تنها شأن و مقامی برای خود در برابر خداوند متعال قائل نیستند بلکه در برابر مردم عادی نیز بسیار فروتن و متواضع هستند ولی اقطاب و مشایخ صوفیه در باب ادعای شأن و مقام برای قطب، هیچ حدّ و حدودی برای خود قائل نیستند و بالاترین مقامات را برای خود متصورند.

متصوفه که تمام مفاهیم دینی را به نحوی تحریف کرده اند، مفهوم توکل را نیز به تحریف کشانده و اعتماد نکردن به اسباب را به معنای ترک کار و کوشش برای امور زندگی دنیوی و اخروی دانسته اند. صوفیان این فضیلت اخلاقی را تا آنجا به انحراف کشیدند که حتی درمان خود را هم خلاف توکل میدانستند.

فرقه دراویش نعمتاللهی گنابادی ادعا میکنند که تمام اقطاب و مشایخ ذکر شده در سلسله آنها که به ائمه اطهار (علیهم السلام) منتهی میشود، همگی از شیعیان هستند. درحالیکه موسس این سلسله، شاه نعمت الله ولی در رساله خود، ابوبکر را خلیفه اول و جانشین رسول خدا (ص) میداند و مذهب اهل سنت را نزدیکترین راه به خدا میداند.

درحالیکه بزرگان زیادی از اهل سنت به برادری و عقد اخوت بین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) اشاره و اعتراف کردهاند، شاه نعمتالله ولی تعصب خود نسبت به خلفا را نشان داده و به روایتی جعلی استناد کرده و خلفا را بهعنوان برادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دنیا و آخرت معرفی کرده است.

دراویش نعمت اللهی گنابادی همواره از مدافعین مذهب شاه نعمت الله ولی بوده و نه تنها شاه نعمت الله ولی بلکه تمام اقطاب ذکر شده در سلسله خویش را از مذهب تشیع میدانند، درحالیکه شاه نعمت الله ولی برادری و عقد اخوت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را منکر میشود و خلفا را بهعنوان برادر رسول خدا (ص) در دنیا و آخرت، معرفی میکند.

برخی از متصوفه برای اعتباری بخشی به این عمل، خرقه پوشی را سنت پیامبر (ص) دانستند و لذا خرقه خود را به پیامبر (ص) رساندند. برخی از بزرگان صوفیه نیز مدعی داشتن خرقه رسول خدا (ص) بودند و ادعا میکردند که خرقه آنها دقیقاً همان خرقه رسول خدا (ص) است.

علامه حسنزاده آملی ازجمله علمایی است که بزرگان دراویش گنابادی برای اعتباربخشی هرچه بیشتر به فرقه خود، بعد از رحلت ایشان، وی را متهم به درویشی و صوفیگری کردند. دراویش گنابادی در ادعایی مضحک علامه حسن زاده آملی را در علوم زیادی استاد و تألیفات کثیری داشت را سرسپرده نورعلی تابنده ای که از تلاوت صحیح قرآن عاجز بود میدانستند.