گنابادیه
اکثر اقطاب دراویش گنابادی در پی اثبات نیابت خاصه برای جنید بغدادی هستند و مدعی اند که مسئله دستگیری بعد از امام زمان (عج) به جنید بغدادی رسیده است و جنید نیز به نیابت از حضرت مهدی (عج) و با اجازه ایشان، نوابی برای هدایت مردم در امور طریقت انتخاب کرده است. ولی مصطفی آزمایش از مشایخ این فرقه، برعکس همه اقطاب سخن گفته و می گوید مسئله نیابت خاصه در عصر غیبت کبری تمام شده است.
درحالی از مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه دراویش گنابادی بهعنوان یکی از عالمترین و باسوادترین مشایخ این فرقه نام میبرند و او را مفسر قرآن میدانند که در یک سخنرانی گافها و اشتباهات عجیبی داشت و روایت عمربن حنظله را که از امام صادق (ع) است به اشتباه به امام حسین (ع) نسبت داد. وی در اشتباهی دیگر مدعی میشود که امام سجاد (ع) نیز نصی برای امامت خویش نداشت.
درحالی محمد اسماعیل صلاحی در سالگرد وفات محمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه وی را قطبی عالم و دانشمند و مسلط به ادبیات عرب معرفی میکند که صاحب رساله سعادتیه در کتاب خود، چندین بار سعادت علیشاه را شخصی عامی و بیسواد معرفی میکند که رقبای وی در جانشینی رحمت علیشاه همین بیسوادی وی را بهانه قرار داده بودند.
مصطفی آزمایش شیخ ماذون فرقه گنابادی در سخنای مدعی شد که حتی امام سجاد (ع) نیز برای امامت خویش نصی نداشت. لذا مجبور شد در مجادلهای که با محمد بن حنفیه داشت، کار را به محاکمه با حجرالاسود بکشاند. درحالیکه امامت یک مقام الهی و منصب ربانی است، مسئولیت اعطاء آن تنها بهدست خداوند متعال است و ادله و نصوص فراوانی بر امامت امام سجاد (ع) وارد شده است.
متصوفه همواره مقام و منزلت زیادی برای اقطاب و بزرگان خویش قائل بوده. برخی خود را با پیامبر (ص) مقایسه کرده و برخی نیز در مقام و منزلت خود را به اهل بیت (ع) تشبیه کردهاند. برخی نیز همچون حلاج ادعاهای بالاتری در این باره داشته و حاضر به کتمان آن نشده و آشکارا ادعای خود را در مورد مقام خویش بیان کرده و مقامی الهی برای خود متصور شده است.
قطاب و مشایخ صوفیه مقامی والا و بزرگ برای خود قائل هستند و همواره خود را به حضرات معصومین (علیه السلام) تشبیه میکنند و خود را همچون اهلبیت (ع) لازم الاتباع و لازم الاطاعت از سوی مریدان میدانند و معتقدند که آنها نیز از مصادیق اولی الأمر هستند. کما اینکه صلاحی نورعلی تابنده را به پیامبر (ص) و خود را به حضرت علی (ع) تشبیه کرده و خود را علی زمان خوانده است.
برخی از اقطاب بهصراحت خود را همشأن و رتبه ائمه اطهار (علیهم السلام) خوانده و برخی از آنها آیاتی از قرآن کریم که شأن نزول آنها در مورد ائمه اطهار (ع) است را با تفسیر به رأی در حق خود و اقطاب سلف خویش صادق میدانند. چنانچه محمد اسماعیل صلاحی، اقطاب را مصداق صادقین در آیه مبارکه کونوا مع الصادقین میداند. درحالیکه به اعتقاد شیعه، شأن نزول این آیه منحصر در ائمه اطهار (ع) است.
در فرقههای صوفیه اشاره غیبیه یکی از اصول اساسی در تعیین جانشین قطب است، ولی در برخی از موارد حتی خلاف این اصل، عمل شده که حاکی از دروغ و فریب بودن این موضوع است. کما اینکه زمانی که نورعلی تابنده فرمان جانشینی شمسالدین حائری را باید قاعدتاً طبق اشاره غیبیه باشد را صادر میکند، حائری از دنیا میرود!
کیوان قزوینی با درجه اجتهاد پا به عرصه تصوف گذاشت، تا به خیال خود، این مسلک را مورد آزمایش قرار دهد شاید که با این مسلک به آنچه از کمال و سعادت در سر دارد برسد. ملاسلطان به او وعده داده بود که بعد از دوازده سال خدمت به من، به آنچه می خواهی میرسی ولی بعد از چهارده سال، وعدهای که ملاسلطان در این باره به او داده بود محقق نشد و کیوان قزوینی نیز از این فرقه جدا شد.
حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی از نجف راهی ایران شد تا مسلک تصوف را مورد آزمایش دهد تا ببیند آیا به خواسته دلش میرسد ولی بعد از حدود 14 سال از این فرقه جدا شد. هرکدام از اقطاب، عللی را برای جدایی او ذکر کردند. صالحی علیشاه حب دنیا و مادیات را علت جدایی دانسته و رضا علیشاه بدعتگذاری در دین را علت این امر میداند ولی خود او علت را چیزی دیگر میداند.
یکی از مشهورترین ادعاها و پیشگوییها مربوط است به ادعای ملاسلطان گنابادی از عدم انفصال در سلسله خود و پیشگویی از عدم انفصال آن در آینده است. درحالیکه خلاف این ادعا و این پیشگویی چند بار ثابت شده است. ازجمله این که معصوم علیشاه و نورعلیشاه با ورود به ایران اعلام قطبیت کردند و همچنین در عصر کنونی نیز محمد اسماعیل صلاحی باعث انقطاعی دیگر در این سلسله شد.
مصطفی آزمایش شیخ مأذون خارج نشین فرقه صوفیه گنابادی مهمترین اشکالی که به اجازه نامه قطبیت منورعلیشاه گرفته است مربوط به دست خط این فرمان است که ادعا میکند توسط پسر رحمت علیشاه نوشته شده است، درحالیکه اجازه نامه قطبیت سعادت علیشاه به دست خط خود رحمت علیشاه است. این درحالی است که اجازه نامه ملاسلطان نیز توسط یکی از ملازمان سعادت علیشاه نوشته شده نه خود سعادت علیشاه.
صوفیه ازجمله فرقههایی است که از مدعیان عرفان هستند و عمده افرادی که به این فرقه جذب میشوند طالبان سعادت و حقیقت هستند. مردمی که به دنبال گمشده وجود و آرامش درونی خویش هستند ولی در دام این فرقه و افرادی افتادند که هیچ بهرهای از معنویت و عرفان نبردهاند. ضعف در اطلاعات دینی از یک طرف و مقدس نشان دادن قطب از طرف دیگر باعث گمراهی بسیاری از مردم و جذب به این فرقه ها شده است.
گذشت زمان نشان داد آنچه دراویش گنابادی از ادب، احترام و مهربانی از آن دم میزدند، درواقع ادعایی بیش نبود. غائله خیابان پاسداران تهران در زمستان 96 و زیر گرفتن چند جوان از نیروهای بسیج و انتظامی توسط اتوبوسی که راننده آن یکی از دراویش گنابادی بود سندی شد برای رسوایی دراویش گنابادی در ادعای دروغشان مبنی بر اخلاق، ادب و مهربانی و صلح کلی که همواره دم از آنها میزنند.