سلفیت
عملکرد جریانات سلفی هرگز با عقل و اعتقاد عقلی تناسب معنایی نداشته است. رفتار این گروهها که بر اساس دیدگاه متعصبانه و متحجرانه بوده است، هرگز بر اساس منطق و عقل نبوده است. یکی از مهمترین شاخصههای رفتار این گروهها رفتارهای ناشی از احساساتِ بیمنطق و بدون توجیه عقلانی است. دانستن این نکته در تحلیل این جریانات مهم است.
سلفیگری یک مذهب تکفیری است که دارای انشعابات مختلفی است. این مذهب آن قدر خشن و بیرحم است که حتی یکدیگر را نیز تکفیر میکنند. از انشعابات سلفیه به وهابیت، صحویه، سروریه و ... میتوان اشاره کرد، که اگر چه از نظر پیروی از سلف و محمد بن عبدالوهاب با یکدیگر موافق هستند، اما به خاطر برخی از اختلافات یکدیگر را تکفیر میکنند.
از مهمترین ویژگیهای مذهب سلفیه، نفی مذاهب اسلامی است. آنها مدعیاند که همه مسلمانان باید دست از تقلید مذاهب اربعه برداشته و به سلف مراجعه کنند. آنان مسلمانان را به اسلام بلامذهب دعوت میکنند. سلفیان در حالی مسلمانان را به کنار گذاشتن مذاهب خود دعوت میکنند که خودشان مذهبی جدید به نام «سلفی گری» ایجاد کردهاند.
از نظر تاریخی هر چند برخی از رگههای اندیشهی سلفیگری در قرن چهارم هجری شکل گرفت، اما به دلیل تعارض با اندیشهی مسلمانان در مدت کوتاهی خاموش شد. جریان سلفیگری در قرن هفتم نیز تلاشهایی برای احیاء تفکر سلفیگری انجام داد، اما به نتیجهای نرسید، تا اینکه این جریان در قرن دوازدهم با کمک انگلستان رشد کرد.
سلف در نزد مسلمانان به معنای گذشتگان صالحی است که برای آیندگان مایه افتخار و سربلندی بوده اند. اما در منابع اسلامی هرگز رفتار و گفتار آنان هم ردیف گفتار و رفتار پیامبر (ص) تلقی نشده است. اما ابن تیمیه در قرن هفتم هجری در معنای سلف بدعت ایجاد کرد و صحابه، تابعین و تابع تابعین را از منابع شریعت قرار داد.
دست اندازی وهابیت در معانی دینی به نفع مقاصد شوم خویش، برای همگان ثابت شده است. برداشت متفاوت از متون دینی توسط محمد بن عبدالوهاب که در آن دین به سمت نقض و رد مسلمانان و قتل و غارت آنها تحریف میشود، امری قطعی است. جریانات تروریستی داعش و غیره نیز به این مبانی استناد و از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند.
هر جریان مثبت و منفی در جهان متاثر از ریشههای فکری خاصی است و تلاش میکند آن ریشهها را در برنامههای عملیاتی خود متبلور سازد. جریان داعش نیز از این قاعده مستثنی نیست. حتما ریشههای افکار داعش را باید در کتابهای تئوریسنهای آن دید. ابوعبدالله مهاجر یکی از این افراد است که در کتابهایش پرده از پیروی داعش از وهابیت برمیدارد.
در تمامی مذاهب فقهی برای کسیکه رو به قبله مسلمانان نماز گذارد، حکم اسلام قائل شدهاند و او را هرگز کافر نمیدانند. این البته در مرام گروههای مسلح و تروریستی متفاوت است. ایشان در منظومه فکری خویش به دنبال بهانهای هستند، تا دیگران را تکفیر کرده، بر آنان حکم کافر بار کنند. آنها در این اندیشه به فتوای وهابیت استناد میکنند.
تفکرات جهادی که با بر جای گذاشتن خرابیها و ویرانی و با ایجاد رعب و ترس مسلمانان، آنها را از تمدن و پیشرفت باز داشته است، خود وامدار اندیشههای متحجرانه وهابیت و رهبران فکری آنها است. اندیشهای که خود از بیعقلی و دوری از تمدن ناشی شده است، نتیجهای جز ویرانی و تحجر و عقب افتادگی را به بار نخواهد آورد.
امروز در جهان اسلام عدهای افراطیِ تکفیری، با در دست گرفتن پرچم خلافت در حال قتل و کشتار مسلمانان هستند. درحالیکه به گواه تاریخ، مسلمانان و در رأس آنان خلیفهی دوم در بسیاری موارد، در مواجهه با کفار، به جان، مال، ناموس و اعتقادات مذهبی دیگر ادیان احترام میگذاشت. قطعا اگر امروز خلیفه دوم زنده بود دواعش را نابود میکرد.
رفتارهای تروریستی با بهکارگیری نظرات منتسب به اسلام، امروزه جهان اسلام را در بحران امنیتی شدیدی فرو برده است. این فتوای غیر اسلامی که از اندیشه وهابیت سرچشمه میگیرد، برای بزرگان جهادی و مبارزین مسلح، به مانند قانونی الهی محسوب میشود. قانونی که اثری جز ویرانی و تباهی برای مسلمانان به جای نگذاشته است.
جهادیها با تبعیت از اندیشه متحجرانه و غیرعاقلانه وهابیت، هیچ شکل حکومتی را غیر از آنچه مسلمانان صدر اسلام اجرا کردهاند صحیح نمیدانند. امروزه این اندیشه تمامی گروههای سیاسی و سلفی را به جان دولتها انداخته و جامعه اسلامی را به فساد و ویرانی کشانده است، اما در مرحله برخورد با رژیم آل سعود متناقض بوده و آن را تایید میکنند.
یکی از شنیعترین اعمالی که جهانیان در چند سال اخیر دیدهاند، رفتار وحشتناکی است که توسط ابومصعب الزرقاوی به عنوان موسس القاعده عراق و هسته اولیه داعش، در عراق بنا نهاده است. بدعت بریدن سر هم نوع، به اسم مذهب که امری خطرناک است و آینده بشریت را به مخاطره میاندازد. بدعتی که در پیروی از افکار منجمد وهابیت خود را نشان میدهد.
ابوبصیر الطرطوسی یکی از بزرگترین رهبران فکری در اندیشه نیروهای جهادی است. او که پدر معنوی جنبش احرار الشام به حساب میآید، در آیین و عقیده یک وهابی به تمام معنی است. او اکنون در جامعه وهابیت از جایگاه مهمی برخوردار است و تبعیت از آل سعود اصل عملکرد وی میباشد. هرچند به ظاهر در برخی امور با آل سعود مخالفتهایی دارد.