امیرالمؤمنین
خداوند در قرآن به صورت مستقیم و غیر مستقیم بیان داشته که علوم الهی که سعادت بشر در آن است را باید از اهل آن دریافت کرد و پیامبر هم در مناسبتهای مختلف به آن اشاره فرمودهاند که علوم الهی در سینه من است و بعد از من به وصی من منتقل میشود و ... اولین وصی و جانشین من علی بن ابیطالب است، چرا که من شهر علم هستم و علی درب آن است و هرکس میخواهد بر من وارد شود، باید اول از درب آن وارد شود.
امیرالمؤمنین فرمود: آگاه باشید او (مروان) حکومتی کوتاه مدت خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک کند، ... و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت.
این سؤال به ذهن هر اهل علمی خطور میکند که چگونه اجتهادی قابل استناد است؟ آیا به هر اجتهادی میتوان اعتنا کرد؟ در میان صحابه بودند افراد بسیاری که مرتکب فحشا و گناهان کبیره شدند، ولی به بهانه اجتهاد آنها را تبرئه کردند. حتی با عذر اجتهاد در مقابل خلیفه مسلمین و جانشین به حق رسول خدا ایستادند و در نهایت او را به شهادت رساندند.
از جمله روایات فضیلت امیر مومنان علی (علیهالسلام) روایت صدیقون است که در آن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله)، امیر مومنان را افضل راستگویان قرار داده است. این روایت به دلیل وجود عمر بن جمیع از سوی ابنتیمیه تضعیف گشته که اشکال او با مقبولیت این روایت در نزد اهل سنت سست میگردد.
حضرت علی بعد از وفات رسول خدا و بعد ماجرای سقیفه، سکوتی طولانی در پیش گرفتند و نسبت به غصب خلافت و ظلمهایی که بر ایشان روا داشته شد، عکس العملی نشان ندادند. معاندین این سکوت را حمل بر این نکته گرفتند که ایشان راضی بودند که خلافت از آن دیگران باشد و خودشان را مستحق جانشینی رسول خدا نمیدانستند که این اشتباه بزرگی است.
ما شیعیان مفتخریم به اینکه وصیت رسول خدا در روز غدیر را جامه عمل پوشانده و به ولایت و جانشینی حضرت علی(علیهالسلام) تن دادیم و آن را با جان و دل پذیرفتیم. اما سخن این است که که چرا دیگران با وجود تصریحاتی که در این خصوص وجود دارد، ولایت حضرت علی(علیهالسلام) را نمی پذیرند؟ آیا آنها به اسلاف خود تمسک میکنند؟
مصحف فاطمه (علیها السّلام) کتابی است به املاء جبرئیل و دستخط امیرمؤمنان (علیه السّلام) که در آن تمام حوادث و اتفاقات آیندهی جهان تا روز قیامت ثبت شده و چیزی درباره حلال و حرام در آن وجود ندارد. اما برخی که چشم دیدن این فضائل را ندارند به میدان میآیند و این موضوع را دستاویزی برای حمله به عقاید شیعیان قرار دادهاند.
پیامبر اکرم (ص) درغدیر خطبهای مفصل بیان کردند. در آن خطبه امام علی (ع) را به جانشینی پس از خود معرفی کردند. منابع روایی اهل سنت اگر چه مقداری از این خطبه را آوردهاند، اما این خطبه را به صورت کامل بیان نکردهاند و این کار باعث شده است که مسلمانان در طول تاریخ گمراه شوند.
ابن تیمیه از رهبران فکری وهابیت، در کتابش در دفاع از قاتل امام علی(علیه السلام) میگوید: «على بن ابى طالب را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى كه از عابدترين انسانها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند.» همانطور که میبینید چه طور ابن تیمیه، قاتل امام علی (علیه السلام) را ستوده است. این در حالی...
وهابیت و سلفیون به تأسی از اجدادشان از اهانت و جسارت به ذوات مقدسه اهل بیت دست بر نمی دارند و به هر بهانه ایی که شده کینه و حقد خود را نشان می دهند. آنها حتی حاضرند که روایات را تقطیع کرده و خیانت در امانت کنند ولی به هدف شومشان برسند. غافل از این که نور خدا هرگز خاموش نمی شود.
بارها نویسندگان کناب های رد و نقد بر اندیشه های تکفیری سعی در ایجاد نوعی شباهت بین سلفیان و خوارج در زمان امیرالمومنین(علیه السلام) داشته اند.این واقعیت تاریخی به مرور زمان هر روز بیشتر عیان شده و هر روز جهت دیگری از جهات شباهت بین این دو جریان نمایان می شود. حکم به کفر حاکمان نیز از این دست شباهتها است.
خاندان بنی امیه از قبل از اسلام، رقیب سخت برای بنی هاشم بودند و این رقابت بر سر آقایی و شرافت، کار را به جایی رسانید که آنان از همان زمانها حقد و کینه درونی نسبت به این خاندان طیبه و پاک داشته باشند. و آن زمانی هم که حکومت به پیامبر رسید کینه آنها چند برابر گردید اما کاری از پیش نبردند. تا اینکه خلافت به حضرت علی(ع) رسید که معاویه علاوه بر این که دشمن حضرت بود به شیعیان هم سخت میگرفت
صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تابعین و تمامی علمای اهلسنت اعم از فقها و محدثین، حضرت علی (علیه السّلام) را پس از عثمان، از بقیه صحابه افضل میدانند و معتقد به خلافت آن امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) بعد از عثمان هستند، اما ابنتیمیه حرّانی حنبلی سرکرده وهابیت در خلافت آن حضرت تشکیک کرده و آن را انکار میکند.
«حارث بن حوت» نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پندارى كه من اصحاب جمل را ( با این عظمت و جلیل القدر بودنشان مانند طلحه و زبیر) گمراه مىدانم؟ حضرت فرمودند: اى حارث! تو زير پاى خود را ديدى، امّا به پيرامونت نگاه نكردى، پس سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى كه اهل حق چه كسانى مىباشند؟ و باطل را نيز نشناختى تا باطل گرايان را بدانى.