نگاهی به دیدگاه‌های دانشمندان درباره علم و دانش در ایران باستان

  • 1393/01/23 - 17:32
گرچه مردم ایران بنا بر تمایل ذاتی همواره علاقه‌مند به کسب دانش بودند، اما پادشاهان و اشراف ایران باستان دائماً سرکوب گر این خواسته‌ی متعالی بودند. چون نظام طبقاتی در ایران باستان، هرگونه کسب دانش را بر عامه‌ی ملت ممنوع ساخته بود. همین امر سبب شد که ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شور و شوق علم‌آموزی و دانایی همواره در قلب مردمان ایران‌ زمین می‌جوشید. میل به دانایی و کسب معنویت همیشه‌ بخشی مهم و اساسی از روحیه‌ی ایرانیان بود. لیکن بر تاریخ‌پژوهان روشن است که در ایران باستان به دلیل بی‌عدالتی‌های ناشی از نظام ستمگرانه‌ی طبقاتی،[1] عامه‌ی مردم، همواره مجبور و محکوم بودند که برای حفظ قدرت و ثروت شاهان بردگی کنند.[2] مردم هیچ‌گاه (حتی در عصر حکومت انوشیروان) اجازه‌ی کسب علم و دانش را نداشتند.[3] و مواردی از تاریخ را می‌یابیم که هنرمندان و مبتکرینی از میان مردم، به جرم «هنرمند بودن» زندانی می‌شدند.[4] البته روشن است که ریشه‌ی این نابسامانی‌، به آنجایی می‌رسید که از نگاه متصدیان فرهنگی و اجتماعیِ ایران باستان، علم و دانش موضوعی اهریمنی محسوب می‌شد.[5] نگاهی به دیدگاه‌های برخی صاحب‌نظران نیز می‌تواند ما را در مسیر دریافت هرچه بیشتر حقیقت یاری رساند.    

به عقيده ريچارد نلسون فراى، دانش در دوره ساسانى، بيشتر گردآورى مطالب (ترجمه از متون یونانی) بود تا نوآورى. در این دوره بیش از هر چیز به تألیف و کتابت افسانه‌ها و اسطوره‌ها پرداخته می‌شد. (نه تولید علم روز) [6] دانشمند معروف انگليسى، جورج راولينسون، در كتاب معروف خود (سلطنت‌هاى پنجگانه بزرگ مشرق ‏زمين)، درباره‌ی ايرانيان باستان گفته است: «ايرانيان قديم ابداً كمكى به ترقى علم و دانش ننموده‌اند. روح و قريحه اين قوم هيچ‌ وقت با تحقيقاتى كه مستلزم صبر و حوصله باشد، با كاوش‌هاى پر زحمتى كه پايه‌ی ترقيات علمى است، ميانه‌ای نداشته است. ايرانيان ... اين گونه كارهاى علمى را به بابلی‌هاى پرحوصله و به يونانيان صاحب‌نظر واگذار مى‏‌كردند چنانكه دارالعلم‌هاى مشهورى مانند الرها و پورسيپا و ميلطوس با آنكه هر سه در قلمرو خاک ايران و مركز علم و مقصد دانشمندان جهان بود، خود ايرانیان را جذب نمى‌‏ساخت و نه تنها سبب تحريص به فضل و كمال نگرديد، بلكه مورد توجه آنها به هيچ ‏وجه قرار نگرفت. ايرانيان از آغاز تا پايان سلطنت با عظمتشان، ابداً التفاتى به تحصيلات علمى نداشتند و تصور مى‏‌نمودند كه براى ثبوت اقتدار معنوى خود، همانا نشان دادن كاخ شوش و قصرهاى تخت‏‌جمشيد و دستگاه عظيم سلطنت و جهان‌دارى آنها كافى خواهد بود.»

دانشمند فرانسوى گوستاولوبون نیز در كتاب «تمدن‌هاى قديمى» درباره‌ی ايرانيان چنين آورده است: «اهميت ايرانيان در تاريخ سياست دنيا خيلى بزرگ بوده است، ولى برعكس، در تاريخ تمدن خيلى ناچيز. در مدت دو قرن، كه ايرانيان قديم بر قسمت مهمى از دنيا سلطنت داشتند... در علوم و فنون و صنايع و ادبيات ابداً چيزى ايجاد نكردند و به گنجينه‌ی علوم و معرفت، چيزى نيفزودند... ايرانيان خالق نبودند بلكه تنها رواج ‏دهنده تمدن بودند و از لحاظ ايجاد تمدن، اهميت آنها بسيار كم بوده است و سهم آنها در آنچه سرمايه‌ی ترقيات بشر را تشكيل مى‌دهد خيلى ناقابل بوده است.»[6] آنچه مسلم است این‌که علم و دانش، حتی در  عصر ساسانيان، به حكم نظام ظالمانه‌ی طبقاتى در انحصار طبقه‌ی مرفّه و ممتاز جامعه بوده و جنبه عمومى و همگانى نداشته است. این گفته را آرتور كريستن‌سن، ایران شناس دانمارکی نیز تأیید کرده است.[7] حتی به وضوح می‌توان دریافت که هنر و معماری هخامنشیان تا حد بسیاری وابسته به دیگر ملت‌ها (یونانی‌ها و مصری‌ها و بابلی‌ها و...) و از طرفی محبوس و محدود به دربار بود و عامه‌ی ملت به اجبار از آن محروم بودند.[8]

پروفسور والتر هینتس (Walther Hinz) نیز اذعان داشته‌اند که ایرانیان، اهلِ کتابت و نگارش علوم نبودند و در حقیقت آنان دانش را از دیگر ملت‌ها و تمدن‌ها می‌گرفتند. برای مثال، وقتی خشایارشا آتن را اشغال کرد، علاوه بر تندیس‌های بی‌نظیر آکروپولیس، گنجینه‌های مکتوب پیسیستراتوس (Peisistratos) را نیز به همراه خود به ایران برد.[9] از همین روی، با جستجو در تاریخ ایران باستان حتی نمی‌توان به تعداد انگشتان دست نیز دانشمندانی یافت. (هرچند نام و نشان صدها و هزاران جنگجو و دشنه‌دار از ایران باستان باقی مانده است) این در حالی است که پس از ورود اسلام به ایران، به خاطر شکسته شدن نظام طبقاتی، هزاران دانشمند و هنرمند از طبقه‌ی عامه به جامعه‌ی بشری تقدیم گردید. کسانی که اگر عصر ساسانیان و نظام طبقاتی ایران باستان، ادامه می‌یافت، هیچ‌گاه استعدادهای شان شکوفا نمی‌گردید. چون همان‌گونه که گفته شد، بنابر قوانین ناشی از نظام طبقاتی ایران باستان، توده‌ی ملت از کسب دانش محروم بودند.

شادروان اقبال آشتیانی بنابر اسناد و شواهد تاریخی، اذعان داشته‌اند که از زمان اردشیر ساسانی به بعد، پادشاهان به حکومت یونانی توجه کردند و همین امر موجب شد که حکمت و علوم یونانی، به زبان پهلوی ترجمه گشته و وارد ایران شود.[10] آرتور كريستن سن (ايران‏ شناس دانماركى) نیز معتقد است که ساسانیان تحت تأثیر تفکرات يونانیان و دیگر اقوام و ملل بودند.[11] انوشیروان نیز علاقه‌مند به علوم یونانی بود و تلاش بسیاری برای ترجمه‌ی آثار متفکرین یونانی به پهوی انجام داد، لیکن از خسروپرویز دنباله‌ی تلاش‌های انوشیروان را قطع کرد.[12] همین امر نشان می‌دهد که دانش در ایران باستان از غنای کافی برخوردار نبود، لذا انوشیروان و دیگر پادشاهان دست به دامان یونانیان شده بودند. مهاجرت برخی فلاسفه‌ی یونانی به ایران در عصر انوشیروان نیز مؤید این امر است. البته آن افراد توسط امپراتور روم (ژوستینین) به عنوان تبعید به ایران فرستاده شده بودند، اما چون صاحب حکمت بودند مورد حمایت دربار ایران قرار گرفتند.[13] البته این دانشمندان، پس از مدتی از استبداد دربار انوشیروان به تنگ آمدند و از ایران فرار کرده؛ به رم بازگشتند.[14] دربار ایران هم بسیار مایل بود که ضعف علمی خود را به نوعی جبران کند. لذا از دانشمندانی که به ایران تبعید می‌شدند، استقبال می‌کرد. گرچه در این عصر، کسب علم و دانش همچنان بر عامه‌ی مردم ممنوع بود و این ممنوعیت تا زمان ورود اعراب به ایران امتداد یافت. در حقیقت درباریان تلاش می‌کردند تا علم و دانش را از دانشمندان تبعیدی دریافت کنند و در میان خود نگه دارند. درباره‌ی دانشگاه جندیشاپور هم جالب است بدانیم که اکثر قریب به اتفاق دانشمندان و اساتید آن از مدارس اسکندریه (در قلمرو روم ) بودند که در اثر اختلافات، مجبور شدند به بین‌النهرین فرار کنند.[15] حتی در منابع تاریخی آمده است که به دلیل فقر علمی دربار ایران، اکثر طبیان دربار انوشیروان، رومى و هندى بودند.[16] همین محرومیت عامه‌ی مردم از کسب دانش (و در نتیجه فقر علمی جامعه‌ی ایرانی) سبب شد تا هيون تسيانگ‏ (گردشگر بودایی) بگويد که ايرانيان به فكر دانش نيستند، و فقط به پيشه خويش اشتغال مي‌ورزند. وانگهى بی‌تردید، تعليمات ابتدايى و لااقل قسمتى از تعليمات عاليه در دست روحانيون بوده، و كاملا جنبه دينى داشته است‏.[17] چنانکه در دینکرت می‌خوانیم:

. This, too, that by him who welcomes Ohrmazd in himself [14], matters only known by even a high-priest are then taught to mankind; even for this reason, because instruction and knowledge are mostly those through a high-priest, and by him who welcomes Ohrmazd in himself, a spiritual lord is then prayed for, who becomes glorious and praised for that which is to be taught, and mankind are taught by him.

که این گفتار گویای این است که دانش در عصر ساسانی در اختیار موبدان بوده است و جنبه‌ی دینی داشت.[18] دیگر نکته‌ی قابل توجه این است که انوشیروان در حمله به سرزمین روم، پس از اشغال برخی شهرهای رومی شرقی، باجی سنگین از رومیان خواست و نیز شرط کرد که تریبونوس (Tribunus) طبیب رومی نیز تحویل حکومت ایران داده شود تا پزشک دربار انوشیروان گردد. چنانکه وی سابقاً نیز بیماری انوشیروان را درمان کرده بود.[19] این گفتار نشان می‌دهد که پزشکان ایرانی از تخصص و دانش کافی برای مداوای بیماری‌ها برخوردار نبودند. حتی در منابع تاریخی می‌بینیم که انوشیروان پس از حمله به روم، مقادیری مرمر رنگین‌شده و ترکیبات شیشه و سنگ درخشان با خود به ایران می‌آورد. همین نشان می‌دهد که دانش تولید این صنایع در ایران وجود نداشت، که وی مجبور شد از راه‌های دور این سنگ‌ها و شیشه‌ها را به ایران بیاورد.[20]

از اسناد تاريخى برمی‌‏آيد که از ديرباز در تخت جمشيد، هگمتانه و برخی دیگر شهرها، مراكز علمى و دفاتر و اسناد فراوانى وجود داشته كه فقط روحانيان و طبقات ممتاز مى‌‏توانستند از آن بهره‌‏مند شوند.[21] قرائن و شواهد تاريخى بسیاری نشان مى‏‌دهد كه در دوره هخامنشى نهال علم در ايران بسيار ضعيف بود. تا جايى كه به قول هرودت، كورش از پادشاه مصر مى‌‏خواهد كه بهترين پزشك را براى معالجه چشمانش بفرستد. همچنين مدارك تاريخى نشان مى‌‏دهد كه پيچ‌‏خوردگى پاى داريوش به كمك دموكدس طبيب ايتاليايى معالجه شد و طبيب اردشير دوم نیز يک يونانى به نام كتزياس بود.[22] در ساخت تخت‌جمشید و دیگر آثار به جامانده از هخامنشیان نیز هنرمندان و معماران و دانشمندانی از یونان و بین‌النهرین و آسیای صغیر و... فعالیت کردند.[23] با نگاهی به تاریخ به روشنی می‌توان دریافت که ضعف بنیان دانش در ایران باستان (و در نتیجه وابستگی شدید حکومت‌های ایران باستان به دانشمندان خارجی)، ناشی از سعی و تلاش پادشاهان و اشراف در بی‌سواد نگه‌داشتن مردم ایران بود. لیکن ایرانیان همواره تشنه‌ی دانش بودند. آن چنانکه با ورود اسلام و سقوط ساسانیان و حذف نظام طبقاتی، هزاران دانشمند طراز اول، از بطن جامعه‌ی ایرانی-اسلامی تحویل جامعه‌ی بشری شد. 

پی نوشت :

[1]. نگاه کنید به مقاله «جزئیاتی از نظام طبقاتی ایران باستان»
[2]. بنگرید به مقاله «نظام طبقاتی و ترویج برده‌داری در ایران باستان»
[3]. بنگرید به مقاله «انوشیروان و بیسواد نگه داشتن مردم ...» 
[4]. بنگرید به مقاله «سرکوب دانشمندان، افتخار یا ننگ؟» 
[5]. بنگرید به مقاله «منشأ علم و دانش در ایران باستان» 
[6]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 721 
[7]. همان، ج 1 ، ص 722 
[8]. همان، ج 7 ، ص 534 ، 536 ، 541 ؛ به نقل از رومن گیرشمن، بارتولد و دیگر دانشمندان و مورّخین
[9]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، نشر ماهی، تهران ۱۳۹۲، ص 320 
[10]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 740
[11]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 742 ؛ نیز بنگرید به :
آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏ ۱۳۶۸، ص 561
[12]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان‏، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول، ج‏ 4 ص 2952
[13]. سر پرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، انتشارات افسون‏، تهران ۱۳۸۰، ج ‏۱، ص 632
[14]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 731 و 750  
[15]. حسن پیرنیا، همان،  ج‏ 4 ، ص 2785
[16]. ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى نیشابوری، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم مشهور به شاهنامه ثعالبى‏، ترجمه: محمود هدايت‏، ناشر: اساطير، تهران ۱۳۸۴، ص 304
و نیز بنگرید به : مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 731 (به نقل از اولری)
[17]. آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏ ۱۳۶۸، ص 546
[18]. کتاب نهم دینکرت، بغ نسک، فصل 4، بند 17 ؛ در برخی نسخه ‌های بغ‌نسک : فصل 50، بند 17 :
Denkard, Book 9 , Bag Nask , Translated by E. W. West, from Sacred Books of the East, Oxford University Press, 1897, fargard 4 : 17
[19]. پروكوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏،چاپ چهارم، تهران‏ ۱۳۸۲، ص 207-208
[20]. آرتور کریستین سن، همان، ص 510
[21]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 498
[22]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 498
[23]. ماریا بروسیوس، ایران باستان، ترجمه ع.عبدی، نشرماهی، تهران، 1392، ص 106

تولیدی

دیدگاه‌ها

مری بویس (Mary Boyce) رئیس اسبق بنیاد مطالعات ایرانی در دانشگاه لندن و عضو انجمن خاورشناسان امریکا، درکتاب «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها» می‌نویسد که مادها و پارس‌ها به خط و کتابت به عنوان هنری بیگانه می‌نگریستند. چه اینکه بر مبنای حماسه‌ی ایرانی (شاهنامه) ابداع خط به دیوها نسبت داده شده است. گرچه بعدها نگارش برای امور سیاسی و اجتماعی پذیرفته شد، اما موبدان از پذیرش خط به عنوان ابزار نگارش متون مقدس سر باز زدند. (چون موبدان خط و نگارش را اهریمنی می‌دانستند، لذا حاضر نشدند که متون مقدس را به وسیله ی آن ثبت کنند.) به همین دلیل اوستا صدها و هزاران سال سینه به سینه منتقل می‎شد، نه به صورت مکتوب. سند : مری بویس ، زرتشتیان, باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه ع. بهرامی ، انتشارات ققنوس ، تهران ، چاپ دوازدهم ۱۳۹۱ ، ص ۷۷

جای سوال است که چرا در دنیای امروز منشاء و محل پیدایش ابتدایی تقریبا تمامی علوم و پیشرفت های بشری، یونان باستان و غرب معرفی می شود؟! معرفی شدن غرب بعنوان مرکز پیدایش علوم، باعث شده تا آنها خود را یگانه صاحبان و وارثان علم و فناوری، چه در زمان گذشته و چه در زمان حال، در جهان بدانند. که همین موضوع باعث نوعی سلطه گری و انحصار طلبی علمی توسط کشورهای غربی گردیده است. درست است که اسلام بسیار به علم آموزی حتی از غیر مسلمانان تاکید داشته، ولی این موضوع نباید باعث شود علاوه بر علم، فرهنگ های نادرست و خود باختگی را هم به همراه آن بپذیریم. و باید صحت و درستی آنها مورد بررسی قرار گیرد. حقیقت آن است که برخلاف چیزی که سال هاست تبلیغ می شود، غرب مرکز پیدایش و گسترش علوم نبوده است. زیرا تقریبا تمام دانشمندان مطرح غربی در دوران باستان از مناطق کوچکی در شرق اروپا یعنی یونان و مقدونیه بوده اند که آن هم بدلیل ارتباط و استفاده علمی از تمدن های شرق بوده است و مابقی پهنه وسیع اروپا مانند: امپراطوری رم، بریتانیا و... فاقد چنین اندیشمندانی در این سطح بوده اند. متاسفانه این نگرش به همراه علوم غیر بومی وارد کشور شده و بسیاری از اساتید محترم ما نیز بدون تحقیق کافی آن را پذیرفته اند. بعنوان نمونه استادی شناخته شده در خصوص تاریخچه علم آمار می گفتند که این علم ابتدا در یونان بوجود آمد و آن هم به این شکل که چوپانان یونانی برای شمارش گوسفندان خود از نوعی آمارگیری ابتدایی استفاده می کردند. بنده به این استاد محترم عرض کردم که چرا بر یونان تاکید دارید؟! در صورتی که در طول تاریخ در همه جای دنیا تمامی چوپان ها برای شمارش گوسفندان خود یقینا از یک روش آمارگیری استفاده می کردند. چرا از زحمات و خدمات عظیم علمی کشورهای دیگر، مخصوصا کشورهای مسلمان کمتر سخن گفته می شود؟! در حالی که این مسلمانان بودند که با گسترش علوم مختلف و پیشرفت های علمی خود موجب ایجاد پیشرفت های امروز بشر گردیدند. آیا ترویج این نگرش باعث خودباختگی کشورها و قبول سلطه فکری غرب که به دروغ مدعی ایجاد و گسترش علوم در گذشته و حال می باشند، نیست؟!

واقعا اگر واقع بین باشید خواهید فهمید خنگ ترین ملت بشر همین ایرانیان بوده اند. یونانیان دانا هم به رومیان طبابت را اموختند و هم به ایرانیان دانش را در واقع در ایران ساسانی به کسی اجازه سواد نمیدادند( اگر هم ایران باستان اجازه علم اموزی میداد خاک کف پای یونانیان دانا و حکیم نمیشدند) در مورد بعد از اسلام هم باید بگویم تمام دانشمندان مسلمان به برکت یونانیان دانا و حیرت انگیز توانستند کاره ای شوند وگرنه معلوم نبود اگر یونانیان نبودند ابن سینا که نصف کتابش چرت بود و نصف دیگرش به برکت یونانیان حکیم و توانا چطور میتوانست ادعایی بکند!! عزیزم توهم خود بزرگ بینی را کنار بزار دانشمندان غربی دانشمندان مسلمان( شاگردان کوچک یونانیان دانا) را تعریف میکنند. نکنه باید حتما روزی 5 بار برای ابوریحان و ابن سینا(شاگردان ارسطو و یونانیان دانا و بزرگ ) دعا و نماز بخونند؟؟؟ شما که به هر غیرایرانی فحش میدی و دانشمندان غربی را مسخره میکنید مثل چارلز داروین و نیوتن مشکلتان چیست؟ جهان تا ابد مدیون به یونانیان بزرگ است که هم فلسفه هم پزشکی هم ریاضیات و هم زیست شناسی و فیزیک و شیمی را بنیان گذاشتند بیشتر کلمات علمی از اتم گرفته تا سنا و دموکراسی و اعداد برای یونانیان دانا و حکیم است.

گرامي، IP شما نشان ميدهد كه دائم در حال افراط و تفريط هستيد. اين ديدگاهتان كاملا در جهت عكس رفتار گذشته شماست. سعي كنيد تعادل خود را حفظ كنيد.

درود ، دلیل نمیشود من یک جانبه طرف باستان گرایی بروم یا کاملا مطیع اسلام باشم. این حقیقت کاملا واضح است وضع دانش اندوزی در باستان به ویژه حکومت ساسانی.. در ضمن اظهار نظر های تند برخی افراد باعث شده در بعضی موارد تندروی کنم. ایشان هم یونان مظهر علم و تمدن را مسخره میکند. سپاس

چرابه ایرانیا توهین میکنی کاش همه خنگا مثل ایرانیا نزدیک به 1000سال درقلمرو زیادی حکومت میکردن یونانیها شاگرد کاهنان مصری بودند. غیر از یک دوره کوتاه تا ظهور روم به قول خود آزاد بودن بعد هم که رومی هایونان را اشغال کردن وتمام شدبه همه چیز توهین نکن

جالب اینجاست که می گویید هزاران دانشمند طراز اول در دوران اسلامی ! اولا شاید بشود گفت صدها دانشمند مسلمان که بیشترشان به هیچ وجه طراز اول نبودند. متاسفانه ضعف قرون وسطا باعث شد دانشمندان معمولی مسلمان تبدیل به اسطوره های علمی بشوند. کافی است همین طراز اول هارا با نوابغی مانند سقراط افلاتون ارسطو توسیدید هومر ارشمیدس اقلیدس و بطلمیوس و هزاران نفر دیگر مقایسه کنید.

ناشناس ! ميبينم كه تبديل به كود انسانی شدی !!!!!!! همين صدها دانشمند معمولی ! خوبه در تاريخ ايران باستان همين قدر هم وجود نداشتن ! تو هم كه كامل پياده شدی !!!!!!!

جای تعجب است که چگونه ایرانیان را بی دانش می دانید در حالی که برای صدها سال قدرت اول جهان باستان بودند و کشتی سازی و جهانگردی و جهانگیری داشتند و پل ها ساختند و عدالت و دادگری آنها از رومیان و امثال آنها شهره تر است.با توهش که نمی شود این همه حکومت کرد.جهانگیری شاید ولی حکومت نه.اسطوره نمی سازیم ولی اینگونه هم همه چیز را بی بنیان و دانش نشان دادن کار درستی نیست.مدارک مکتوبی نیست بله ولی عقل سلیم میگوید آنچنان حکومت و دانش نظامی و معماری و دریانوردی و موسیقی و شراب و ... بی دانش یا پیروی از دیگران نشدنی ست

1. همانطور که گفته شد، آثار و مصادیقی که فرمودید همگی بر گرفته از حکومتهای یونان و بابل و لودیه و ... هستند. هخامنشیان، از آثار تمدن دیگر ملتها استفاده کرده و به نام خود میزدند. 2. اینکه فرمودید با توحش که نمی شود این همه حکومت کرد... باید عرض کنیم که حکومت عباسیان بسیار طولانیتر از حکومت هخامنشی بود. آیا عباسیان ظالم نبودند؟

عباسیان ظالم بودند آنهارا ظالم میخوانید نه بی دانش درصورتی که شیوه حکومت آنها همان شیوه ساسانیان بود حتی وزیران ودبیران هم ایرانی بودند چرا ایرانیان رابی دانش میخوانید عبایسیان را نه؟مگرنه اینکه با فتح ایران مسلمانان به علم دست یافتندانهم نه باکتب یونانی که ترجمه آنها دردوران مامون بود

تهمورس با ديوان اهریمنی و جادوگران نبرد آغاز کرد و به زودى توانست دو گروه از ايشان را با افسون در بند كند و ديگران را نيز با گرز نابود ساخت. بدين سان ديوان را در بند، به خوارى و ذلت كشيدند. ديوان كه چنين ديدند، به جان خود زينهار خواستند و تهمورس را گفتند: «ما را مكُش تا تو را هنرى نو بياموزيم كه به كارَت آيد.» تهمورس ايشان را آزاد ساخت و آن ديوان، نوشتنِ را به تهمورس تعلیم دادند و دلش را به فروغ دانش روشن ساختند. در شاهنامه آمده است که دیوان پس از در بند شدن، چنین گفتند: كه ما را مكش تا يكى نو هنر / بياموزى از ما كِت آيد بِبَر ؛ در ادامه نیز چنین شد: كى نامور دادشان زينهار ... بدان تا نهانى كنند آشكار /// چو آزاد گشتند از بند او ... بجستند ناچار پيوند او /// نبشتن بخسرو بياموختند ... دلش را بدانش بر افروختند /// این نشان می‌دهد که علم و دانش و کتابت (نوشتن) از نگاه اسطوره‌های ایرانی، موضوعی اهریمنی شمرده می‌شود. در یسنای اوستا نیز آمده است که باید مطلقاً از پندار و گفتار و کردار دیوان دوری نمود: «از دیوان تباهکار زشت نااَشَوَنِ بدسرشت آفریده، از آن آفریدگان دروج، آفریدگان تباه، آفریدگان زشت، پیوند می‎گسلم. از دیوان و دیوپرستان دوری می‎گزینم. از آن آفریدگان گزندآور، دوری می‌گزینم: دوری از اندیشه‌ی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآنچه از آنان سر زند.» سندها : * میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، نشر روزگار، تهران، ج ۱ ، ص ۶۷ - ۶۶ *شاهنامه (بر اساس چاپ مسکو) ص ۱۲ ، بیت ۳۷۰ - ۳۷۳ ، انتشارات موسسه نور ، تهران * اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، تهران، ۱۳۹۱، ج ۱ ، ص ۱۵۶ : یسنا ۱۲ : ۴

سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه: سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، تهران: انتشارات افسون‏، 1380. ج‏1، ص 238 اومده که سطح تخت جمشید تقلیدی از بناهای آشوری است !!! اینی که باستانگراها بهش افتخار میکنند یه اثر تقلیدی هست که کارگرا و مهندسان اسیر (برده) ساختنش اون هم به تقلید از آشوری ها !

نیازی به نقل قول از کتاب کهنه‌ی سایکس نیست. معماران میان‌رودان در ساخت تخت جمشید نقش داشتند و داریوش به روشنی از آن‌ها یاد کرده است. طبیعی است که برخی جاها شبیه بناهای آشوری شود. بناهای آشوری نیز تقلید از آثار پیش از خود است. اشکالی هم ندارد. مردم فهیم همه چیز را از صفر آغاز نمی‌کنند. فقط ما ایرانی‌های امروز ادعا داریم که چرخ را از نو اختراع خواهیم کرد.

معماران، هنرمندان و متخصصان در ساخت تخت جمشید از ملل مختلف زیر نفوذ شاهان هخامنشیان مانند آشوریان، مصریان، اوراتوئیان، بابلیان، لودیان، ایونیان، هندوان، سکائیان و غیره تشکیل می‌شدند. دوست گرامی حرف شما مانند این است که می گویید ماست سفید است. در بنای تخت جمشید از اشوریان نیز استفاده شده و امیدوارم فرق این موضوع را با "تقلید" بدانید. ایالات متحده برای تولید انرژی هسته ای از دانشمندان ملل دیگر بهره جست و اکنون این اختراع برای امریکا است. دیگر انسان عاقل اعتراض نمیکند برای مثال المانی ها در این کار چندین دانشمند داشتند پس امریکایی ها ابه عنوان برده استفاده کردند !

پسر جان مثالی كه زدی سر و تهش عوضی هست! حرفت مثل اينه كه بگی پشگل شتر خوشمزه هست ! پسر جان ! اون زمان بابل و مصر و يونان پيشرفته ترين تمدنها بودن. هخامنشيان يه چيزی شبيه طالبان بودن كه سرزمينها رو گرفتن. بعد هم هخامنشيان رو به امريكا تشبيه كردی ! امريكا تا جایی كه ميدونيم دانشمندانی كه حاضر نشن واشه منافع امريكا كار كنن رو ترور ميكنن ! هخامنشيان هيچ اختراعی تحويل جامعه بشری ندادن ! همه ش استفاده از دستاوردهای بقيه بود ! اگه آلمانیها چيزی اختراع كنن و بعد طالبان پشتون بيان اون رو به اسم خودشون بزنن اين اسمش جعل نيست ؟!؟!؟!؟!؟!

کجان بناهایی که تخت جمشید ازروش ساختن؟یونانیها طب وریاضیات رو از مصری ها آموختن باید بگی مقلد بودن؟

تاريخ اجتماعى ايران، ج‏7، ص 534 : به عقيده دكتر گريشمن، محقق فرانسوى: «هنر هخامنشى مقيد و محبوس دربار بود و نمى ‏توانست از آزادى تعبير برخوردار باشد.» و این هم بدونیم جالبه : تاريخ اجتماعى ايران، ج‏1، ص: 722 : آنچه مسلم است علوم و دانش هاى عهد ساسانيان، به حكم حدود و قيود طبقاتى در انحصار طبقات مرفه و ممتاز جامعه بوده و جنبه عمومى و همگانى نداشته است. كريستن سن مى‏نويسد: «جماعت بسيارى از تجار شهرها، لااقل قرائت و كتابت و حساب را مى‏دانستند، ولى عامه مردم از حيث ادب و سواد بضاعتى نداشتند.»

«آنچه مسلم است علوم و دانش هاى عهد ساسانيان، به حكم حدود و قيود طبقاتى در انحصار طبقات مرفه و ممتاز جامعه» وقتی پژوهشگری در نوشته‌ی خود قید مسلم است را آورد باید به پژوهش او شک کرد. آقا جان مسلم نیست. منابع تاریخی و شاهنامه می‌گویند که اگر کسی می‌خواست علم و سواد بیاموزد، مانعش نمی‌شدند. اما فرزند کشاورز، درگیر کشاورزی می‌شد و دنبال علم و سواد نمی‌رفت. به روایت شاهنامه، اردشیر بابکان فرمان داد در سراسر قلمروش دبستان بسازند. بزرگمهر از طبقه پایین بود اما در دبستان درس خواند و چون زیرکی و هوشمندی او روشن شد به دبیرستان که مرکز پرورش دولت‌مردان بود راه یافت.

این کتاب را بخوانید: فرهنگ ايران پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبيات عربی http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=9.256.888.fa

این گونه دلایل توجیه مناسبی برای دانش در زمان باستان نیستند. ایرانیان می توانستند مانند ملل دیگر در پیش از اسلام دانشمندان بسیاری را به جهان عرضه کنند. بی عدالتی مختصر به یک جا نیست. ولی باز معماری و نبوغ در دوران کالیگولا به اوج رسید . نرون ( قاتل مادرش و بانی به آتش کشیدن پایتخت روم غربی) شهر باستانی رم را تبدیل به شهری با عظمت و شکوه غیرقابل تصور کرد . رنسانس مدرنیسم از درون حزب نژادپرست نازی سربرآورد. دوران تولد روسیه جدید زمانی که اشراف تزار بر جلوی فقرا می ایستادند تا مبادا آنها را ببینند. دستگاه تفتیش عقاید مخوف کلیسای کاتولیک افراد برجسته ای چون سنت اگوستین توماس اکوییناس و دسیدریوس اراسموس را به جهان هدیه کرد، در مرکزیت خرافه و اوهام درخششی پدیدار شد که هماهنگ با فلسفه شوپنهاور بود ، فلاسفه بیزانتین در سرزمینی متولد شدند که تهدید به قتل از سابقه شان بود. سقراط پدر فلسفه چگونه جام زهر را نوشید؟ جوردانو برونو در آتش چه حکامی سوزاده شد؟ فقرای زیر سلطه ارتش سرخ چطور جاودانه شدند؟! موانعی وجود ندارد چون علاقه ای وجود نخواهد داشت...

تاريخ اجتماعى ايران، ج‏7، ص 534 : داريوش براى بناى اين كاخ عظيم و ملحقات آن، از تمام ملل استعانت جست و از هنرمندان و كارشناسان بابلى، ايونى، مادى و مصرى و لبنانى و ديگر ملل كمك گرفت ! هامنشیان فقط دانش دزدی میکردن. پان ایرانیستهای توهم زده فقط بلدن هنر دیگر ملتها رو به اسم خودشون بزنن !!! فکر میکنن گردن کلفتیه !

پادشاهان هخامنشی از دستاوردهای تمدن‌های دیگر بهره بردند و کار درست هم همین بود. دستاورد دیگران را به پای خود هم ننوشتند. داریوش در لوحی که از کاخ او در شوش به دست آمده است نام قوم‌های صنعتگر و هنرمندی را که در ساخت کاخش نقش داشتند آورده است. هنرشان همین بود که به دستاوردهای دیگران احترام می‌گذاشتند. باید به همین هنرشان هم نازید و نقل قول از این و آن برای بدگویی از نیاکانمان، نوبری است که ویژه ما ایرانیان امروز است. این که چه کسانی در آفرینش آثار ایرانی نقش داشتند را که دیگران کشف نکردند که بگوییم چه ژرف‌نگری‌ها کرده‌اند. خود داریوش و دیگر پادشاهان هخامنشی گزارش کردند و ما که نخواندیم و در آن اندیشه نکردیم، ناسپاسانه هم برخورد کردیم. آفرین به فرزندان آن پدران!!!

به قول حافظ، یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

فعلا پان واندر بنگی های اسلامگرایی چون شما از روی اسمتان معلوم است بدجور وضعی دارید! دانش دزدی؟ کمک گرفتن از ملل دیگر دانش دزدی میشود؟ معماران ان یونانی و مصری و اشوری بوده اند فقط؟ عجب پان اسلامی هایی هستند! صد در صد این جور ادم ها همان پان ترکیست هایی هستند که در زمانشان از یونانی ها و ایرانی ها و بلغارها و روس ها و لهستانی ها و صرب ها و مصری ها و اشوری ها دانش دزدی میکردند! خیلی بهتره که شما پان اسلامی ها کلیسای یونانی بیزانسی ایاصوفیه را غارت و به مسجد تغییرش دادید! بدبختا نمیتونستن چیزی بسازن !!

احتمالا مسلمون باشيد و فقط از لج ديگران اين حرفها رو زديد . اگر اين طور هست بايد به حالتون تأسف خورد كه عقائدتون رو سر لجبازی ساختيد. اما درباره دانش دزدی ! بهتره بدونيد كه گرفتن دانش از ديگران ايراد نداره اما همين دانش رو اگر به اسم خودتون بزنيد اسمش ميشه دانش دزدی . هخامنشيان هيچ چيزی از خودشون نداشتن. هر چه داشتن حاصل دسترنج بقيه بود. اما اونها دزدهای حرفه ای بودن. حتی در زمان كورش يك هخامنشی هم سواد خواندن و نوشتن نداشت . برای همين كاتبان دربار هخامنشی همه ايلامی بودن . اين عقيده هست. حالا شما هر چی بگيد حقيقت عوض نميشه

تأیید مقاله : تاريخ اجتماعى ايران، ج‏7، ص 536 : بارتولد، مستشرق و دانشمند روسى در سال 1926 نوشت: «بسيار اشتباه ‏آميز خواهد بود اگر كه آثار دوران هخامنشى را تنها به ملت ايران منتسب نمائيم ... آثار با عظمتى كه در آنها تجسم انديشه و ايده‏آل زمامداران ايرانى را ديده‏اند ... كار دستهاى ايرانى نبوده، بلكه محصول هنر خارجيان، از جمله نقاشان يونانى بوده كه در خدمت ايران بوده ‏اند.»

شما اشتباه می‌کنید که منابع دست اول را نمی‌خوانید. داریوش گفته است هر بخش کاخش را کدام قوم ساخته است. او همه‌ی قوم‌های زیر فرمان خودش را مردم خودش می‌دانست چنان‌که در تخت جمشید فرمان داد چهره‌ی همه‌ی قوم‌ها را ماندگار کنند، حتی کسی که فراش بود و صندلی شاه را جابه‌جا می‌کرد. در همان لوح داریوش آمده است که چوب سقف از لبنان آورده شد و کدام قوم آورد. همان‌جا نوشته است که طلاکارهایی را مردم ماد انجام دادند. همان‌جا گفته است که مردم خوارزم چه کردند. همان‌جا گفته است که مردم ایونیا چه کردند. اگر منابع دست اول را بخوانید چه نیازی هست از مستشرق روس نقل قول کنید. این منابع همه به زبان فارسی در کتابخانه‌ها موجود است.

سپاس. پس تخت جمشید هم صرفاً هنر ایرانی نیست. بلکه همانند دیگر قومیتها و ملتها اثر دسترنج و تجربه دیگران است (قابل توجه کسانی که خود را تافته جدابافته میدانند). اما اینکه داریوش مردمان سرزمینهای تحت اشغال را مردن خودش میدانست، باید گفت که آن مردمان خود را رعیت داریوش نمیدانستند. بلکه همواره و بارها علیه او شوریدند و هربار سرکوب شدند. منابه تاریخی و پژوهشی پیرامون تاریخ (مخصوصاً هخامنشیان) اکثر قریب به اتفاق غربی است.

دست هرودوت درد نکند. درست گزنوفون درد نکند. آن‌ها این بدی‌هایی را که شما از این سو و آن سو گردآوری کرده‌ای به ما نسبت نمی‌دهد. گل‌نوشته‌های تخت جمشید از اسناد شرقی است که کتاب زنان هخامنشی و از زبان داریوش را بر پایه‌ی آن‌ها نوشته‌اند. مشکل این است که منابع دست اول نمی‌خوانید و اندکی بر روشنی نگاه خود به ایران باستان نمی‌افزایید. چون برخی سیاست‌بازان غربی دوره باستان و اسلام را روبه‌روی هم قرار دادند، ما برای دفاع از اسلام گاهی به نفی باستان می‌پردازیم و گاهی برای اثبات باستان به نفی اسلام. «باید گفت که آن مردمان خود را رعیت داریوش نمیدانستند.» شما که نخوانده‌اید. هرودوت ترجمه شده است گزنوفون هم ترجمه شده است. البته باید روش بهره‌برداری از منابع را هم بلد باشید. این‌که یک جمله از این‌جا یک جمله از آن‌جا بردارید تا ادعای خود را به ظاهر اثبات کنید که پژوهش نمی‌شود. اگر با تاریخ اسلام همین کار را کنیم می‌دانی چه می‌شود؟ همان کتاب‌هایی که غربی‌ها علیه اسلام می‌نویسند.

ایرانی است چون با این تلفیق، پیش از آن وجود نداشته است. هنرش این است که هنر مصر و میان‌رودان و ایونیا را به زیبایی با هم تلفیق کرد و انسانی‌تر جلوه داد. هنر خشن آشور را به هنر تخت جمشید مقایسه کنید. خشونت‌های هنری آشوری گرفته شد. به جای صحنه‌های کشتار مردم، سیمای نمایندگان مردم را نقش کردند. همه مردم در پدید آوردن شاهکاری که به خودشان تعلق داشت و برای پذیرایی از خودشان بود نقش داشتند وگرنه کاخ‌های پادشاهان در شوش و همدان و بابل بود. تخت جمشید را برای نمایندگان مردم ساختند. هنر دوره اسلامی نیز چنین است. مگر معماری و هنر مسجد را اسلام خلق کرده است. اما تلفیقی که پس از اسلام آمد، تازه بود.

انوشیروان فرمود: «ما کسی را به چیزی جز شیوه‌ و آیین‌اش وادار نساخته‌ایم و آن‌چه را که خود داریم نیز از آنان دریغ نورزیده‌ایم. با این همه، از آموختن آن‌چه آنان داشتند نیز ننگ نداشتیم. چه سر فرودآوردن در برابر راستی و دانش و پیروی از آن، بزرگ‌ترین زیور شهریاران است. چنان‌که ننگ داشتن از آموختن و سر باز زدن از جست‌وجوی دانش، بزرگ‌ترین آسیب را بر آنان زند.» تجارب‌الامم، مسکویه این که از دانش دیگران بهره می‌بردند، ننگ است؟!!!

خود را برتر دیدن و نتیجه تلاشهای کوشندگان را به نام خود زدن و فرو رفتن در توهمات زشت است. سپاس از شما گرامی

هیچ یکی از فرمانروایان ایران کوشش دیگران را به پای خود ننوشتند. دانشمندان دوره‌ی اسلامی هم نوشته‌اند که چه مطالبی را از آثار پیش از خود گرفته‌اند. خوارزمی و بیرونی می‌گوید که چه بخشی از نجوم را از اخترشناسان دربار انوشیروان گرفته است. ابن‌سینا می‌گوید چه بخشی را از پزشکان ایرانی، رومی، یهودی، یونانی گرفته است. کتاب قانون، کتاب الحاوی، کتاب‌های خوارزمی و کتاب‌های بیرونی به فارسی ترجمه شده است. مطالعه بفرمایید.

بن‌سينا کتاب‌های دانشمندان گندی‌شاپور را خوانده بود، همان دانشگاهی که در دوره‌ی ساسانيان به اوج رسيد. يکی از آن دانشمندان، شاپور پسر ‌سهلِ کوسج بود که کتابی ارزشمند قراباذين را نوشته بود. اين کتاب راهنمای ساختن دارو در بيمارستان گندی‌شاپور و ديگر بيمارستان‌های دوره‌ی اسلامی بود. اين کتاب بيش از 300 سال (تا ميانه‌ی سده‌ی ششم هجری) مهم‌ترين کتاب مرجع داروسازی به شمار می‌رفت. بيشتر بخش داروسازی کتاب قانون ابن‌سينا بر پايه‌ی کتاب داروسازی شاپور است. او از ديگر دانشمندان گندی‌شاپوری مانند ماسرجويه، بختيشوع و يوحنا پسر سرابيون نيز ياد کرده است. به کوشش او بود که دانش پزشکان گندی‌شاپوری ماندگار شد و از راه کتاب قانون فی طب به دست ما رسيد. ابن‌سينا مانند هر دانشمند برجسته‌ای از انديشه‌ی دانشمندان پيش از خود بهره می‌گرفت و نوآوری‌های خود را نيز داشت.

ماسرجويه، بختيشوع و يوحنا پسر سرابيون و... هرچه هست اسامی غیرایرانی

نام من و شما هم غیرایرانی است، یعنی ما ایرانی نیسیتیم؟ به نظر شما فقط فارس‌ها ایرانی هستند؟ ترک‌ها ایرانی نیستند؟ عرب‌هایی که در ایران ساکن شدند و اکنون آن‌ها را سید می‌نامیم، ایرانی نیستند؟!!!!

سلام گرامی؛ نیاکان ما هزاران سال یا کمتر در این سرزمین زیسته اند و آیین مسلمانی را برگزیدند و از همین روی تحت تأثیر باورهای اسلام نیز هستند (در کنار باورهای ملّی). نام کسی اگر به زبان عربی باش، از این روی است. لیکن آنانی که نام آوردید و اسامی رومی یا بین النهرینی داشتند، چنین نبودند. بلکه همگی مهاجر بودند.

سلام بر شما نیاکان آن‌ها مهاجر بودند، اما خودشان زاده‌ی سرزمین ایران هستند. گاهی مادران ایرانی داشتند. به ایرانی بودن خود افتخار هم می‌کردند. کتاب تاریخ الحکما (قفطی) را بخوانید. پسوند اویه یک پسوند ایرانی است و ربطی به روم و میان‌رودان ندارد.

زکریای رازی و ابن سینا هم عربی هستند تمام دانشمندان بعد از اسلام عرب بودند پس!! و همینطور یهودی ! از شما بعید نبود نژادپرست نیز باشید

در مورد سیدها نظر نداید. مگر عرب نیستند؟ ایرانی هستند یا نه؟ از نظر من ایرانی هستند اگر به ایران خدمت کنند. سخن دکتر امیر اعلم که متولد ایران نیست اما به ایران بازگشت و به ایران خدمت کرد چنین است: «من همه ی هموطنان را ميهن دوست می دانم، ولی بايد دانست معني دوست داشتن خدمت کردن است.»

اگر دنبال این هستید که اثبات کنید ایرانیان پیش از اسلام، علم و دانش نداشتند و همه چیز پس از اسلام آغاز شد، وقت ارزشمندتان را هدر می‌دهید. خود دانشمندان دوره‌ی اسلامی در لابه‌لای آثارشان نوشته‌اند که راه پیشینیان خود را ادامه داده‌اند و زیج شهریار را کامل کرده‌اند. نازم به رازی که در کتاب الحاوی خط به خط نوشته است که این مطلب را از کدام دانشمند پیش از خود گرفته است. از آن دانشمند ایرانی یهودی، از آن دانشمند ایرانی مسیحی یا از آن دانشمند ایرانی زردشتی. من هم درباره علم در ایران باستان کتاب نوشته‌ام هم درباره‌ی دانشمندان دوره‌ی اسلامی. هر دو کتاب در جمهوری اسلامی جایزه گرفته است. من به هر دو دوره افتخار می‌کنم زیرا تاریخ کشورم و مردم کشورم را بخش بخش و ریز ریز نمی‌کنم. باز هم کتاب‌های کامل‌تری خواهم نوشت چون راه پژوهش باز است و می‌توان از لابه‌لای آثار بر جای مانده از دوره‌ی باستان و آثار دانشمندان دوره‌ی اسلامی بخشی از دانش ایرانیان باستان را بازیابی کرد. به جای نقل قول بریده بریده از آثار کهنه‌ی دیگران، باید پژوهش کنیم. http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=14.204.1036.fa http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=14.204.986.fa

سلام گرامی، از اینکه به سایت ما سر زدید سپاسگزارم. اگر نگاهی به ابتدای نوشتار بیندازید، روشن میشود که ما نگفتیم "ایرانیان پیش از اسلام، علم و دانش نداشتند" بلکه گفتیم: «شور و شوق علم‌آموزی و دانایی همواره در قلب مردمان ایران‌ زمین می‌جوشید. میل به دانایی و کسب معنویت همیشه‌ بخشی مهم و اساسی از روحیه‌ی ایرانیان بود. لیکن بر تاریخ‌پژوهان روشن است که در ایران باستان به دلیل بی‌عدالتی‌های ناشی از نظام ستمگرانه‌ی طبقاتی، عامه‌ی مردم، همواره مجبور و محکوم بودند...» کسی نگفته ایرانیان علم و هنر نداشتند. بلکه گفته شد ایرانیان علم دوست و هنرپرور بودند اما نظام طبقاتی به آنان اجازه شکوفایی نمیداد و در ادامه مواردی بیان شد که نشان میدهد تولید علم در ایران باستان -به همین دلیلی که گفته شد- بسیار اندک و ناچیز بود (حداقل در مقایسه با آنچه امروز برخی ادعا و اغراق میکنند). سپاس از شما گرامی

شما باید اول این ادعا را اثبات کنید: «نظام ستمگرانه‌ی طبقاتی» کافی است کتاب‌های تاریخ‌نگاران دوره‌ی اسلامی را بخوانید. آن‌ها گفته‌اند نظام ساسانی طبقات داشته است اما نگفته‌اند چیز بدی بوده است. تازه گفته‌اند ما مسلمان‌ها باید طبقات را از آن‌ها یاد بگیریم. منظورشان از طبقات سلسله مراتب سازمانی و اداری است. مسعودی را بخوانید. کتاب طبقات می‌نوشتند که همان چیزی‌هایی را آموزش بدهند که اکنون به آن مدیریت می‌گویند. به ادعای برخی چه کار دارید. اگر در جست‌جوی حقیقت هستید با دید باز به منابع دست اول مراجعه کنید. طبری بخوانید، ابن‌اثیر بخوانید، مسعودی بخوانید. همه‌ی این‌ها با ترجمه‌ی فارسی موجود است. مهم نیست علم ایران باستان کم یا بسیار بوده است، این حرف‌ها چیست. هرچه بوده است کوشش نیاکان ما بوده است. همه‌ی سخنان آن‌ها هم درست نیست. نباید درست هم باشد. علم پیشرفت کرده است. ما که نمی‌خواهیم بگوییم آن‌ها از بشر امروز جلوتر بودند. در اندازه‌ی خودشان زحمت کشیده‌اند.

سلام. اینکه یک کشاورز زاده حق تحصیل علم نداشته باشد، چیز بدی نیست ؟ اینکه شاهزادگاه چون شاهزاده هستند برای همیشه باید در رأس جامعه باشند و بقیه رعیت آنان باشند، چیز بدی نیست؟ برای سایر سخنان خود سند ارائه کنید.

بزرگمهر را در شاهنامه بخوانید. از طبقات فرودست بود که فرادست شد. کافی کسی از خودش توانمندی نشان می‌داد و می‌خواست که آموزش ببیند، آن‌گاه می‌توانست تحصیل کند. کنون از خردمندی اردشیر / سخن بشنو و یک به یک یادگیر همان کودکان را به فرهنگیان / سپردی چو بودی ورا هنگ آن به هر برزنی در دبستان بدی / همان جای آتش‌پرستان بدی در کتاب ماتیکان هزاردادستان نیز برای آزادی فراگیری دانش چه برای زنان و چه برای مردان اشاره شده است. حق تحصیل برای همه وجود داشت و خاص ایران هم نبود. در همه‌ تمدن‌ها وجود داشته است اما همه امکان تحصیل نداشتند و نیاز هم به تحصیل نمی‌دیدند. اگر کسی شوق داشت می‌توانست تحصیل کند و پیشرفت کند. درباره این که «یکی که شاهزاده است برای همیشه در رأس جامعه است» باید بگویم که این از روش‌های حکومت در گذشته بوده و خاص ایران هم نیست. بماند که روش حکومت‌داری شیعه نیز چنین است. یعنی اگر امامی به حکومت می‌رسید پسر خود را به عنوان جانشین خود معرفی می‌کرد. از نظر من برای دوران گذشته هیج اشکالی ندارد. شاهزاده یا پسر امام در کنار پدرش روش اداره جامعه را بهتر می‌آموخت. ما نباید گذشته را با شرایط امروز داوری کنیم. باید خودمان به گذشته برویم و با توجه به آن شرایط داوری کنیم.

ای کاش به جای وقتی که می‌گذارید تا اثبات کنید ایرانیان باستان علم و هنر نداشتند، علم و هنر دوره اسلام یار معرفی می‌کردید. به جای نفی دیگران از خودتان بگویید.

سلام. پیشنهاد میکنم ابتدا مقاله را بخوانید و سپس به در و دیوار بکوبید. در آغاز نوشتار نوشتیم: «شور و شوق علم‌آموزی و دانایی همواره در قلب مردمان ایران‌ زمین می‌جوشید. میل به دانایی و کسب معنویت همیشه‌ بخشی مهم و اساسی از روحیه‌ی ایرانیان بود. لیکن بر تاریخ‌پژوهان روشن است که در ایران باستان به دلیل بی‌عدالتی‌های ناشی از نظام ستمگرانه‌ی طبقاتی، عامه‌ی مردم، همواره مجبور و محکوم بودند...» کسی نگفته ایرانیان علم و هنر نداشتند. بلکه گفته شد ایرانیان علم دوست و هنرپرور بودند اما نظام طبقاتی به آنان اجازه شکوفایی نمیداد و در ادامه مواردی بیان شد که نشان میدهد تولید علم در ایران باستان -به همین دلیلی که گفته شد- بسیار اندک و ناچیز بود.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.