نگاهی به دیدگاه‌های دانشمندان درباره علم و دانش در ایران باستان

  • 1393/01/23 - 17:32
گرچه مردم ایران بنا بر تمایل ذاتی همواره علاقه‌مند به کسب دانش بودند، اما پادشاهان و اشراف ایران باستان دائماً سرکوب گر این خواسته‌ی متعالی بودند. چون نظام طبقاتی در ایران باستان، هرگونه کسب دانش را بر عامه‌ی ملت ممنوع ساخته بود. همین امر سبب شد که ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شور و شوق علم‌آموزی و دانایی همواره در قلب مردمان ایران‌ زمین می‌جوشید. میل به دانایی و کسب معنویت همیشه‌ بخشی مهم و اساسی از روحیه‌ی ایرانیان بود. لیکن بر تاریخ‌پژوهان روشن است که در ایران باستان به دلیل بی‌عدالتی‌های ناشی از نظام ستمگرانه‌ی طبقاتی،[1] عامه‌ی مردم، همواره مجبور و محکوم بودند که برای حفظ قدرت و ثروت شاهان بردگی کنند.[2] مردم هیچ‌گاه (حتی در عصر حکومت انوشیروان) اجازه‌ی کسب علم و دانش را نداشتند.[3] و مواردی از تاریخ را می‌یابیم که هنرمندان و مبتکرینی از میان مردم، به جرم «هنرمند بودن» زندانی می‌شدند.[4] البته روشن است که ریشه‌ی این نابسامانی‌، به آنجایی می‌رسید که از نگاه متصدیان فرهنگی و اجتماعیِ ایران باستان، علم و دانش موضوعی اهریمنی محسوب می‌شد.[5] نگاهی به دیدگاه‌های برخی صاحب‌نظران نیز می‌تواند ما را در مسیر دریافت هرچه بیشتر حقیقت یاری رساند.    

به عقيده ريچارد نلسون فراى، دانش در دوره ساسانى، بيشتر گردآورى مطالب (ترجمه از متون یونانی) بود تا نوآورى. در این دوره بیش از هر چیز به تألیف و کتابت افسانه‌ها و اسطوره‌ها پرداخته می‌شد. (نه تولید علم روز) [6] دانشمند معروف انگليسى، جورج راولينسون، در كتاب معروف خود (سلطنت‌هاى پنجگانه بزرگ مشرق ‏زمين)، درباره‌ی ايرانيان باستان گفته است: «ايرانيان قديم ابداً كمكى به ترقى علم و دانش ننموده‌اند. روح و قريحه اين قوم هيچ‌ وقت با تحقيقاتى كه مستلزم صبر و حوصله باشد، با كاوش‌هاى پر زحمتى كه پايه‌ی ترقيات علمى است، ميانه‌ای نداشته است. ايرانيان ... اين گونه كارهاى علمى را به بابلی‌هاى پرحوصله و به يونانيان صاحب‌نظر واگذار مى‏‌كردند چنانكه دارالعلم‌هاى مشهورى مانند الرها و پورسيپا و ميلطوس با آنكه هر سه در قلمرو خاک ايران و مركز علم و مقصد دانشمندان جهان بود، خود ايرانیان را جذب نمى‌‏ساخت و نه تنها سبب تحريص به فضل و كمال نگرديد، بلكه مورد توجه آنها به هيچ ‏وجه قرار نگرفت. ايرانيان از آغاز تا پايان سلطنت با عظمتشان، ابداً التفاتى به تحصيلات علمى نداشتند و تصور مى‏‌نمودند كه براى ثبوت اقتدار معنوى خود، همانا نشان دادن كاخ شوش و قصرهاى تخت‏‌جمشيد و دستگاه عظيم سلطنت و جهان‌دارى آنها كافى خواهد بود.»

دانشمند فرانسوى گوستاولوبون نیز در كتاب «تمدن‌هاى قديمى» درباره‌ی ايرانيان چنين آورده است: «اهميت ايرانيان در تاريخ سياست دنيا خيلى بزرگ بوده است، ولى برعكس، در تاريخ تمدن خيلى ناچيز. در مدت دو قرن، كه ايرانيان قديم بر قسمت مهمى از دنيا سلطنت داشتند... در علوم و فنون و صنايع و ادبيات ابداً چيزى ايجاد نكردند و به گنجينه‌ی علوم و معرفت، چيزى نيفزودند... ايرانيان خالق نبودند بلكه تنها رواج ‏دهنده تمدن بودند و از لحاظ ايجاد تمدن، اهميت آنها بسيار كم بوده است و سهم آنها در آنچه سرمايه‌ی ترقيات بشر را تشكيل مى‌دهد خيلى ناقابل بوده است.»[6] آنچه مسلم است این‌که علم و دانش، حتی در  عصر ساسانيان، به حكم نظام ظالمانه‌ی طبقاتى در انحصار طبقه‌ی مرفّه و ممتاز جامعه بوده و جنبه عمومى و همگانى نداشته است. این گفته را آرتور كريستن‌سن، ایران شناس دانمارکی نیز تأیید کرده است.[7] حتی به وضوح می‌توان دریافت که هنر و معماری هخامنشیان تا حد بسیاری وابسته به دیگر ملت‌ها (یونانی‌ها و مصری‌ها و بابلی‌ها و...) و از طرفی محبوس و محدود به دربار بود و عامه‌ی ملت به اجبار از آن محروم بودند.[8]

پروفسور والتر هینتس (Walther Hinz) نیز اذعان داشته‌اند که ایرانیان، اهلِ کتابت و نگارش علوم نبودند و در حقیقت آنان دانش را از دیگر ملت‌ها و تمدن‌ها می‌گرفتند. برای مثال، وقتی خشایارشا آتن را اشغال کرد، علاوه بر تندیس‌های بی‌نظیر آکروپولیس، گنجینه‌های مکتوب پیسیستراتوس (Peisistratos) را نیز به همراه خود به ایران برد.[9] از همین روی، با جستجو در تاریخ ایران باستان حتی نمی‌توان به تعداد انگشتان دست نیز دانشمندانی یافت. (هرچند نام و نشان صدها و هزاران جنگجو و دشنه‌دار از ایران باستان باقی مانده است) این در حالی است که پس از ورود اسلام به ایران، به خاطر شکسته شدن نظام طبقاتی، هزاران دانشمند و هنرمند از طبقه‌ی عامه به جامعه‌ی بشری تقدیم گردید. کسانی که اگر عصر ساسانیان و نظام طبقاتی ایران باستان، ادامه می‌یافت، هیچ‌گاه استعدادهای شان شکوفا نمی‌گردید. چون همان‌گونه که گفته شد، بنابر قوانین ناشی از نظام طبقاتی ایران باستان، توده‌ی ملت از کسب دانش محروم بودند.

شادروان اقبال آشتیانی بنابر اسناد و شواهد تاریخی، اذعان داشته‌اند که از زمان اردشیر ساسانی به بعد، پادشاهان به حکومت یونانی توجه کردند و همین امر موجب شد که حکمت و علوم یونانی، به زبان پهلوی ترجمه گشته و وارد ایران شود.[10] آرتور كريستن سن (ايران‏ شناس دانماركى) نیز معتقد است که ساسانیان تحت تأثیر تفکرات يونانیان و دیگر اقوام و ملل بودند.[11] انوشیروان نیز علاقه‌مند به علوم یونانی بود و تلاش بسیاری برای ترجمه‌ی آثار متفکرین یونانی به پهوی انجام داد، لیکن از خسروپرویز دنباله‌ی تلاش‌های انوشیروان را قطع کرد.[12] همین امر نشان می‌دهد که دانش در ایران باستان از غنای کافی برخوردار نبود، لذا انوشیروان و دیگر پادشاهان دست به دامان یونانیان شده بودند. مهاجرت برخی فلاسفه‌ی یونانی به ایران در عصر انوشیروان نیز مؤید این امر است. البته آن افراد توسط امپراتور روم (ژوستینین) به عنوان تبعید به ایران فرستاده شده بودند، اما چون صاحب حکمت بودند مورد حمایت دربار ایران قرار گرفتند.[13] البته این دانشمندان، پس از مدتی از استبداد دربار انوشیروان به تنگ آمدند و از ایران فرار کرده؛ به رم بازگشتند.[14] دربار ایران هم بسیار مایل بود که ضعف علمی خود را به نوعی جبران کند. لذا از دانشمندانی که به ایران تبعید می‌شدند، استقبال می‌کرد. گرچه در این عصر، کسب علم و دانش همچنان بر عامه‌ی مردم ممنوع بود و این ممنوعیت تا زمان ورود اعراب به ایران امتداد یافت. در حقیقت درباریان تلاش می‌کردند تا علم و دانش را از دانشمندان تبعیدی دریافت کنند و در میان خود نگه دارند. درباره‌ی دانشگاه جندیشاپور هم جالب است بدانیم که اکثر قریب به اتفاق دانشمندان و اساتید آن از مدارس اسکندریه (در قلمرو روم ) بودند که در اثر اختلافات، مجبور شدند به بین‌النهرین فرار کنند.[15] حتی در منابع تاریخی آمده است که به دلیل فقر علمی دربار ایران، اکثر طبیان دربار انوشیروان، رومى و هندى بودند.[16] همین محرومیت عامه‌ی مردم از کسب دانش (و در نتیجه فقر علمی جامعه‌ی ایرانی) سبب شد تا هيون تسيانگ‏ (گردشگر بودایی) بگويد که ايرانيان به فكر دانش نيستند، و فقط به پيشه خويش اشتغال مي‌ورزند. وانگهى بی‌تردید، تعليمات ابتدايى و لااقل قسمتى از تعليمات عاليه در دست روحانيون بوده، و كاملا جنبه دينى داشته است‏.[17] چنانکه در دینکرت می‌خوانیم:

. This, too, that by him who welcomes Ohrmazd in himself [14], matters only known by even a high-priest are then taught to mankind; even for this reason, because instruction and knowledge are mostly those through a high-priest, and by him who welcomes Ohrmazd in himself, a spiritual lord is then prayed for, who becomes glorious and praised for that which is to be taught, and mankind are taught by him.

که این گفتار گویای این است که دانش در عصر ساسانی در اختیار موبدان بوده است و جنبه‌ی دینی داشت.[18] دیگر نکته‌ی قابل توجه این است که انوشیروان در حمله به سرزمین روم، پس از اشغال برخی شهرهای رومی شرقی، باجی سنگین از رومیان خواست و نیز شرط کرد که تریبونوس (Tribunus) طبیب رومی نیز تحویل حکومت ایران داده شود تا پزشک دربار انوشیروان گردد. چنانکه وی سابقاً نیز بیماری انوشیروان را درمان کرده بود.[19] این گفتار نشان می‌دهد که پزشکان ایرانی از تخصص و دانش کافی برای مداوای بیماری‌ها برخوردار نبودند. حتی در منابع تاریخی می‌بینیم که انوشیروان پس از حمله به روم، مقادیری مرمر رنگین‌شده و ترکیبات شیشه و سنگ درخشان با خود به ایران می‌آورد. همین نشان می‌دهد که دانش تولید این صنایع در ایران وجود نداشت، که وی مجبور شد از راه‌های دور این سنگ‌ها و شیشه‌ها را به ایران بیاورد.[20]

از اسناد تاريخى برمی‌‏آيد که از ديرباز در تخت جمشيد، هگمتانه و برخی دیگر شهرها، مراكز علمى و دفاتر و اسناد فراوانى وجود داشته كه فقط روحانيان و طبقات ممتاز مى‌‏توانستند از آن بهره‌‏مند شوند.[21] قرائن و شواهد تاريخى بسیاری نشان مى‏‌دهد كه در دوره هخامنشى نهال علم در ايران بسيار ضعيف بود. تا جايى كه به قول هرودت، كورش از پادشاه مصر مى‌‏خواهد كه بهترين پزشك را براى معالجه چشمانش بفرستد. همچنين مدارك تاريخى نشان مى‌‏دهد كه پيچ‌‏خوردگى پاى داريوش به كمك دموكدس طبيب ايتاليايى معالجه شد و طبيب اردشير دوم نیز يک يونانى به نام كتزياس بود.[22] در ساخت تخت‌جمشید و دیگر آثار به جامانده از هخامنشیان نیز هنرمندان و معماران و دانشمندانی از یونان و بین‌النهرین و آسیای صغیر و... فعالیت کردند.[23] با نگاهی به تاریخ به روشنی می‌توان دریافت که ضعف بنیان دانش در ایران باستان (و در نتیجه وابستگی شدید حکومت‌های ایران باستان به دانشمندان خارجی)، ناشی از سعی و تلاش پادشاهان و اشراف در بی‌سواد نگه‌داشتن مردم ایران بود. لیکن ایرانیان همواره تشنه‌ی دانش بودند. آن چنانکه با ورود اسلام و سقوط ساسانیان و حذف نظام طبقاتی، هزاران دانشمند طراز اول، از بطن جامعه‌ی ایرانی-اسلامی تحویل جامعه‌ی بشری شد. 

پی نوشت :

[1]. نگاه کنید به مقاله «جزئیاتی از نظام طبقاتی ایران باستان»
[2]. بنگرید به مقاله «نظام طبقاتی و ترویج برده‌داری در ایران باستان»
[3]. بنگرید به مقاله «انوشیروان و بیسواد نگه داشتن مردم ...» 
[4]. بنگرید به مقاله «سرکوب دانشمندان، افتخار یا ننگ؟» 
[5]. بنگرید به مقاله «منشأ علم و دانش در ایران باستان» 
[6]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 721 
[7]. همان، ج 1 ، ص 722 
[8]. همان، ج 7 ، ص 534 ، 536 ، 541 ؛ به نقل از رومن گیرشمن، بارتولد و دیگر دانشمندان و مورّخین
[9]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، نشر ماهی، تهران ۱۳۹۲، ص 320 
[10]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 740
[11]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 742 ؛ نیز بنگرید به :
آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏ ۱۳۶۸، ص 561
[12]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان‏، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول، ج‏ 4 ص 2952
[13]. سر پرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، انتشارات افسون‏، تهران ۱۳۸۰، ج ‏۱، ص 632
[14]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 731 و 750  
[15]. حسن پیرنیا، همان،  ج‏ 4 ، ص 2785
[16]. ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى نیشابوری، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم مشهور به شاهنامه ثعالبى‏، ترجمه: محمود هدايت‏، ناشر: اساطير، تهران ۱۳۸۴، ص 304
و نیز بنگرید به : مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 731 (به نقل از اولری)
[17]. آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏، ناشر: دنياى كتاب‏، تهران‏ ۱۳۶۸، ص 546
[18]. کتاب نهم دینکرت، بغ نسک، فصل 4، بند 17 ؛ در برخی نسخه ‌های بغ‌نسک : فصل 50، بند 17 :
Denkard, Book 9 , Bag Nask , Translated by E. W. West, from Sacred Books of the East, Oxford University Press, 1897, fargard 4 : 17
[19]. پروكوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏،چاپ چهارم، تهران‏ ۱۳۸۲، ص 207-208
[20]. آرتور کریستین سن، همان، ص 510
[21]. مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران 1382، ج 1 ، ص 498
[22]. مرتضى راوندى‏، همان،  ج 1 ، ص 498
[23]. ماریا بروسیوس، ایران باستان، ترجمه ع.عبدی، نشرماهی، تهران، 1392، ص 106

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما مردم ایران را از پادشاهان ایران جدا کرده‌اید. پادشاهان ایران از مردم ایران بودند و نماینده‌ جامعه ایرانی بودند. اگر پذیرش مردمی نداشتند به حکومت نمی‌رسیدند و دوام نمی‌آوردند. ارتش آن‌ها و دارایی آن‌ها را مردم فراهم می‌کردند، همچنان‌که آن‌ها برای مردم امنیت می‌آوردند. هرجا این رابطه‌‌ی دوسویه دچار سُستی می‌شد، حکومت دچار مشکل و مردم دچار گرفتاری می‌شدند. تجارب الامم مسکوبه را بخوانید. سروش منتشر کرده است.

پادشاهان ایران را از مردم ایران جدا دانستیم، چون اولاً پادشاهان غرق در فساد بودند. ازدواج با مادر و خواهر و دختر نتیجه تلاش پادشاهان و اشراف ایران باستان است. پادشاهانی مغرور و خودخواه که هیچگاه پشتوانه مردمی نداشتند. برای همین همواره مردم را در طبقه پایین و بیسواد نگه میداشتند و با شمشیر بر مردم حکومت میکردند. در زمان انوشیروان بارها مردمان ایرانی قیام کردند. اما هر بار سرکوب شدند. این یعنی حکومت مردمی ؟

این سخنان ادعای شماست. اسناد تاریخی از این‌ها پشتیبان نمی‌کند. فقط تاریخ‌هایی را که تاریخ‌نگاران دوره‌ اسلامی نوشته‌اند بخوانید. ابن خلدون را بخوانید که او را بنیان‌گذار دانش اجتماعی می‌دانند. ابن خلدون می‌گوید ریشه‌های اندیشه‌ام را از سخنان انوشیروان گرفته‌ام. کدام پادشاه با مادر و خواهرش ازدواج کرده است. نام ببرید و سند بدهید. گاهی ازدواج با خواهر ناتنی بوده است یعنی مادرشان متفاوت بوده است. اگر هم کسی کار نادرستی انجام داده است، نکوهش شده است. پادشاهان به همان دلیلی چند همسر داشتند که پیامبر اسلام داشت. برای کاستن از اختلاف میان قوم‌ها و طایفه‌ها. از نظر من هر دوش اشکال ندارد اما به نظر می‌رسد از نظر شما فقط دومی اشکال ندارد. اگر منظور شما قیام مزدک است که در دوران انوشیروان نبود و در دوره قباد بود. انوشیروان سران آن‌ها را نابود کرد. چون فساد کردند و جامعه را به نام برابری به تباهی کشاندند. طبری را بخوانید از اینترنت هم می‌شود دانلود کرد.

یادمه یک بار آقای قرائتی می‌گفت ما همه چیزمان از بقیه دنیا بهتره حتی همین شاه ما از شاه‌های دنیا سر بود. من قبول ندارم که همه چیزمان از بقیه دنیا بهتره اما شاید شما این سخن ایشان را قبول داشته باشد.

در زمان محمد پیامبر اسلام شورش های مردمین قیام شد توسط او! همینطور چه مردمانی که توسط علی بن ابیطالب سرکوب شدند! این یعنی حکومت مردمی؟ پس ما باید بگیم پیامبر اسلام با شمشیر حکومت میکرده( مگه این دلیل درستیه) سوالاتی بپرسید که ارزش پاسخ داشته باشد مانویان و مزدکیان دنبال تغییر دین بودند که سرکوب شدند ولی منم مواقفم که اتفاق ناگوری بود ولی برای پایداری دین باید اینطور میشد! جالبه ایرادهایی که میگیرد بیشترشون در اسلام هست متاسفانه همین خشم برخی را می انگیزد!!!

جالبه كه امثال اسود عنسی و ابوجهل و عمرو بن عبدود رو شخصيتهای مردمی ميدونيد ! به هر حال بيشتر اشكالهایی كه تندروهای باستانگرا به اسلام ميگيرن اولاً اصلاً ايراد نيست بلكه بهونه بنی اسرائيلی هست در ثانی اگر ايراد باشه هم چند برابرش رو در تاريخ زرتشتی و هخامنشيان ميبينيم .

ایران باستان می‌دانی از کی آغاز می‌شود؟ هنگامی‌که کوروش منشور حقوق بشر را نوشت، نه افلاطونی بود و نه ارسطویی. درگذشت کوروش 531 پ‌م، تولد افلاطون 428 پ‌م. اندک و ناچیز را در مقایسه با چه می‌گویید؟ اگر نوآوری‌های دانشمندان دوره اسلام را گردآوری کنیم، یک کناب کوچک می‌شود. در مقایسه با دانش غربی بسیار ناچیز که در حد صفر است. بیشتر کتاب‌های دوره اسلامی رنویسی از نوشته‌های دیگر است و تکرار و تکرار. اگر ما هم مقایسه‌ کنیم و مانند برخی غربی‌ها بگویی که دانشمندان دوره اسلامی چیز چندانی نگفتند، حال شما چگونه می‌شود؟ هر دو مقایسه نادرست است. همان ناچیز باستان و ناچیز دوره اسلامی را پاس بداریم و سپاس‌گذار باشیم.

سلام گرامی؛ شما واقعاً فکر میکنید آن منشور را کورش نوشته است؟ امروز جهان غرب هرچه دارد نتیجه تولیدات علمی سرزمینهای اسلامی است.

به نظرم شما همان مطالبی را که جند روزنامه‌نگار ناآگاه در نشریات غرب منتشر کردند، باور دارید. آن‌ها درباره اسلام و پیامبر نازنین اسلام هم چیزهایی می‌نویسند. سند گفتارمان آن‌ها باشند؟!!! می‌نویسند کوروش جنایت‌کار بود. فیلم 300 می‌سازند که خشایارشا چهره‌ انسانی نداشت. می‌گویند اسلام یعنی ترور و دوری از تمدن. اگر قرار است ملاک ما آن‌ها باشند، همه چیز را دربست بپذیریم. نه بخشی را که خوشمان می‌آید و بعد بگوییم ببینید خودشان اعتراف کردند. وقتی فیلم 300 آمد من این خبر را دیدم و خوش آمد: http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=1.443.765.fa غرب و شرق در یک سخن همداستان شده‌اند. ریشه‌ پیشینه را بزنند و بگویند از زیر بوته به عمل آمده‌ایم.

خوب است. فقط امیدوارم وقت بگذارید و دست کم کتاب‌های دانشمندان دوره اسلام را بخوایند و بدانید که چی داشتیم. از همین امروز آغاز کنید. بیشترشان به فارسی ترجمه شده‌اند. همت کنید.

گزنوفون: «پژوهش کرديم تا بدانيم کوروش از چه نوع آموزش و پرورشی بهره جسته است که توانسته اين گونه در فرمانروايی بر انسان‌ها سرآمد همگان باشد.» http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=9.256.1023.fa

چرا اسلامیت وایرانیت را مقابل هم میگذارید؟مگرنه اینکه منجمان ایرانی تولد حضرت مسیح را پیش بینی کردند وتا فلسطین برای دیدنش رفتند به او ایمان آوردند مگر پیامبر درباره همین ایرانیان نگفته اگر علم در ستاره ثریا باشد رادمردانی ازپارس به ان دست خواهند یافت؟ایرانیان ابای از آموختن نداشته وندارنداین ضعف نیست

این عبارت‌ هم نامناسب است: به در و دیوار بکوبید. نظر خودمان را شفاف و بدون عبارت‌های نامناسب نوشتیم. شما هم چنین کنید.

ما به نظام بسته طبقاتی اعتراض کردیم و ضعف تولید علم در ایران باستان را ناشی از طبقات اجتماعی دانستیم، نه مردم ایران. اما شما طوری سخن گفتید گویی ما مردم ایران را بی هنر و بی علاقه به دانش نامیدیم. درحالیکه ما چنین چیزی نگفتیم. نمیشود پیش از مطالعه دیدگاه دیگران قضاوت کرد.

اما باید اثبات کنید که چنین نظامی وجود داشته است. از تاریخ‌نگاران دوره‌ اسلامی کمک بگیرید.

«هزاران دانشمند طراز اول» صد دانشمند برجسته که همه هم طراز اول نبودند را معرفی کرده‌ام. همه را هم جمع بزنیم (برجسته و غیربرجسته به پانصد هم نمی‌رسد) این صد نفر هم در طی 10 قرن بوده است. هزاران خیلی اقرار است. مایه افتخارند اما نیاز به بزرگ‌نمایی ندارند.

دوستان گرامی که به راحتی شعور خودتونو زیر سوال میبرین و بدون اطلاع و کورکورانه بعضی از تحریفات تاریخی برخی عناصر خودفروخته و اکثرا اجنبیو بیان میکنید. برید یه سری به کتابهای دکتر عبدالعظیم رضایی بزنین که معتبرترین کتاب تاریخی در مورد ایران باستانه. ایشون چهره ماندگار تاریخ ایران به حساب میان که چند سال پیش به رحمت خدا رفتن. برین بخونین و ببینین که با سند بهتون ثابت میکنه که ایران بزرگترین کشور دنیا چه از لحاظ علمی و سیاسی و عدالت محوری بوده. خوبه که بدونین برقو ایرانیان باستان اختراع کردن دستگاه ضبط و پخش و بسیاری دیگه... اگه قراره با این اراجیف به ایران ضربه بزنین و اسلام و اعرابو بالا ببریم باید بگم سخت در اشتباهین. پیامبر اسلام فرمودن اگر علم در ثریا باشد مردانی از پارس به آن دست خواهند یافت. چرا نگفتن یونان و مصرو رومو و...؟ دوم اینکه بسیاری از تاریخ نویسان مطرح و قابل استناد در کتب تاریخی خودشون آوردن که بعد از حمله اسلام به ایران بیش از نیمی از علوم دنیا که در کتابخانه های ملی ایران بود به آتش کشیده شد و دیگه در دسترس نبود. توجه کنید میگن بیش از نیمی از علم جهان. یعنی اینکه ایرانیان حداقل نیمی از علم جهانو در اختیار داشتند. حالا اگه برخی از دوستان مرتجع ابوذر که در صحرای ربزه که در برخی روایات با حیوانات و گله گوسفندش صحبت میکردو دانشمندتر از ایرانیان باستان میدونن بحثی جداست. یزدان پاک به همه ما شعور عطا کنه...

خوب بود ولی من کمی خلاصه تر می خواستم

واین که میگید ازدواج با محارم از ایرانی هامونده بگید ببینم پس چرا ابراهیم یکی از پیامبرهای بزرگ بادوتاخواهر ازدواج کرد درحالی که این کارحرام درضمن درروزگار باستان این کار برای حفظ پیوند خونی انجام می شد که درایران این کار به کمبوجیه نسبت دادند که اونم ردشد .فرضاهم اینطوری که میگید باشه بازهم اشکالی دراون زمان نداشت چون خدا تو قرآن توسوره المومنون فکر کنم یا آل عمران میگه مابعد هاازدواج بامحارم راحرام کردیم پیشینیان شما منعی نداشتند

جناب وطن پرست، حضرت ابراهیم با دو خواهر ازدواج نکرد. چنین حرفی کاملا دروغ است. لطفا به خاطر دفاع از کورش، به پیامبران اهانت نشود (البته روشن است که قصد اهانت نداشتید). حضرت ابراهیم دو همسر داشتند. یکی ساره (که دخترخاله حضرت ابراهیم بود و دیگری هاجر که کنیز حضرت ابراهیم بود و با او ازدواج کرد). حدود 80 سند وجود دارد که زرتشتیان ازدواج با محارم داشتند (البته نه همه. بلکه موبدان زرتشتی این کار را ترویج میکردند ولی بسیاری از مردم این کار را نمیکردند). اسناد را ببینید: [https://www.adyannet.com/fa/book/25068]

مسخره ترازاین دیگرنمی توانستید بنویسید چه کسی گفته درایران باستان علم ودانش وجود نداشته.بدبختی ملت مااین که هزاروچهارصد سال تمدن ۸هزارساله خودمون ازیاد بردیم چسپیدیم به عرب ها اونایی که میگین درایران علم ودانش نبوده جواب سوال های من واضح بدین <br> چهارصدسال قبل از میلاد مسیح یونانی ها یه کاخ ساختن براساس نسبت طلایی ریاضی(این معادله یک فرمول خاص درریاضی که جای بحثش اینجانیست)تاریخ نگارهای غربی به خاطرهمین یونان مهدریاضیات نامیدن درحالی که هخامنشیان ۲۰۰سال قبل از اونا یعنی درزمان داریوش نصف تخت جمشید براساس نسبت طلایی ساخته بودن که کاخ آپاداناهم جزش میگن یونانی هامهدفلسفه هستن درحالی که افلاطون(بزرگ ترین فلسفه دان یونانی)تحت تاثیر فلسفه ایران بوده ومدارکش روهم سهرودی (موسس فلسفه اشراق)درکتابش میاره.درهیچ یک از کشورهای دوران باستان لوله کشی ها و مجراهای آب از زیر کاخ رد نمی شدند درحالی که تمام خطوط آب تخته جمشید اززیر کاخ هاعبور میکنه مسئله ای&nbsp; در ریاضی هست که به بطلمیوس نسبت دادن درحالی که آثار مکتوب این مسئله در شوش یافت شده امادرزمینه طبابت&nbsp; حتی خود اروپایی هاهم قبول دارن که یونانی ها متاثر از ایرانیان بودند اونوقت شماچطور میگین درایران طبابت وجود نداشته میتونید برید به نوشته های آقایی علی غلام رضایی دروب سایت های مختلف سربزنید.افلاطون باچنان زیبایی ایرانیان ستوده که آدم از خونونش کیف میکنه برید یه سربه کورشنامه گزنفون ورساله های جمهوری وتئتوتوس افلاطون بزنید واین که یه جوری میگین پادشاهان ایران ظالم بودن که آدم فکرمیکنه که یه شیطان داشته درایران حکومت میکرده .منشورحقوق بشرمتعلق به کورش.وقتی کمبوجیه مصرگرفت کوچک ترین صدمه ای به مرومش نرسوند رفتارکورش بایهودی هااینقدرخوب بود که ۵۰۰سال بعد درجریان لشکرکشی شهربازیه به مصر خود یهودیان بیت المقدس دروازه هاشون به رویه لشکریان ایرانی بازکردن وقتی خشایار شاه آتن گرفت سربازان سارادی که معبد آتن روآتش زده بودن تنبیه کرد وبه مردمش آسیبی نرسوند خوداروپایی هاهم قبول کردن که ایران مهدتمدن بوده اگه اختلاف طبقاتی اونجوری که شماهانقل کردین بود پس چرا درایران یه دخترتونست وزیر یه کشور بشه درضمن داریوش خودش درمورد نحوه گرفتن مالیات گفته مامالیات را جوری تایین کردیم که هم خداوندگارخشنود باشد هم مردم .جالب بدونید که ایران ثروتپند ترین کشور دنیا بود ومردمش ازرفاه بیشتری نسبت به بقیه مردم دنیا برخوردار بودند چون شیوه کاشت وبرداشت مخصولات کشاورزی درایران با بقیه جاهافرق داشت سازمان جهانی کشاورزی که فکرکنم فاو باشه باتحقیق رویه سبزه عید ایرانی هادریافتند که چطور گندم بکارن که بازدهیش ۴برابربشه ولی بدبختانه به خاطر تحریم هااین روش به ایران نداد درحالی که مردم باستان ایران از همین روش برای کاشت وبرداشت استفاده میکردند

اگرایرانیان اینگونه که شما وغربیان می گویید بی دانش ومقلد بورند سازههای بینظیری مثل قناتها که مختص ایران باستان است یا بندها که اولین سدهای جهان بوده اند یا معماری آنها گنبد که دوران اشکانیان درایران ساخته میشد وبعد به روم رفت همه ی اینها بدون دانش میشود افراط وتفریط خوب نیست نه خدای خاندن کوروش نه احمق خواندن ایران باستان

شمااگرایرانیها راقومی بیدانش ومقلد میدانید پس سازهایی مثل قناتها که شاهکار مهندسی ومختص ایران است یابندها که اولین سدهای دنیا هستند وگنبد که ایرانی ها مبتکر آن بودند وبعد به روم رفت رابی دانش میشد ساخت؟

اقوام آریایی این فناوری ها را از دیگر اقوام یاد گرفتند. مثلا قنات را از اورارتوها یاد گرفتند:‌ https://www.adyannet.com/fa/news/29994

شما ایرانیان رااقوام آریایی میدانید درصورتی که قبل از ورود انها اقوام ایلامی ودیگر اقوام در ایران بودن با فرهنگ وتمدن ودانش آریایی ها شایددر بدو ورود چون اقوامی کوچ رو بودند دانش انچنانی نداشتند ولی فرماندهای لایق بودند وتوانستند با این خصیصه سالهی زیادی سلطنت کنند آنها دبیرانی ایلامی داشتندوازدانش اقوام استفاده میکردند این خصلت رامیشود با ترکها مقایسه کرد اقوامی جنگجو وکوچرو که تاسالهای زیادی در همین ایران سلطنت کردند آیا آنها راهم اقوامی بی دانش می دانید؟

نخستین قنات‌ها و طولانی‌ترین قنات دنیا در ایران واقع شده‌است.اورارتوها قناتی که حفر کردند کجاست؟

می‌توانید این سؤال را از والتر هینتس استاد تاریخ دانشگاه گوتینگن آلمان و از بزرگترین دانشمندان ایران شناس ایران بپرسید. تاریخ شناسان جهان قنات را دارای اصالت ایرانی نمی‌دانند.

قنات زارچ با قدمت بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال و با ۷۱ کیلومتر طول به عنوان یکی از بلندترین قنات‌های ایران شناخته می‌شود. عمیق‌ترین مادر چاه نیز در شهرستان گناباد با نام قنات قصبه قرار دارد که تاریخ حفر آن به دورهٔ هخامنشی می‌رسد. طول قنات قصبه گناباد ۳۳۱۳۵ متر می‌باشد و عمق مادر چاه رشته اصلی قنات ۲۱۷ متر و عمق مادر چاه رشته انشعابی دولاب نو حدود ۳۰۰ متر می‌باشد.بدون دانش میشد مادر چاهی باعمق300متر حفرکرد اینهمه خاک چگونه بیرون ریخته میشد ؟چگونه حفر کندده ها در اون عمق نفس میکشیدند؟دانشی که هنوز هم ماداریم باچشم خود میبینیم روا نیست به دیگران نسبت داده وملت خود رابی دانش بخوانیم

نقد کامنت ناشناس: نکته اول: بر چه اساس میگویید قومت قنات زارچ ۲-۳ هزار سال است؟ تعیین قدمت، قواعد دارد. همین طوری نمی‌توان آن را به هر زمانی که دلمان می‌خواهد ربط بدهیم. احساسی برخورد نکنید. نکته دوم: طبق یافته‌های باستان شناسی که اقای والتر هینتس مانند دیگر اساتید ایران شناس به آن اشاره کردند قنات از میان اقوام اورارتویی به میان اقوام آریایی راه یافت. کتیبه سارگون دوم در هنگام فتح اوهلو به وجود قنات‌ها در اورارتو اشاره دارد (که قدیمی‌ترین سند مربوط به وجود قنات‌ها در جهان است). نکته سوم: بحث تنفس "کارگران چاه‌کن" در عمق ۳۰۰ متری همین امروز هم قابل درک است. کارگرانی که غالبا دانش خاصی ندارند و از روی تجربه می‌دانند در آن عمق چگونه تنفس کنند. و چگونه خاک را تخلیه کنند. نکته چهارم: تاریخ را برای پز دادن نخوانیم. البته حس میکنم شما علاقه مند و دلسوز ایران هستید و از این بابت شما را ستایش میکنم (در صورتی که احساسم درست باشد). موفق باشید.

سیامک هاشمی، ۱۳۹۲، درخشش تمدن در اعماق زمین (مروری بر سازه‌های زیرزمینی ایران – از گذشته تا کنون)، فصل ۶: قنات و سازه‌های جانبی آن، صص ۱۴۵ تا ۱۹۴، انتشارات شادرنگ، تهران. یک نکته دیگر قوم اوراتور در منتطقه جمهوری آذربایجان وحوالی دریاچه وان زندگی میکردند ان منطقه پر آب است قنات رااصولا جایی حفر میکنند که آب کم باشد چه نیازی به حفر قنات داشتند؟ نکته دیگر اینکه در چاهی که آب نباشد نفس کشیدن دراعماق زمین غیر ممکن است اصطلاح مغنیان این است که چاه گاز میگیرد چطور300متر زیر زمین بدون وجود دستگاهی که اکسیزن راپمپاژکند نفس میکشیدن باتجربه یابادانش .من پز نمیدهم با مطالب شما که تمام چهار سال تحصیلم دررشته تاریخ را زیر سوال میبرد سوال وابهام در ذهنم شکل میگیرد میپرسم وحق دارم قانع نشوم شما فقط آریای ها را ایرانی میدانید یا اقوام پیش از آریایی ها راکه درایران میزیسته اندراهم ایرانی میدانید

1. تعیین قدمت آثار باستانی یا از طریق ترمولومینسانس (گرماسنجی) است یا کربن سنجی. قدمت این قنات‌ها را چگونه و با چه روشی به دست آوردند؟ هیچ. صرفا تخمین آن هم بر اساس احساسات می‌گویند 2-3 هزار سال. با این شیوه هر کس می‌تواند هر عددی بگوید. با همین شیوه من میگوییم قدمت این قنات 1000 سال است. (حرف دلبخواهی بدون پشتوانه علمی). 2. وقتی از زمین های پست شروع به حفر چاه کنند (یعنی ابتدا چاه‌های کم عمق را حفر کنند و بعد یکی یکی چاه‌های عمیق‌تر در اینجا مشکلی برای تنفس به وجود نمیآید چون هوا عبور می‌کند یعنی اکسیژن در عمق به حرکت درمیآید. این یک شیوه تحربی هست. وگرنه 1000 سال پیش که پمپ هوا (هواکش برقی و...) وجود نداشت. شیوه سنتی تامین هوا چیز پیچیده ای نبود و نیست. 3. اقوام بومی ماقبل آریایی به معنی عام ایرانی بودند ولی اگر کسی بخواهد تمدن‌های آنان را برای آریایی‌ها مصادره کند روشن است که بهتر است برای آنان از واژه ایرانی استفاده نکنیم. چون اورارتوها و ماناها و کاسی ها و... هیچ گاه خود را ایرانی نمی‌دانستند.

یعنی از نظر شما حفر چاهی 300متری با امکانات آن زمان چیزی طبیعی است ودانشی هم نمیخواسته ؟اگر اقوام ماقبل آریایی ها خود را ایرانی نمیدانستند خود را اهل کجا میدانسته اند؟آنها در جغرافیای فلات ایران زندگی میکرده اند!این مستندی درباره قنات قصبه گناباده ببینید بی دانش هم میشود چنین سازه عظیمی ساخت http://www.doctv.ir/programs/7353

سپاسگزار بابت ارسال فیلم. بله بدون دانش خاصی میتوان تونل کند یا چاه کند و... تجربه و یک دانش خیلی ابتدایی در این زمینه راهگشاست. اقوام ماقبل آریایی خود را "خود" میدانستند. عیلامیان به خودشان میگفتند هل تمتی و هر قومی هم هویت خودش را داشت. دلیلی نداشت قومی که آریایی نیست خودش را آریایی بنامد.

منظور من از ایرانی آریایی نیست بلکه فلات ایران است اقوامی که در این فلات میزیسته اند را ایرانی میخوانیموگرنه تاریخ ما میشود تاریخ پراکندهی اقوام نه یک سرزمین واحد. چرا اقوام دیگر از این دانش ابتدایی بهره نبرده اند وبعد از اینکه در ایران استفاده شد به جاهای دیگر نیز رفت؟

شماکتیبه‏ ی سارگن دوم آشوری‏ در تنگی‏ ور رامیگویید؟ توکدوم بندش قنات اومده؟

کتیبه سارگون دوم sargon II در اوهلو uhlu سرچ بفرمایید در منابع تاریخی به تفصیل گزارش این کتیبه آمده است. که سند قدیمی ترین اثار مربوط به قنات در دنیا است. متعلق به تمدن اورارتو.

ایرانیان بافنده چیره دست فرشهای زیبا بودند هنرمندانی گمنام که یکی از زیباترین هنرهای عصر خود راپدید آوردند ايرانيان خالق نبودند بلكه تنها رواج ‏دهنده تمدن بودندرانمیشود پذیرفت خلق کردن اثری زیبا وماندگارمثل فرش خلق هنر نبوده؟

آقاي گوبلو، دانشمند فرانسوي كه حدود بيست سال در ايران اقامت داشته و در زمينه‌ی آب در ايران كار كرده است، اين سيستم باستاني دست‌يابي به آب زيرزميني را قابل مطالعه مي‌يابد و بر اين اساس وقتي به وطن خود (فرانسه) برمي‌گردد موضوع دكتراي خود را قنات انتخاب مي‌كند و با سفرهاي متعدد به مناطق مختلف جهان و با استفاده از ٥٣٤ منبع علمي، تحقيقي، كتاب يا تز دكتراي خود را تحت عنوان «قنات فني براي دست‌يابي به آب در ايران» مي‌نويسد او در اين نوشته‌ی خود ثابت مي‌كند كه قنات اختراع ايرانيان است و ده‌ها قرن هم قدمت دارد در حالي كه چيني‌ها فن قنات را تازه چند قرن پس از ايرانيان آموخته‌اند، گوبلو در كتاب خود كه در سال ١٩٧٩ انتشار يافته مي‌نويسد: «همه چيز دال بر آن است كه نخستين قنات‌ها در محدوده‌ی فرهنگي ايران ظاهر شده‌اند و انگيزه‌ی اصلي از حفر قنات، باور و فرهنگ يك‌جانشيني و توسعه‌ی كشاورزي و آبادي بوده است به طوري كه اين صنعت در ميان ترك‌هاي شرقي و اعراب كه فرهنگ كوچ‌نشيني داشته‌اند رونق نيافته است».

این ادعاها بر مبنای یک سفسطه بنا شده. اینکه هر اثر هنری و صنعتی در فلات ایران را برای ایران و از آن طریق برای اقوام آریایی مصادره کنند رفتاری ناجوانمردانه است. آریایی‌ها زمین‌های اقوام غیر آریایی از قبیل کاسی‌ها و تپورها و عیلامیان و گوتی‌ها و اورارتوها را مصادره و اشغال کردند. اینکه امروز تمدن‌های آن اقوام را به نام آریایی‌ها مصادره کنیم باز هم رفتاری ناحوانمردانه در ادامه همان رفتار است. هم زمین‌های آنها غصب شد و هم امروز هنر و صنعت آنها مصادره می‌شود. در این که اورارتوها و گوتی‌ها و کاسی‌ها متمدن و هنرمند بودند شکی نیست. اما هیچ کدام اینها آریایی نبودند. حتی خودشان را ایرانی هم نمی‌دانستند. این بیچاره‌ها در فلاتی زندگی می‌کردند که «بعدها» به نام قوم آریایی، فلات ایران نامیده شد. آنها نه آریایی بودند و نه ایرانی. فقط دسترنج‌شان به دست آریایی‌ها غصب شد.

در مورد آرشمیت دانا چه نظری دارید؟اگر شود پاسخ دهید ممنون میشوم

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.