منشأ علم و دانش در ایران باستان !

  • 1392/11/21 - 09:02
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آیا می دانید بنا بر متون اساطیری ایران باستان از جمله شاهنامه، خطوط نگارش و علم و دانش، موضوعاتی اهریمنی هستند ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با نیم نگاهی به منابع باستانیِ به جای مانده از ایران باستان، در می یابیم که نام هزاران، بلکه ده ها هزار نفر از جنگجویان و دشنه داران و «گرز به دست داران» به همراه ستایش و تقدیر به جای مانده است، اما نامی از دانشمندان و هنرمندان به میان نیست، مگر تعدادی انگشت شمار. به راستی ریشه ی این عدم توازن در کجاست؟ مبنای این بدسلیقگی در چیست؟ برای دریافتن پاسخ به منابع باستانی مراجعه می کنیم.

در رام یَشتِ اوستا می‌خوانیم که تهمورث (به اوستایی: taxmô urupa ، از پادشاهان پیشدادی تاریخ ایران از ایزد اهورایی چنین می‌خواهد که وی را کامیابی عطا فرماید تا بر اهریمن و یارانش (دیوها و جادوان و پریان) پیروز شود. می‎خواهد که وی را این کامیابی ارزانی دارد که اهریمن را به پیکر اسبی درآورده ؛ سی سال سوار بر او تا دو کرانه‎ی زمین تاخت آورد. ایزد اهورایی نیز وی را کامیاب ساخت.[1] این گفتار در همین اندازه در اوستای امروزی آمده و بیش از این به جزئیات اشاره‌ای نشده است. لیکن شاهنامه به شگفتی‌های این حوادث اشاره می‌کند:

تهمورس با ديوان اهریمنی و جادوگران نبرد آغاز کرد و به زودى توانست دو گروه از ايشان را با افسون در بند كند و ديگران را نيز با گرز نابود ساخت. بدين سان ديوان را در بند، به خوارى و ذلت كشيدند. ديوان كه چنين ديدند، به جان خود زينهار خواستند و تهمورس را گفتند: «ما را مكُش تا تو را هنرى نو بياموزيم كه به كارَت آيد.» تهمورس ايشان را آزاد ساخت و آن ديوان، نوشتنِ را به تهمورس تعلیم دادند و دلش را به فروغ دانش روشن ساختند.[2] در شاهنامه آمده است که دیوان پس از در بند شدن، چنین گفتند:

كه ما را مكش تا يكى نو هنر                             بياموزى از ما كِت آيد بِبَر

در ادامه نیز چنین شد:

كى نامور دادشان زينهار                                  بدان تا نهانى كنند آشكار

چو آزاد گشتند از بند او                                         بجستند ناچار پيوند او

نبشتن بخسرو بياموختند                           دلش را بدانش بر افروختند [3]

این نشان می‌دهد که علم و دانش و کتابت (نوشتن) از نگاه اسطوره‌های ایرانی، موضوعی اهریمنی شمرده می‌شود. در یسنای اوستا نیز آمده است که باید مطلقاً از پندار و گفتار و کردار دیوان دوری نمود: «از دیوان تباهکار زشت نااَشَوَنِ بدسرشت آفریده، از آن آفریدگان دروج، آفریدگان تباه، آفریدگان زشت، پیوند می‎گسلم. از دیوان و دیوپرستان دوری می‎گزینم. از آن آفریدگان گزندآور، دوری می‌گزینم: دوری از اندیشه‌ی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآنچه از آنان سر زند.» [4] راندن و برانداختن اهریمن و آفریدگان او یکی ازآرزوی های زرتشت بود.[5] روشن است که انگره مینو یا همان مینوی شر یا همان اهریمن [6]، مطلقاً با مینوی خیر در تضاد و تناقض است. چه اینکه در گاتها می‌خوانیم: «اکنون درباره ی دو مینو یا دو گوهری که در آغاز زندگانی وجود داشته اند سخن خواهم گفت. ازاین دو گوهر آن یکی که پاک و مقدس بود، به هم‎زاد خویش (گوهر پلید) چنین گفت: هیچ‎گاه اندیشه و آموزش و اراده و ایمان و گفتار و کردار و و جدان ما با یکدیگر سازش نداشته و از هم جدا هستند.» [7] البته در این تقابل و تضادِ مطلق، دیوان مخلوق اهریمن هستند. [8] حال که تضاد ذاتی و مطلق میان سپنتامینو و انگره مینو را دانستیم، آشکار است که خط و کتابت در کنار دانش، موضوعاتی اهریمنی هستند و کردار زشت شمرده می‎گردیدند. بر همین اساس مری بویس (Mary Boyce) رئیس اسبق بنیاد مطالعات ایرانی در دانشگاه لندن و عضو انجمن خاورشناسان امریکا، درکتاب «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها» می‌نویسد که مادها و پارس‌ها به خط و کتابت به عنوان هنری بیگانه می‌نگریستند. چه اینکه بر مبنای حماسه‌ی ایرانی (شاهنامه) ابداع خط به دیوها نسبت داده شده است. گرچه بعدها نگارش برای امور سیاسی و اجتماعی پذیرفته شد، اما موبدان از پذیرش خط به عنوان ابزار نگارش متون مقدس سر باز زدند. (چون موبدان خط و نگارش را اهریمنی می‌دانستند، لذا حاضر نشدند که متون مقدس را به وسیله ی آن ثبت کنند.) به همین دلیل اوستا صدها و هزاران سال سینه به سینه منتقل می‎شد، نه به صورت مکتوب. [9]

پی نوشت :

[1]. اوستا، پژوهش دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، تهران 1391، ج 1 ، ص 449 ،و نیز بنگرید:
James Darmesteter, The Zend Avesta, part II, oxford, clarendon press 1883. from sacred books of the east, by various oriental scholars, Vol XXIII, Pp 252
[2]. میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، نشر روزگار، تهران، ج 1 ، ص 67 - 66 
[3]. شاهنامه (بر اساس چاپ مسکو) ص 12 ، بیت 370 - 373 ، انتشارات موسسه نور ، تهران 
[4]. اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، تهران 1391، ج 1 ، ص 156 : یسنا 12 : 4
[5]. همان، ج1 ، ص 238 : یسنا 61 : 2
[6]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، چاپ پنجم، تهران ۱۳۸۹، ص 134
[7]. گاتها، ترجمه موبد فیروز آذرگشسب، انتشارات فروهر، تهران، چاپ دوم 1379، ص 75- 76 : هات 45 : 2 
[8]. فرنبغ دادگی، بندهش، پژوهش مهرداد بهار، انتشارات توس، چاپ چهارم، تهران ۱۳۹۰، ص 36
[9]. مری بویس ، زرتشتیان, باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه ع. بهرامی ، انتشارات ققنوس ، تهران ، چاپ دوازدهم ۱۳۹۱ ، ص 77

تولیدی

دیدگاه‌ها

به عقيده استاد فقيد عباس اقبال، آريايیان وقتى كه به ايران آمدند، خط و كتابت نداشتند. ولى پس از تشكيل دولت هخامنشى و تحت امر آوردن ملل صاحب خط مثل آرامی ها ، آشوری ها ، بابلی ها و اقوام مصرى و يونانى و فنيقى ، حكومت هخامنشى به حكم احتياج ، پس از وارد كردن تغييراتى در بعضى از خطوط معموله ، خط ميخى و خط آرامى را برگزيد. خط آرامى در معاملات تجارتى و براى نوشتن سكه‏ ها و اسناد روى كاغذهاى پوستى به كار مى‏ رفت. مرتضى راوندى‏ ، تاريخ اجتماعى ايران‏ ، انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم ، ‏ج‏۱ ص ۴۸۱

همین تصور خرافی و مضحک موبدان باعث شد که اکثر دانشمندان عصر ساسانی ، در واقع مهاجران خارجی (رومی و ......) باشن ! انوشیروان در حمله به سرزمین روم، پس از اشغال برخی شهرهای رومی شرقی، باجی سنگین از رومیان خواست و نیز شرط کرد که تریبونوس (Tribunus) طبیب رومی نیز تحویل حکومت ایران داده شود تا پزشک دربار انوشیروان گردد. چنانکه وی سابقاً نیز بیماری انوشیروان را درمان کرده بود. سند: پروكوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏،چاپ چهارم، تهران‏ ۱۳۸۲، ص ۲۰۷-۲۰۸

سلام ! تأیید مقاله :::: ضعف صنعت در ایران باستان :: ویسپرد 12 : 5 رو بخونید : «ای هاون سنگین ! ای هاون آهنین ! که بدین خانه و روستا و شهر و کشور آورده شده و بکار انداخته شده اید، فرخنده باشید ما را در این خانه و روستا و شهر و کشور؛ فرخنده باشید ما مزداپرستان را که ستایش بجای می آوریم با هیزم و بخور و نماز رَدپسند ! این چنین آن ها فرخنده تر شوند.» حتی هاون (ظرفهای مخصوص تهیه غذای مقدس) رو هم از کشورها و سرزمین های دیگه میاوردن ! البته مقصر مردم نبودن . حکومت مقصر بود که به قول شهید مطهری حکومت های ایران باستان «استعداد کُش» بودن

درود به دلیل اصرار از طرف شما، این متن در اینجا قرار داده شد. ممکن است به دلیل تغییر صفحه ها، مقداری خواننده را سرگشته کند در هر صورت در اینجا آورده ام. بنده نصفه و نیمه چیزی رابیان نکردم دارای خود قهرمان پنداری کاذب نیستم مدتها در سایت هایی نظیر شما مطالبی دیده ام که کپی شده از دیگری هستند و از نظر بنده نویسنده آن غرضی محرز داشته و گویا هیچ یک از منابع را ندیده و بررسی نکرده است. گفتند در منابع زرتشتی آمده است، من هم خواستم آن منابع را برای اینجانب بیاورند یا شما خواستار پذیرفتن از طرف من، کلی گویی ها و نتیجه گیری های خیالی صاحب مقاله هستید؟ می تونم بگم این روش من نیست. تقریبا همه منابع مقاله ای که رفرنس داده اید را دارم و شاید همه مهمترین منابع زرتشتی را به صورت چاپی دارم. البته نمی خواستم جواب توهین های ایشان (کل متن های ارسالی ایشان می توان گفت قابل نقد جدی و دارای مشکلات اساسی است) که بیشتر آنها بدون سند و یا فقط از این تارنما (از سایت شما) استفاده کرده اند بدهم که کاری بس بی هوده است. شما گفتید ((یکی تواریخ ایرانی و دیگری دلیلی مبتنی بر شواهد عقلانی)) باز هم برای تواریخ از یک بیت شاهنامه استفاده کردید و از چسباندن آن بیت و مخلوط کردن دیدگاه های زرتشتی به نتیجه گیری کلی رسیدید!؟ از کی یک بیت شاهنامه برای شما سندیت قطعی یافت ؟ برای کسانی که از پی یک حدیث علم رجال می خوانند سال ها به دنبال سلسله راوی این حدیث هستند به آن نسبت های ضعیف و باطل می دهند و این روش را در بررسی کتب تاریخی دنبال می کنند. چطور یک بیت شاهنامه برای شما حکم تواریخ و سند محکم را پیدا کرده است ؟ در مورد دلیل عقلانی شما هم در ادامه می نویسم. باز هم میگویم سوالی ساده کردم و جوابی وجود نداشت . بالاتر گفتم همه مطالب ایشون قابل نقد است و من موردی از آن ذکر کردم و شما خرده گرفتید. بیایید همان متن را بررسی کنیم . گفتند که (جناب سراوان) ... 1- (( برادر جان اون خدا و اون دینی که شما ازش دفاع می‌کردی هزاران سال حاضر نشد اوستا رو به صورت مکتوب دربیاره. کتاب مقدسش در زمان ساسانیان مکتوب شد!! )) : سعی می کنم جواب این جمله ایشان را با استناد به کتاب های مورد استفاده شما در این سایت دهم 1- دینکرد چهارم: دارای دارایان همه نوشته ها اوستا (و) زند (را) همانگونه (که) زرتشت از هرمزد پذیرفته (بود) به دو نسخه یکی در گنج شایگان و یکی را در دژنبشت فرمود نگهداشتن. (نوشته شدن اوستا در زمان هخامنشیان) 2- دینکرد چهارم: بلاش اشکانی اوستا و زند را همانگونه گونه پاک که نازل شده بود و نیز از آموزه های آن را که به علت گزند و خرابکاری اسکندر و غارت و ویرانی یونانیان که در ایران شهر همه گیر شده بود، دستور داد بنویسند تا نزد دستوران همه به همین صورت و حالت به امانت بمانند و در کشور این گونه دستور داده شد که برای نگاه داشتن (متن) ، (یک نسخه) در همه شهرها نگاه داشته شود.(نوشته شدن اوستا در زمان اشکانیان و نگه داری آنها در همه شهرها) دینکرد چهارم بند 15 و بند 16 آوا نویسی ، ترجمه ، واژه نامه پژوهش مریم رضایی زیر نظر سعید عریان انتشارات علمی توجه شود سایت شما بار ها دینکرد را به عنوان سند قرار داده و این نقل قول را آورده است ((دینکرد ابداً در امور دینی مرمّت‌کاری ندارد. پایبند تعصب هم نیست)) 3- ارداویرافنامه: ... اوستا و زند با آب زر بر روی پوست های آراسته گاو نوشته و... اسکندر یونانی و ... آنها را بر آورد و سوخت و...(حکایت از نوشتن اوستا در زمان هخامنشیان ) ارداویرافنامه فصل یک متن پهلوی ، حرف نویسی، ترجمه متن پهلوی ، واژه نامه ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار انتشارات معین توجه شود کتاب ارداویرافنامه همچون دینکرد در این سایت بار ها مورد استناد قرار گرفته است. 4- برای مطالعه بیشتر کتاب مزدیسنا و ادب پارسی رو پیشنهاد می کنم بیشتر نظرات را در آن گرد آوری کرده است. 2- ((در منابع زرتشتی اومده که نوشتن و کتابت کار اهریمن هست!!!)): هنوز جواب این سوال داده نشده است و منابع زرتشتی ذکر نشده است. و هیچ جواب درخوری ذکر نشده است. یعنی این متن (جناب سراوان) به کلی از دید من غلط است و دروغ. همچنین به دلیل زمان بر بودن و بزرگ شدن متن از نقد ها و آوردن دلایل دیگر خود داری می کنم. دز صورت علاقه به ادامه بحث، چون در تعطیلات هستم می توانیم در چند روز آینده بحث را ادامه دهیم. تمامی متون و جواب های آقایان و شما در صفحه مربوط به ابوریحان قابل نقد جدی هستند. و در آیین ما ،ای مزدا، راستی نهاده شده ، از برای سود بخشیدن ، در کیش (دروغین) دروغ ، از برای زیان رسانیدن، از این رو آرزو دارم که به منش نیک پیوندند. همه آمیزش با دروغ پرستان را باز می دارم.(یسنا ، هات 49 بند 3 )

1. اینکه هدف نویسنده چه باشد، تأثیری در حق و باطل ندارد. فرض کنید غرض نگارنده مقاله، در هم کوبیدن و تحقیر زرتشتیگری باشد. و در این راه و برای رسیدن به این هدف، اسنادی ارائه کرده است. اینجا لازم می‌آید که مخالفین بحث علمی کنند. چون روش نگارنده، علمی و مستند است. 2. شاهنامه همانطور که خود نیز میگوید کتابی تاریخی است (تو این را دروغ و فسانه مدان...) مگر اینکه شما بخواهید فردوسی را کذاب بنامید. گذشته از این، شاهنامه از روی خداینامه‌های ساسانی سروده شده است که متن‌های تاریخی و "مذهبی" بودند. شاهنامه میگوید (که طبق منابع ایرانی) خط از اهریمن به وجود آمده و اوستا هم همگان را از اهریمن و آثار او بر حذر میدارد (در نتیجه طبق منابع ایرانی، استفاده از خط، کرداری زشت شمرده می‌شد). این در منطق، نامش مخلوط کردن نیست. بلکه روش استدلال است. وقتی شاهنامه (مانند منابع پیش از خود) به روشنی چیزی میگوید و اوستا هم به روشنی هرچه تمامتر نکته‌ای را بیان میکند، نتیجه مشخض خواهد شد. آیا شما شاهنامه را نخواندید که در آن، خط از تعالیم دیوان اهریمنی به انسان قلمداد شده؟ آیا اوستا را نخواندید که از آثار دیوان و اهریمن نهی شده؟ پس چه جای شک و تردید است؟ 3. ناگه ما به این قضیه، این نیست که آموزش خط واقعاً –در عالم واقعیت- از سوی اهریمن به انسان رخ داده باشد. بلکه نگاه ما تاریخِ دینیِ زرتشتی است. همانطور که بارها گفتیم. در منطق زرتشتی چنین است. خط محصول آموزش اهریمن به انسان است. این نه منطق تاریخی ما، بلکه منطق تاریخی زرتشتی است. 4. امروزه تقریبا همه ایران‌شناسان بر این نظرند که مکتوب شدن اوستا در دوران زرتشت، یک ادعای دروغ است. شما هیچ سندی از اوستای مکتوب و یا خط اوستایی در دوران پیش از ساسانیان نمی‌یابید. اگر ادعا میکنید که اوستا در زمان زرتشت یا در زمان هخامنشیان نوشته شد، پس لابد باید بدانید که با کدام خط نوشته شد؟! درحالیکه دبیره اوستایی در زمان ساسانیان اختراع شده، چگونه ادعا میکنید که اوستا در زمان هخامنشیان نوشته شده؟ 5. شما برای اثبات کتابت اوستا به متون پهلوی و مخصوصا دینکرد استناد میکنید. آیا خودتان به این کتاب اعتقاد دارید که اکنون به آن استناد میکنید؟ اگر اعتقاد و یا حتی اعتماد ندارید پس چگونه از ما انتظار دارید که مفاد آن را بپذیریم؟ اگر هم اعتقاد و یا اعتماد دارید، پس میدانید که این کتاب خود به روشنی مروج ازدواج با محارم و روابط جنسی میان مادر-پسر و پدر-دختر است؟

جناب بزرگمهر لطفا بر اساس شمارگانی که مطرح شد و با اسناد و استنادات سخن بگویید. مجالی برای انشاء نویسی نیست. کامنت‌های خود را مزیّن به اسناد و مدارک کنید.

مرتیکه بیسواد،به جای این منابع فرضی برو یه ذره از کتابای مورخای یونانی مثل هرودوت رو بخون تا بفهمی دانش چه ارزشی بین فرهنگ و شاهای ایران باستان داشته.

جناب! فرض کنیم شما باسواد و ما بی‌سواد... حال لطف بفرمایید 5 مورد (فقط 5 مورد یعنی به تعداد انگشتان یک دست خود) مواردی را نام ببرید که هخامنشیان اختراع یا کشف کرده باشند. همچنین 10 مورد (فقط 10 مورد یعنی به تعداد انگشتان دو دست خود) افرادی را نام ببرید که از میان هخامنشیان پارسی برخاسته و به دانش بشری خدمت کرده باشند. امیدوارم اسامی دانشمندان بابِلی و ایونی و مصری و... را تحویل ما ندهید.

هر کس از زرتشتیان و نوزرتشتیان و زرتشتی‌زدگان، توانست 10 دانشمند زرتشتی در تاریخ چند هزار ساله این دین نام ببرد، آن هم دانشمندانی که خدمت به دانش بشری کرده باشند، من همینجا حق را به او می‌دهم. به شرطی که به با سند این 10 نفر را نام ببرد و که سندی بر زرتشتی بودن آنها هم وجود داشته باشد. همینجا عرض میکنم که زرتشتیان در تاریخ چند هزار ساله خود (به قول خودشان، در تاریخ 3700 ساله شان، حتی به تعداد انگشتان دست هم دانشمندان و مخترع و مکتشف تحویل جامعه بشری ندادند.

کانال تلگرامی نقد و بررسی زرتشت و باستانگرایی، مربوط به تیمِ ادیان‌‌نت: @n_bastan

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.