احکام بهائی

مبلّغان بهائی تحریف حکم جواز دو همسری در بهائیت توسط عبدالبهاء را تبیین تدریجی احکام توسط او میدانند. این در حالیست که این اقدام عبدالبهاء، تشریع حکمی جدید و نه تبیین بوده است. همچنین بر اساس نصوص بهائی، عبدالبهاء حق تشریع و تغییر احکام در بهائیت را نداشته است. لذا این عمل بدون مجوزش، شأنیتش را به عنوان پیشوایی الهی زیر سؤال میبرد!

پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس، خانهی مسکونی را سهم الإرث فرزندان پسری تعیین کرده است. اما عبدالبهاء این حکم پدر خود را تحریف و آن را مختص فرزند بزرگ پسری دانسته است! اما به راستی چگونه میتوان باور کرد که این تحریفِ بدون مبنای عبدالبهاء، هیچ ارتباطی به اینکه او پسر بزرگ پیامبرخواندهی بهائی بوده، ندارد؟!

پیشوایان بهائی در شعارهای تبلیغاتی خود، تأکید بسیاری بر تساوی حقوق زن و مرد داشته و در این راستا، شوقی افندی از این شعار، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب برای بهائیان یاد کرده است. این در حالیست که تقسیم نامساوی و بلکه ناعادلانهی ارث میان دختر و پسر در این فرقه، نمونهی بارزی از تناقض در گفتار تا عمل پیشوایان بهائیت است!

پیامبرخواندهی بهائیت با ادعای احتیاج مردم به مقولهی ربا، حکم به حلّیت این حرام الهی از سوی خدا داده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، خودسرانه از این حلال پدر نهی کرده است! اما مگر عبدالبهاء در بهائیت، مقامی فراتر از مفسّر آیات بهاء دارد که خودسرانه دستور به لغو فرامین پیامبرخواندهی بهائی میدهد؟!

پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، تراشیدن موی سر و همچنین بلند گذاشتن آن بیش از حد گوشها را از جانب خدای تعالی ممنوع کرده بود. این در حالیست که تصاویر به جا مانده از ایشان، حاکی از داشتن موهایی است که خیلی بیشتر از حد گوشهایشان بلند بوده و حکایتگر احکام ساختگی است که حتی خودشان هم به آنها عمل نمیکردند!

پیامبرخواندهی بهائی کتاب بیان علیمحمد شیرازی را اثری بلندمرتبه و بینظیر دانسته است. اما جالب است بدانیم که این اثر به اصطلاح الهی و بینظیر جناب باب، حاوی جملات لغو و بیهودهای میباشد. از اینرو علیمحمد شیرازی در یکی از بندهای این کتاب که حدوداً در سنّ 29 سالگی نوشته، به معلّمش دستور داده تا وقتی پنج سالش تمام نشده او را كتک نزند!

پیامبرخواندهی بهائیت، از یاد کردن انسانها با القاب ناپسند، نهی کرده است. این در حالیست که عبدالبهاء بر خلاف این سخنان، به توهین و تمسخر فلاسفه پرداخته است. اما به راستی چگونه یک پیشوای الهی میتواند ناقض احکام نازله در آیین خود باشد و به جای نقد علمی سخنان فلاسفه و هدایتشان، با توهین و تمسخر، دستکم موجب حُزن آنان گردد؟!

مبلّغان بهائی در پیج تبلیغی خود، تلاش نمودند تا حکم اسلام در خصوص حرمت گوشت خوک را مورد خدشه قرار دهند. این در حالیست که نه تنها اسلام، بلکه به حکم سایر ادیان الهی و عقل سلیم، مصرف گوشت خوک حرام و ممنوع است. با این حال، با چه رویی بهائیت میتواند خود را دینی الهی بنامد و لزوم تطبیق دین با علم و عقل را از آموزههای خود برشمارد؟

شوقی افندی در حالی کتمان عقیده را در هر شرایطی مذموم دانسته که عبدالبهاء از ایامی در بهائیت یاد کرده که به ایام تقیه شهرت دارد. با این حال، چگونه نویسندگان بهائی برای توجیه حکم شوقی افندی، از صراحت تمام نوشتهجات پیشوایان بهائی بر ممنوعیت تقیه یاد کردهاند؟! آیا این چیزی فرای دروغ پراکنی و جعل تاریخ بهائیت است؟!

از جملهی تناقضات بهائیت را میتوان در حکم به طهارت و پاکی تمامی اشیاء توسط پیشوایان بهائی دانست. چرا که آنان از یکسو حکم به طهارت تمامی اشیاء دادهاند و از سویی دیگر، دستور به اجتناب از اشیاء غیرطاهر دادهاند. اما اگر اشیاء، در بهائیت نیز به طاهر و غیرطاهر تقسیم میشوند، دیگر حکم به طهارت تمام اشیاء چه معنا خواهد داشت؟!

دینسازان فرقهی بهائیت در احکام ساختگی خود، استعمال هرگونه مسکرات را حرام قطعی اعلام کردهاند. این در حالیست که به اعتراف نزدیکان برگشتهی حسینعلی نوری، وی اعتیاد بسیاری به مشروبات و مسکرات داشته و تا جایی مست میکرده که به تعبیر عبدالحسین آیتی، حتی صد نفخ صور هم توان به هوش آوردن او را نداشته است.

پیشوایان بهائی بر خلاف عمل خود، بر حرمت تقیه در بهائیت تأکید کردهاند. مبلّغان بهائی نیز در توجیه این رفتار دوگانه، از ساخت مقبرهی باب توسط عبدالبهاء، به عنوان سندی بر عدم تقیهی پیشوایان خود یاد کردند. این در حالیست که اولاً: این مقبره توسط شوقی افندی ساخته شده ثانیاً: اسناد غیرقابل انکاری از تقیهی پیشوایان بهائی وجود دارد.

پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس، خبر از تشریع نمازی نُه رکعتی از جانب خدای تعالی بر پیروانش داده است. اما گویا حسینعلی نوری در حفظ این امانت الهی کوتاهی کرده و این نماز از بین رفته است! حال به راستی چگونه حسینعلی نوری خود را عالم ناخوانده میداند، در حالی که احکام ساختگی خود را از یاد برده و توان نگارش مجدد آن را نداشته است!

یکی از مبلّغان سرشناس بهائی به نام اشراق خاوری، حکم غیرعقلانی جناب باب مبنی بر سوزاندن تمامی کتابها را منکر شده است. این در حالیست که این حکم صراحتاً در کتاب بیان مورد تأکید قرار گرفته است؛ تا جایی که حتی عباس افندی نیز از احکام باب اینگونه یاد میکند «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان، ضرب اعناق و حَرق کتُب و... بود».