مباحث کلامی
خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان علمای جهان تشیع است که مذهب شیعه با درایت او و افرادی به مانند او، مدیون زحمات و تلاشهای این عالمان شیعی میباشد. او وزیر هلاکوخان، یکی از پادشاهان مغول بوده است، او هلاکوخان را در کارهای حکومتی همراهی میکرد، لذا اقتدار خان مغول مرهون زحمات اوست.
در طول تاریخ صدر اسلام، خصوصاً بعد از رحلت پیامبر اسلام، دین مسلمانان دستخوش حوادث ناگواری بوده است، آنچه اهمیت دارد این است که مردم در همه حال تابع نظرات علما و بزرگان دین بودهاند، چرا که اینان راهنمای مسائل دینی هستند، اما اگر خود جاهل به آن باشند، مردم را به بیراهه میکشند؛ مناظرهی مذکور حکایت از جهل این راهنمایان دارد.
خاندان بنیامیه از بزرگترین دشمنان اهل بیت پیامبر بودند، خصوصاً نسبت به حضرت علی کینه و عناد وافری داشتند. لذا در همه حال دشمنی خود را تا زمان حیات پیامبر حفظ کردند، تا اینکه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت نمود و این زخم کهنه سر باز کرد و دشمنیها نمایان شد؛ با این حال به بزرگی امیرالمؤمنین معترف بودند.
مهمترین دلیل علمای اهل سنت بر امامت ابوبکر، اجماع مسلمین است، که در جواب آن میگوییم: اجماعی در کار نبوده، بلکه اجماع تمام اهل مدینه هم واقع نشد، چه برسد که اجماع همه مسلمین باشد؛ همچنین برای خلافت و امامت حضرت علی (علیه السلام) نصّ داریم و خود اهل سنت بر این ادعا معترفند و اجماعی که بر خلاف نصّ واقع شده، خطاست.
از آنجایی که لعن یک نوع برائت و بیزاری از طرف مقابل است و همیشه یک طرف ظالم و دیگری مظلوم است، این لعن اگر با واقعیت همراه باشد، قطعاً اصابت خواهد کرد و اگر نباشد به خود شخص برمیگردد، در آیات و روایات، لعن و نفرین وارد شده است و یکی از مصادیق لعن، که در آن ظلمی واقع شده است، لعن یزید است که به اهل بیت پیامبر ظلم نموده است.
اسلام دین کاملی است، و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مفسر و مبین قرآن بود، اما پس از رحلت پیامبر افرادی آمدند و با رای و نظر خود، از آیات و روایات مطالبی را استخراج کردند، که با احکام شریعت ناسازگاری داشت؛ آنان دین را ملعبه هوا و هوس خود قرار دادند؛ برخی از این فتاوا عجیب بوده و بطلانش در ظاهرش آشکار است.
عثمان خلیفه سوم هم به مانند دو خلیفه قبلی، دارای نواقص زیادی بود، به طوری که آشکارا منکراتی از او سر میزد و کسانی هم که متذکر اعمال او میشدند را مورد ضرب و شتم قرار میداد، هر چند دو خلیفه قبلی نصایح حضرت امیر را بهکار میبستند و از او کمک میگرفتند، اما در مقابل این عثمان بود که اصلاً توجهی نمیکرد.
خلیفه دوم هم بر کرسی خلافت رسول خدا (ص) تکیه زد، و خود را ولیّ مردم معرفی کرد، اما در زمان خلافتش از علوم و اسرار الهی که خدا آن را در پیامبر و جانشینان به حقش قرار داده، بیبهره بود. او 70 مرتبه عبارت «اگر علی نبود، عمر هلاک میشد»، را بیان کرد که این سؤال مطرح میشود، این چه ولیّ و سرپرستی است، که به علوم الهی ناآگاه میباشد.
ظهور اسلام با آخرین پیامبر خاتم بوقوع پیوست، پیامبری که از طریق وحی مستقیماً مرتبط با خداوند عالم بود و علم الهی را از ماکان و مایکون میدانست، لذا این پیامبر در میان قوم و سرزمین خشک و بیآب و علف که مردمانش فرهنگ جاهلیت داشته اند رشد و نمو نمود او در راه تکامل و پیشرفت مردم چه خون جگرهایی که نخورد.
دین اسلام با سختیهای زیادی شکل گرفت، اما بعد از رحلت پیامبر، جامعه دچار انحراف شد و از اسلام ناب دور شد و رفته رفته در اواخر سده اول مذاهب و گروههای مختلف تشکیل شد. افرادی در تاریخ اسلام وجود دارند که مدافع مذهبند، از جمله دفع اشکال در مذهب شیعه، مناظره سید بن طاووس است، که بهصورت معقول و مستدل با عالم اهل سنت گفتگو میکند.
یکی از طعنههایی که مخالفان به شیعه میزنند اینست که میگویند: «شیعیان اصحاب رسول گرامی اسلام را عادل نمیدانند.» شیعه در جواب میگوید: «باید ملاک اعتقادات ما مسلمانان قرآن باشد. قرآن اصحاب پیامبر را به دو گروه تقسیم کرده است: اصحابی که مورد رضایت خدا و پیامبرش بودند. و دسته دیگر، اصحابی که مورد طعن و لعن و نارضایتی خداوند قرار گرفتند.
از امام زمان(ع) توقیعات فراوانی در زمینههای گوناگون صادر شده است، که در برخی از آنها مناظراتی توسط نوّاب خاص انجام شده است، که تاکید میکردند که این پاسخها را از امام زمان(ع) آموختهاند. این مناظره هم توسط حسین بن روح انجام شده و به کسیکه گمان میکرد، این مناظره، از تراوشات ذهنی اوست، گفت: این مطالب را، از حجت خدا، شنیدهام.
هر پیامبری بعد از خود، خلیفه و جانشین به حق دارد و جانشینان او همانند اویند و از اسرار و علوم الهی آگاهی کامل دارند، لذا پیامبران بهصورت مستقیم و غیر مستقیم آنها را به مردم معرفی میکنند تا او را پیروی کنند و گمراه و منحرف نگردند، پیامبر اکرم هم قضیه خلافت و جانشینی را در حج سال آخر عمر شریفشان، به مردم ابلاغ کرد.
مرحوم شیخ طوسی (ت 460) در این باره میفرماید: «کسی که این آیه در شانش نازل شده مورد اختلاف است، از این رو ابوبکر رازی در کتاب (احکام القران) طبق آنچه که مغربی و طبری و رمانی و مجاهد و سدی از او نقل نموده، چنین روایت میکند: این آیه در مورد علی (علیه السلام) زمانی که انگشتر خود را در حال رکوع صدقه دادند نازل شده و این سخن ابی جعفر و ابی عبد الله و تمامی علمای اهل سنت است»