سایر مسائل

یکی از انحرافات در حوزه عرفان پژوهی یکی دانستن منشا عرفان و تصوف است. برخی از شیعیان هنگام بحث از عرفان، به جای شروع کردن از پیامبر خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع) از شخصیتهای تراز اول صوفیه نام برده و آنها را بعنوان اولین عرفا مطرح میکنند. همین امر موجب انحراف در این حوزه میشود.

نورعلی تابنده قطب فرقه صوفیه، در تازهترین ادعای خود، ضمن اینکه دراویش را بهترین مردم خوانده، آنان را عامل نظم و ثبات جامعه دانسته است. در حالی که با توجه به اغتشاشات دراویش در کشور و ایجاد ناامنی، این سخن وی چیزی جز ادعّا و فریب مردم نیست.

از آثار مهمی که در نقد صوفیه به رشته تحریر درآمده است، میتوان کتاب "خرقه می آلود" را نام برد. این کتاب اثر حسن یوسفیان است که به رویکرد شریعتگریزی صوفیان انتقاد کرده و بعد از بیان برخی از عقاید صوفیان که منجر به شریعتگریزی ایشان میشود، آنها را بررسی و نقد کرده است.

حکومت بنیعباس، بر خلاف حکومت حضرت رسول اکرم(ص) یک حکومت غیردینی بود. در حالی که یوسف مردانی شیخ فرقه صوفیه، قائل به اسلامی بودن حکومت بنیامیه و بنیعباس است.

برخی به بهانههای مختلف دانسته یا ندانسته فلسفه و عرفان را نقد میکنند و حالآنکه در هیچ کدام از این دو علم تخصصی ندارند. دراینباره به قسمتی از مصاحبهای در موضوع مورد نظر با آیت الله فیاضی اشاره کرده و دلایل ایشان را میبینیم. ضمن آنکه ما مدعی اشکال نداشتن علومی ذکر شده نیستیم ولی باید فرق گذاشت بین نقد از روی علم یا تعصب.

برخی با انکار حکایات و جعل واقعیات تاریخی در پی انکار مقامات روحانی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (ره) و تیره بودن ارتباط ایشان با علمای همعصرش هستند. درحالی که آیت الله خویی (ره) از همعصران آیت الله قاضی (ره) حکایتی عجیب راجع به زمان وفات ایشان نقل میکند.

درحالی که برخی از مخالفان عرفان اسلامی با جعل اسناد تاریخی و دروغگویی سعی در خدشه وارد کردن به چهره روحانی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی دارند، و از این طریق علمای همعصر آیت الله قاضی را از مخالفان ایشان میشمارند، اصل ماجرا آن چیزی است که آیت الله شبیری زنجانی به آن اشاره میکنند.

دلق نام دیگر خرقه، به معنی لباس مخصوص صوفیان است. در کنار خرقه و دلق، مترادفهایی چون جُبّه، مُلمّع، و پشمینه نیز رایج بوده است. برخی از نامهایی که بر خرقه یا دلق قرار میدادند به جهت رنگ آن بوده است. برخی منشا دلق پوشی صوفیان را تاثیر پذیری از مسیحیانی میدانستند که برای ریاضت خرقه را بر تن میکردند.

یکی از بهترین نعمتهای الهی در انسان، نعمت عقل است که ارزشمند بودن آن در این است که انسان را از دیگر موجودات متمایز و حتی برتر از آنان قرار میدهد. اما عدهای مانند فرقه صوفیه عقل را تحقیر و حتی در بعضی موارد آن را انکار کردند، که این عقیده، کاملا مخالف قرآن و روایات است.

در پی انتشار یادداشتی با عنوان درویشی سنتی و مدرن از سوی صوفیه گنابادی، لیدرهای مطبوعاتی این فرقه به دنبال القاء نظرات خود به قطب فرقه بودند. اما قطب فرقه مطالب مطرح شده ایشان را تکذیب کرد. با این حال این مساله به ذهن میآید که اختلافی در نحوه مدیریت دراویش گنابادی بین فعالین فرقه و قطب و اطرافیان او بوجود آمده است.

برخی از صوفیه نسبتهای ناروا به فقها و علمای ربانی زده و ایشان را علمای ظاهر و قشری خوانده و خود را رهبران طریقت و باطن میپندارند. از این رو مریدان خود را از ملاقات با علما و فقها نهی میکنند. اما باید دانست که این نسبت تهمتی ناروا بیش نبوده و از ترس آگاه شدن مریدان از انحرافشان چنین دستوراتی به آنها میدهند.

در پی واکنش به انتشار پستی در مورد اهانت مولوی به مقام شامخ امامت، بر آن شدیم تا در شروح مختلف مثنوی معنوی فحصی صورت بگیرد تا مطلب به صورت متقن و علمی به مخاطب تقدیم شود.

برخی سوال میکنند اگر دراویش برحق نیستند، نباید از قدرتهای معنوی هم برخوردار باشند. در پاسخ باید گفت منشا کارهای خارق العاده گاهی رحمانی است و گاهی شیطانی و خداوند پاسخ زحمات مومنان و کافران را میدهد. بنابراین هر کس که برای هدفی تلاش کند به آن میرسد، حتی اگر هدف وی کسب نیروی شیطانی باشد.

صوفیه معتقد است امام رضا (علیه السلام) مقام طریقت و دستگیری را به معروف کرخی واگذار کرده است و بعد از معروف سری سقطی و سپس جنید بغدادی بعنوان جانشینان معروف در مقام دستگیری طالبین معرفی شدند و این درحالی است که شیعیان معتقدند امامان شیعه علاوه بر مقام شریعت، دارای مقام طریقت هم هستند. در این صورت تکلیف امامان بعد از امام رضا (علیه السلام) چه میشود؟ آیا ایشان دارای مقام طریقت بودهاند یا خیر؟