ارتباط «رشیدرضا» با سلفیت و سلفی‌گری

  • 1395/05/30 - 13:25
رشیدرضا، بعد از آن که عمری را در اصلاح‌گری و نواندیشی و ترقی‌خواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایه دارانی چون طنطاوی و سید جمال و حتی عبده رهاند، و به دامن محمد بن‌عبدالوهاب پناه برد، که او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل می‌رسانید. وی به جای میل به شیوه‌های مدنیت نو، هجوم به غرب را ترجیح داد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید محمد رشید رضا (1282-1354 قمری) از سادات حسینی و شاگرد معروف شیخ محمد عبده است. وی از طریق مجله «عروه الوثقی» با اندیشه‌های سید جمال الدین اسد آبادی، و محمد عبده آشنا شد و از اندیشه‌های این دو اندیشمند، بسیار تأثیر پذیرفت. وی به شاگردی محمد عبده در آمد و «مجله المنار» را با کمک استادش محمد عبده و با هدف توسعه‌ی وحدت، اصلاحات اسلامى و اجتماعى و پاسخ به شبهات طرح شده از سوى غربیان درباره‌ى اسلام، پایه‌گذارى کرد.[1] او «تفسیر المنار» را نیز در 12 جلد به رشته تحریر در آورد.
رشیدرضا، در میان اندیشمندان مصری، نخستین کسی است که به نظریه‌پردازی درباره خلافت و حکومت اسلامی پرداخت. وی در کتاب «الخلافه او الامامه العظمی» به‌صورت مبسوط به مسئله احیای خلافت اسلامی پرداخت. وی بر خلاف استادش، در عقاید و مبانی اعتقادی به سلفیه‌ی مصطلح، نزدیک شد و همین امر موجب شد که اختلاف‌های مذهبی را پررنگ‌تر و عناد‌گونه، مطرح کند. چنان‌چه موضع‌گیری او بر علیه شیعه، در تفسیر المنار بسیار مشهود است.
آن‌چه دیدگاه رشیدرضا را به سلفی‌گری مصطلح نزدیک می‌کند، اندیشه «احیای خلافت» است، زیرا او همانند سلفیان، در اندیشه حاکمیت خلافت اسلامی بر کشورهای اسلامی بود، و آن‌چه وی را از اندیشه‌ی سلفی‌گری دور می‌سازد، اندیشه او در رابطه با شخص خلیفه بود، زیرا او معتقد بود، «خلیفه» به‌عنوان رهبر همه مسلمانان (اعم از شیعه اثنی عشری، زیدیه، اباضی و چهار مذهب سنی) است و اختلاف عقیده بین فرق مسلمانان، چیزی طبیعی و جلوه استقلال رأی می‌باشد.[2] چیزی که سلفیون آن را نمی‌پذیرند، بلکه با تکفیر مسلمانان، هیچ‌گونه اظهار نظر، و دیدگاه مخالفی را بر نمی‌تابند.
حسن حنفی، در رابطه با عقاید رشیدرضا چنین می‌نویسد: «رشیدرضا، بعد از آن‌که عمری را در اصلاح‌گری و نواندیشی و ترقی‌خواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایه دارانی، چون طنطاوی و سید جمال و حتی عبده رهاند، و به دامن محمد بن عبدالوهاب پناه برد، که او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل می‌رسانید. وی به جای میل به شیوه‌های مدنیت نو، هجوم به غرب را ترجیح داد و به جای دفاع از استقلال ملی ملت‌ها و در واکنش به حرکت لائیک در ترکیه، از ایده‌ی خلافت دفاع کرد.»[3]
به این ترتیب رشیدرضا اگرچه در بعضی از عقاید با سلفیون مصطلح، هم‌اندیشه و هم‌عقیده نیست، ولی پایه‌گذار برخی از عقاید سلفیون معاصر است؛ از این‌رو شاید بتوان او را اولین رهبر سلفیون مصطلح مصری دانست. زیرا او بر خلاف سید جمال الدین اسد آبادی[4] و محمد عبده[5] به اسلام سنتی و تعالیم محمد بن عبدالوهاب گرفتار شد.

پی‌نوشت:

[1]. سایت باشگاه اندیشه، افراد و مشاهیر، «محمد رشید رضا».
[2]. سلفی‌گری و وهابیت، ج1، «تبارشناسی»، سید مهدی علیزاده موسوی، انتشارات آوای منجی، 1391ش، «سلفی‌گری در مصر».
[3]. حسن حنفی، الاصولیه الاسلامیه، ص20-22؛ به نقل از سلفی‌گری و وهابیت، ج1، «تبارشناسی»، سید مهدی علیزاده موسوی، انتشارات آوای منجی، 1391ش، «سلفی‌گری در مصر».
[4]. ارتباط سید جمال الدین اسد آبادی با سلفیّت و سلفی‌گری.
[5]. ارتباط «شیخ محمد عبده» با سلفیّت و سلفی‌گری.

نویسنده: مجتبی محیطی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.