آیا به راستی می توان گفت:جانم فدای عمر؟

  • 1392/10/08 - 11:53
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_اگر به سایت های اهل سنت و وهابیون رجوع شود عبارتی نوشته شده است با این عنوان که "جانم فدای عمر". البته باید دید که انسان جانش را فدای چه شخصیتی می کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_اگر به سایت های اهل سنت و وهابیون رجوع شود عبارتی نوشته شده است با این عنوان که "جانم فدای عمر"

البته باید دید که انسان جانش را فدای چه شخصیتی می کند،مسلم است که اگر کسی بدون تحقیق و دلیل این عبارت را بگوید،این شخص مصداق این آیه قرآن می شود که:

( وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ ) (سوره بقره آیه 170)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى‏ گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى ‏نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏ فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟!

در کتب اهل سنت و وهابیون هم احادیثی درباره فضیلت خلفای سه گانه نقل شده است،که با توجه به نکات زیر یک انسان منصف یقین می کند که خلفا با توجه به اعمالی که انجام دادند از مسیر حق خارج شدند و اصلا شایسته مدح نبودند

نکته اول:
عمر کسی است که نسبت هذیان به پیامبر اکرم داد،آیا با این وجود این شخص شایسته مدح و ستایش است
حدیث دوات و قلم,حدیثی است متواتر که حتی در کتب مشهور اهل سنت و وهابیون هم وارد شده است:

ان النبي صلّى اللَّه عليه وسلّم قال في مرضه: ائتوني بدواة أكتب لكم كتاباً لا تضلّون بعدي، فقال عمر: إنّ الرجل ليهجر حسبنا كتاب اللَّه، فلغط الناس، فقال: اخرجوا عني، لا ينبغي التنازع لدي‏
پیامبر اکرم فرمود :کاغذ و قلمی برای من بیاورید تا برای شما بنویسم کتابی را که بعد از آن هرگز گمراه نشوید.
عمر گفت : این مرد ( نعوذ بالله ) هذیان می گوید
پس – کسانی که در آنجا بودند – تنازع کردند،پیامبر به آنان فرمود از نزد من بیرون روید که تنازع نزد من سزاوار نیست(1)

آیا عمر این آیه قرآن را نخوانده یا نشنیده بود که ( وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى )‏ (نجم آیات 3و4)
پیامبر هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد، آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏
چطور عمر حاضر شد چنین جسارتی به پیامبر مهربانی ها بکند

نکته دوم:
چطور کسانی که حاضر شدند خانه فاطمه زهرا را به آتش بکشند،شایسته مدح هستند؟

ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارحاب و السيف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(عليهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(عليها السلام) و احرق باب الدار
هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (عليها السلام) فرستاد ، و عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد(2)
مگر در حدیثی معتبر نداریم که پیامبر اکرم خطاب به فاطمه زهرا فرمود:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي
فاطمه پاره تن من است هر که او را به خشم در آورد من را به خشم آورده است(3)

با توجه به این روایت مگر در قرآن نمی خوانیم که:
( إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ‏ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً ) (احزاب آیه 57)
آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مى‏ دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خواركننده ‏اى آماده كرده است.

نکته سوم:
چگونه می شود کسانی که خلافت را در حالی که امری الهی بود، غصب کردند ،مورد مدح و ستایش قرار گیرند؟
هر کسی اندکی اهل تدبر باشد با رجوع به قرآن و کتب تاریخی به این نتیجه می رسد که خلیفه باید از طرف خدا انتخاب شود نه مردم

( يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ ) (ص آیه 26)
اى داوود! ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم

اين آیه بیانگر این مطلب است كه تعیین خلیفه و امام امت به عهده خداوند متعال است و نه مردم .

در آیه دیگر حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي کند:
( وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي*هَارُونَ أَخِي ) (طه آیه 30-31)
و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده.برادرم هارون را!
حضرت موسى از خداوند درخواست مى کند تا برادرش هارون را وصى او قرار دهد و خداوند نيز خواسته او را اجابت مى کند، و این نیز بدین معناست که وصايت و وزارت انبياء، امرى است الهى که با نصب خداوند امکان پذیر است.

نکته چهارم :
بنا بر شواهد تاریخی موجود در منابع فریقین، خلفا بسیاری از احکام اسلام و سنن نبوی را تغییر داده و به نوعی در دین بدعت گذاشتند ، در مواردی خود خلیفه دوم به این بدعتها تصریح نموده است به عنوان مثال ، وی دستور به جماعت خواندن نماز تراویح را صادر نمود و پس از آن گفت این بدعتی بود از سوی من و چه بدعت نیکویی! حال آنکه در شریعت اسلام نمازهای مستحبی را نمی توان به جماعت خواند ، همچنین وی بر خلاف نص صریح قرآن و اخبار نبوی و سیره صحابه ، ازدواج موقت و متعه حج را حرام اعلام نمود ، جمله حی علی خیر العمل را از اذان حذف کرده و به جای آن عبارت الصلوة خیر من النوم را جایگزین نمود و . . .
و از آنجا که بدعت گذاری در دین به شدت نفی شده و پیامبر اکرم جایگاه بدعت گذار را آتش دوزخ بیان کرده است ، چگونه می توان خلفا را مدح و ستایش نمود

هر کسی که اهل تحقیق و پیمودن راه حق باشد با رجوع به منابع تاریخی به این نتیجه می رسد که خلفا شایسته مدح و ستایش نیستند

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

 

پی نوشت ها:

[1 ] صحیح بخاری ج 4 ، ص31 ح 3053 ، كتاب الجهاد والسير ،‌ باب 776 - ج5 ، ص137 ، ح4431 - ج 4 ، ص66 ، ح3168 - ج 1 ، ص36 ، ح114 - ج7 ، ص9 ، ح5669 - ج8 ، ص61 ،‌ ح7366 ، صحیح مسلم،ج، 3، ص:1259 و...
[2 ] الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه ، ص۱۶۰ و ۱۶۱-- العقد الفريد، ج ۵، ص ۱۲،السقیفة و الخلافة، عبدالفتاح عبدالمقصود، ص ۱۴--انساب الاشراف، البلاذری، ج ۱، ص ۲۵۲ و...........
[3 ] صحیح بخاری ج 3 ص 1361 ،صحیح مسلم ج 4 ص 1902 و...

تولیدی

دیدگاه‌ها

اللهم العن الجبت و الطاغوت

چرا که نه.جانم فدای عمر.جانم فدای عمر.جانم فدای عمر.

اگه واقعا جونت این قدر بی مقداره که فدای قاتل دختر پیامبر بشه؟!!!! پس جان تو و همه‌ی کسانی که مثل تو می اندیشند فدای عمر و بقیه ظالمین آل الله باد!!! اللهم لعن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع لهم

جانم فدای عمر بن خطاب تو که همه اینا رو نوشتی مسلمان بودن خودت رو مدیون عمر هستی و به نظر میاد مسلمان نیستی.

اقای "عمر" شما که میگید مسلمان شدنمان مدیون عمر هستیم لطف کنید آدرس زیر را مطالعه کنید http://www.adyannet.com/news/13450

باسلام : شمایی که این ها رو نوشتید و مطالعه دارید لطفاًیرید یک بار زندگی نامه حضرت عمر (رَضیَ‌اللّه‌تَعالیٰ‌عَنٰهٌ) رامطالعه نمایید تا درست ایشان را بشناسید که چگونه زندگی میکردند چگونه حکومت میکردند وهم چنان رفتارشان بازیردستانشان ونیزحفظ وگسترش دین مبین اسلام تا دورترین نقاط وایجاد بزرگترین امپراطوری زیر پرچم اسلام وبسیاری از رشادت هایی که باید هر کدام به طورجداگانه و مختصر مطالعه شود تابشناسیم که حضرت عمر(رض)چه مرد بزرگی بودند و بدانیم که چرا حضرت محمد مصطفیٰ(صَلیِ‌اللّهُ‌علَیْهِ‌وَآله‌ِوَصَلَمْ)به ایشان لقب (فاروق اعظم)را دادندو.... __خوب است اطلاعات اشتباه در اختیار مردم نگذاریم ونامه اعمالمان را سنگین تر نکنیم با احترام

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.