زرتشت
آری به حجاب، چون هم در فرهنگ اسلامی، هم در فرهنگ ایرانی و هم از نگاه عقل و تجربه، حجاب امری مثبت و متعالی است. از سویی یک رفتار دینی است. یک قانون دینی و اجتماعی است و لازم الاجرا است.
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جامعه زرتشتیان ایران، در انجام مراسم دینی آزادند و کسی مُجاز به اذیت و آزار ایشان نیست. اغلب زرتشتیان، وفادار به انقلاب بوده، و تحت حمایت انقلاب اسلامی، در عرصههای هنری و ورزشی و اقتصادی فعالند.
دو یهودی صهیونیست پیامی به آیت الله دکتر رئیسی فرستادند و با اقرار به جنایات اسراییل در حق "مردم" ایران، رفتار محبت آمیز کوروش به یهودیان را یادآور شده؛ با لحنی التماسگونه از ایشان خواستند که با اسراییل صلح کنند. ما پاسخ میدهیم که خودِ کوروش از اعتماد به یهودیان پشیمان شد. اکنون چگونه ما ایرانیان، با یهودیان صهیونیست، صلح کنیم؟ وقتی میدانیم که آنان، مردمانی خودخواه، درنده و لعنت شده هستند؟
برخی مدعی اند که چاه چهل دختران در فهرج یزد، جایی است که زنان و دختران زرتشتی، خود را درون آن انداختند تا مورد تجاوز عربها قرار نگیرند؛ در پاسخ میگوییم اولاً مردان زرتشتی، خود بیشترین ظلم و بدرفتاری را در حق زنان و دختران خود مرتکب میشدند، ثانیاً این چاه محل شهادت زنان و دختران مسلمانی است که از سوی مردان زرتشتی مورد تعقیب و آزار قرار گرفته بودند.
در قوانین زرتشتی، اگر زن از شوهر نافرمانی میکرد، شوهر حق داشت بر بدن زن، داغ بگذارد و او را شکنجه کند. اگر زن، سه مرتبه از شوهر نافرمانی میکرد، شوهر حق داشت او را به قتل برساند.
زرتشت، کِیگشتاسپ (پادشاه) را به دین خود دعوت کرد. اما او پاسخ داد که من در زندگیام 28 هزار نفر را کشتم و حتی اگر ایمان بیاورم، باز هم خداوند مرا نمیبخشد؛ اما زرتشت به او گفت: «تو را نیک باد که آنان را کُشتی.»
برخی از زرتشتیان و باستانگرایان میگویند: ما در دوران باستان، بهترین یکتاپرستی جهان را داشتیم! اما واقعیت آن است که آنان اصلاً یکتاپرست نبودند. در کتاب دینی زرتشتیان، اهورامزدا، یکی از خدایان زرتشتی است. او حتی از خدایان دیگر کمک میگیرد و دیگر خدایان زرتشتی، از قدرت و جایگاهی برابر با اهورامزدا برخوردارند.
اهورامزدا، تنها خدای معبود زرتشتیان نیست. بلکه در باور اصیل زرتشتی، او همسران و فرزندانی دارد. یعنی زرتشتیان، در حقیقت، خدایان را میپرستند. چنان که کَرتیر، موبد بزرگ زرتشتی در عصر ساسانیان مینویسد: من به یاری خدایان و پادشاه، چنین و چنان کردم.
یک موبد زرتشتی، در دوران ساسانی (پیش از ظهور اسلام)، مسیحی شد. پس بزرگان سیاسی و دینی زرتشتی، ابتدا آن موبَد (روحانی) را به خیانت متهم کرده؛ سپس در بیابان رها کردند تا از تشنگی و گرسنگی بمیرد. یعنی اعدام به جُرم ارتداد...
ما مسلمان نیکوکار داریم، مسلمان بَد رَفتار هم داریم، زرتشتی نیکوکار داریم، زرتشتی بَد رَفتار هم داریم. پس رفتارِ دینداران، نمیتواند دلیل بر حق یا ناحق بودنِ یک دین باشد. اما برای قضاوت، بهتر است رفتار زرتشتیان، آن هنگامی که قدرت را به دست داشتند، بررسی کنیم.
زرتشتیان، دین و قوانین خود را به ایرانیان تحمیل میکردند؛ اما دین خود را اغلب به "غیر ایرانیان" تحمیل نمیکردند. چون زرتشتیان، مردمان غیر ایرانی را پَست و حقیر میپنداشتند. یعنی اینکه زرتشتیان که دین خود را به "غیر ایرانیان" تحمیل نمیکردند، از سر مهربانی نبود، بلکه از سر بدخواهی و نژادپرستی بود.
در اندیشه اسلام، نژادپرستی، نکوهش شده. به عبارتی هیچ قوم و نژادی بر دیگری برتری ندارد. اما در زرتشتیگری، آثاری واضح از نژادپرستی و "خود برتر پنداری" مشاهده میشود.
هزاران مورد "باید" و "نباید" در متون زرتشتی وجود دارد. پس این ادعاها که «دین زرتشتی، از طریق "باید و نباید" کسی را وادار به انجام کاری نمیکند، یا دین زرتشتی، دین آزادی است و...» متکی به اسناد دینی و تاریخی نیست. بلکه بافتههای برخی از زرتشتیان معاصر است تا به این وسیله، دین خود را زیبا جلوه دهند.
رهبران زرتشتی، در گذر تاریخ همواره پیشگویی میکردند که هزار سال پس از «یزدگرد سوم» ساسانی، میبایستی منجی موعود زرتشتی (سوشیانت) ظهور میکرد. یعنی 400 سال پیش (در حدود قرن 16-17 میلادی) سوشیانت باید ظهور میکرد، که نکرد.