اسناد
طبری ذیل آیه 21 سوره کهف می گوید: «مشرکین گفتند: ما بر روی قبر اصحاب کهف، ساختمان یادبودی بنا می کنیم؛ چون آنان فرزندان اجداد ما هستند و خدا را در آن عبادت می کنیم.
در کتاب الموسوعة الکویتیه که دیدگاه های فقهای مذاهب اهل سنت بیان شده است، درباره زینت دادن قرآن کریم به طلا آمده است: «جمهور فقهای اهل سنت، زینت کردن قرآن به طلا و نقره و غیر آن را جایز می دانند، زیرا موجب تعظیم قرآن و عزت دین می شود.»
الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج23، ص219.
در کتابهای رجال و انساب درباره نسب حضرت امّالبنین آمده: «امّ البنین بنت جزام بن خالد بن ربیعة بن الوحید، من بنی کلاب» و نسب شمر چنین است: «شمر بن ذی الجوشن الضبابی بن الأعور بن عمر بن معاویة و هو الضّباب بن کلاب.»
بخاری دربارهی جسارت عایشه به رسول خدا نوشته است که وقتی آیه «تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاءُ...[احزاب/51] تأخیر انداز نوبت هر یک از همسرانت را که می خواهی و هر یک را که خواستی به سوی خود بپذیر...» نازل شد، به پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) گفت: «پروردگار تو را ندیدم، مگر اینکه
مسند احمد نقل می کند که عایشه گفت: «روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از خدیجه یاد کرد و بسیار او را ستود؛ آنچه از غیرت به زنها می رسد، بر من وارد شد. گفتم: ای رسول خدا! خداوند به جای عجوزه ای از عجوزه های قریش، زنی سرخرو به شما عنایت کرده است.
نسائی از نعمان بن بشیر نقل کرده: «ابوبکر اذن گرفت تا بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وارد شود که ناگهان صدای بلند عایشه را شنید که میگوید: به خدا سوگند من فهمیدم، علی (علیهالسلام) نزد تو از پدرم محبوبتر است. ابوبکر جلو رفت، تا او را سیلی زند و گفت: ای دختر فلان زن!
طبرانی نقل میکند که عایشه گفت: «شبی مشاهده کردم، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در رختخوابش نیست. با خود گفتم: او نزد کنیزش ماریه بیتوته کرده است. برخاستم دست به دیوار میکشیدم، تا اینکه او را مشاهده کردم، که ایستاده و نماز میخواند. دستم را داخل موی او کردم، تا ببینم غسل کرده یا نه!
بخاری از ابن عباس نقل کرده که گفت: «یک سال مکث کردم و میخواستم درباره آیه ای از عمر بن خطاب سؤال کنم؛ ولی به جهت هیبتی که داشت، نمی توانستم؛ تا اینکه در یک سفر که به حج می رفت، من نیز همراه او بودم... به او گفتم: ای امیرالمؤمنین!
ابنابیشیبه به سند صحیح از عبدالله بن حارث از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل میکند: مثل ما در این امت، همانند کشتی نوح و همانند دروازه حطه در بنیاسرائیل است.
المصنف، ابن ابی شیبه، ج17، ص126.
حلبی حدیث (مثل أهل بیتی فیکم مثل باب حطة) را اینگونه معنا کرده است: در روایت نبوی آمده اهل بیتم بین شما مثل باب حطه در بنی اسرائیل است؛ کسی داخل باب حطه می شد گناهش بخشیده می شد. پس آنطور که خدا برای بنی اسرائیل این کار را سبب بخشش قرار داد، محبت اهل بیت را برای امت اسلام، سببی برای بخشش قرار
ابوسعید خدری نقل می کند از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که میگفت: به راستی مثل أهل بیت من همان کشتی نوح است که هر کس سوار آن شود نجات خواهد یافت و هر کس تخلف کند، غرق خواهد شد به راستی که مثل أهل بیتم در میان شما همانند دروازه حطه در میان بنیاسرائیل است که هر کس واردش شود، بخشیده میشود
ابوذر گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که گفت: به راستی مثل أهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح است که هر کس سوار آن شود، نجات خواهد یافت و هر کس تخلف کند، هلاک خواهد شد و همچنین همانند دروازه حطه در میان بنیاسرائیل هستند.
المعجم الاوسط، طبرانی، ج4، ص10.
ابن الامیر صنعانی روایت (علی باب حطه) را اینگونه معنا کرده: «علی باب حطه است؛ این تشبیه اینگونه است که همانطور که کسی از بنی إسرائیل داخل باب حطه می شد، سبب بخشش او می گردید، همچنین هرکس محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داخل قلبش گردد، گناهش بخشیده می شود.
مناوی روایت (علی باب حطه) را اینگونه معنا کرده: علی باب حطه است، یعنی راه بخشش گناهان است (به قرینه قصه بنی إسرائیل، که در آنجا هر کس خاضع و متواضع وارد باب حطه می شد، سبب بخشش او می گردید) هرکس وارد آن شود، با ایمان می گردد، یعنی خدا برای دین اسلام، مودت علی و هدایت به راهنمایی او و پیمودن ر