پرسش و پاسخ
وقتی با دقت به مقوله وهابیت پرداخته شود، می توان دریافت که شایسته نیست آن را یک جریان فکری خاص قلمداد کرد. بلکه بیشتر به صورت یک حزب قدرت طلب خودنمایی میکند.
برای اثبات این مسئله که وهابیت کنونی دنبالهرو منافقانی هستند که به ظاهر ادعای اسلام داشتند ولی در باطن به دنبال از بین بردن آن بودند و در دشمنی خود با اسلام و قرآن و پیامبرصلی الله علیه و آله و اهل بیت او بسیار سرسخت عمل میکردند، دو شاهد میآوریم:
ابن عثیمین یکی از مفتیان وهابی است. او بسیاری از مسلمانان را مشرک و کافر میداند. به نظر او کسیکه به زیارت اموات برود، او را عبادت کرده است، پس مشرک و کافر است.
قرآن یگانه کتاب آسمانی تحریف نشده است که هم اکنون به همان صورت اولیه در اختیار همه مسلمانان جهان قرار دارد. قرآن تنها کتابیست که سراسر آن صحیح است و غیر از آن، همه کتابها بدون استثناء قابل نقد و بررسی هستند. قرآن سند عقیده و شریعت است که باید مسلمانان هر دو اینها را از آن کتاب دریافت کنند.
عبدالبهاء، با حکم الهی قصاص به مخالفت پرداخته و حق قصاص را از متعدیعلیه و ولیدم ساقط دانسته است. این در حالیست که اولاً: قانون قصاص به عنوان عاملی بازدارنده، ضامن امنیت جامعه، اجرای عدالت و جایگزین انتقام کور است. ثانیاً: پیامبرخواندهی بهائیت، صراحتاً از حکم قصاص نفس در برابر نفس و حتی قصاص نفس در برابر خانه سخن گفته است.
عبدالبهاء، در عین حالی که بیت العدل را معصوم پنداشته، با طرح صورت امکان گناه و خطای اعضای این نهاد، ولی امر را مسئول اخراج اعضای خاطی دانسته است. اما به راستی چگونه از نهادی معصوم میتواند خطا سر بزند؟! از طرفی، با قطع سلسلهی ولیامرها در بهائیت، چه کسی مسئول رسیدگی به فساد اعضای بیت العدل میباشد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت، بوسیدن دست دیگران را ممنوع و حرام اعلام کرده است. اما جالب است بدانیم، در حالی بوسیدن دست دیگران در بهائیت حرام اعلام شده که بوسیدن دست پیشوایان بهائی و ظالمین و قاتلین و متجاوزین، از این حکم استثنا شده است. آری؛ گویا تنها پیشوایان بهائی و منافع اربابان سلطهطلب آنان، از این احکام ساختگی مستثنی هستند.
حسینعلی نوری، از یکسو به خاتمیت پیامبر اسلام اعتراف و از سویی دیگر، ادعای پیامبری داشته است! اما حل این تناقض، از سه حال خارج نیست: 1. او ادعای پیامبری خود را فراموش کرده 2. اعتراف او، مصداق وعدهی الهی به آشکارسازی مَکر کفار، به وسیلهی خودشان است 3. به این نکته پی برده که اغنام او، ظرفیت پذیرش خداییاش را نیز دارند.
حسینعلی نوری در تبیین خدایی خود، جای هرگونه تردیدی را برداشته و اساساً اعتقاد به وجود خدای یکتا را انکار نموده است. این در حالیست که به فرمودهی قرآن کریم، ادیان الهی با یکدیگر در اصول تفاوتی نداشته و از این حیث، میان آنچه بر پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) نازل شده، با آنچه بر حضرت آدم نازل گردیده، تفاوتی وجود ندارد.
آیا البانی یک سلفی است یا یک وهابی؟ برخی گمان کردهاند که وی وهابی نیست، ولی حقیقت آن است که وی یک وهابی است.
چون اساس عرفان حلقه از طریق ارتباط با اَجنه و شیاطین است و بعضی از کارهای انجام شدهی در این فرقه توسط تکیه کردن بر نیروهای این موجودات است؛ و از طرفی این موجودات قدرت خبر دادن از آینده جهان و انسانها را ندارند، لاجرم سرکرده این فرقه به انکار و نفی اخبار غیبی در خصوص آینده روی آورده است.
روایاتی که در مورد «البیعة لله» نوشتهی روی پرچم حضرت مهدی (عج) است یا سند ندارند و یا این روایات همگی به نقل از منابع اهل تسنن و بزرگان ایشان همانند نوف البکالی و اسحاق بن عوف بوده و هیچ یک از این روایات به نقل از معصومین (علیهمالسلام) نیست.
توصیه میشود که زندگی خود را درگیر مسائل اجنه نکنید، و در صورت کوچکترین ارتباط، امکان اتفاق افتادن بزرگترین مشکلات در زندگی وجود دارد. اما بر طبق روایات اجنه هم مانند انسانها دارای قوای شهوانی هستند و باهم ازدواج میکنند. و ازدواج جن و انس عقلا ممکن است و داستانهای بسیاری در کتابها مبنی بر وقوع آن نقل شده و مؤید این کلام است.
با به زبان آوردن «بسم الله الرحمن الرحیم» تمام قدرت و نفوذ اَجنهی به خدمت گرفته شده توسط لیدرهای عرفان حلقه، از آنها سلب شده و نمیتوانند اهداف شیطانی خود را دنبال کنند. به همین خاطر در فرقه حلقه از به زبان آوردن «بسم الله الرحمن الرحیم» خودداری میشود.
پس از تبعید پیامبرخواندهی بهائی و یارانش به فلسطین، پیوند بهائیت با یهود و دستگاه استعماری گسترش یافت. در خلال همین روابط نزدیک بود که اخبار و تصمیمات پشتپردهی محافل صهیونیستی، به رهبران بهائیت منتقل میشد. اما جالب آنست که پیشوایان بهائی، تصمیمات و اخبار واصله به خود را به عنوان پیشگویی، به خورد پیروانشان میدادند.