تاریخچه

بهائیان در پاسخ به اینکه چرا پیشوایان بهائی بر خلاف سنّت الهی در نزول کتاب به زبان قوم، بسیاری از کتابهای خود را به زبان عربی نگاشتهاند، اهمیت زبان عربی در آن زمان را به عنوان توجیه برمیشمارد. اما به راستی اگر پیشوایان بهائی با عربینویسی قصد جلب توجه مردم و علما را داشتند، پس چرا با غلطنویسی مجبور به اصلاح مجدد آثار خود شدند؟!

آیت الله محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث، نقش بسیاری در هدایت مردم و مبارزه با افکار انحرافی شیخیه و بابیه ایفا نمود. این عالم جلیل القدر سرانجام به دست بابیان کور دل در خانهی خدا (مسجد) به شهادت رسید. اما هرچند مورخین بهائی درصدد انکار نقش بابیان در شهادت ایشان هستند، ولی اعترافات آنان حکایت از نقش مستقیم بابیت در این جنایت دارد.

پیشوای بابیت، پس از خروج از اسلام و ادعای آوردن دینی جدید، دستور به قتلعام و برخورد شدید با مخالفین خود صادر نموده است. اما به راستی مگر عبدالبهاء دینی که سبب کشتار شود، نبودش را بهتر ندانسته است؟! از طرفی ثمرهی این قتل و جنایات توسط بابیان و سپس نسخ چندسالهی آن به وسیلهی بهائیت چه بوده است؟!

شوقی افندی در دلیلتراشی برای حقانیت بهائیت مدعی شد که تمام حکومتها و جوامعی که با بهائیت مخالفت کردند، دچار مصائب و سرنگونی شدهاند. این در حالیست که که بر خلاف ادعای شوقی افندی، تعدادی از حکومتهای سرشناس حامی بهائیت که رهبران بهائی، بعضاً آرزوی بقاء و دوام سلطنت آنها را میکردند، ساقط شدهاند.

پیامبرخواندهی بهائیت ورود خود به عراق را عامل گسترش صلح در این کشور دانسته است. این ادعا در حالیست که بر اساس قرائن موجود و به اعتراف خواهر خود، وی عامل گسترش خشونت و جنایت در این کشور بود. اما به راستی که حسینعلی نوری، چگونه با خیال اینکه گذر زمان موجب فراموشی جنایات او میشود، خود را عامل گسترش صلح معرفی نموده است؟!

پیروان بابیت پس از تبعید به عراق، از آشوبهای خود دست نکشیده و جنایات کمسابقهای را در این کشور رقم زدند. اما جالب آنکه پیامبرخواندهی بهائی (به عنوان سرکردهی بابیان)، نه تنها از این آشوبها جلوگیری نکرد، بلکه خود پیشگام این جنایات بود. اینها همه در حالیست که بهائیان، پیامبرخواندهی خود را پیامآور صلح و ناسخ جنگ میدانند!

یکی از این شواهد حمایت استعمار روستزار از جریان آشوبطلب بابیت را میتوان در تأمین تسلیحات و آذوقهی آنان برشمرد. از اینرو منابع بهائی، منبع تأمین تسلیحات و آذوقهی بابیان شورشی زنجان را منابع نامعلوم معرفی و امان الله شفا با بیان شواهدی، نظریهی پشتیبانی بابیان از جانب دولت استعماری روس تزار را تقویت کرده است.

پس از اعدام علیمحمد باب، یکی از مهمترین اقدامات بابیان، طرح ترور ناصرالدین شاه است. اما ناکارآمدی نقشهی آنان، موجب انتقام از بابیان شورشی شد. در این میان، شواهدی بر نقش اساسی پیامبرخواندهی بهائیت در ترورها و ناآرامیهای کشور وجود دارد؛ شواهدی که ادعای صلحپروری این مدعی دروغین را به شوخی مضحک مبدل ساخته است.

اندکی پس از استقرار کمپانی ساسون در بمبئی و بوشهر و پیش از پیدایش بابیت، در سال 1839 میلادی، جمعی از یهودیان ساکن ایران بدون هیچگونه فشاری به صورت دستهجمعی مسلمان شدند. عمدهی این افراد بعدها به هستههای مرکزی و حامیان جریان بابیت و بهائیت مبدل گشتند. لذا میتوان گفت که شکلگیری بابیت و بهائیت، با دخالت مستقیم یهود بوده است.

حجت زنجانی (سرکردهی بابیان شورشی زنجان)، پس از ارتکاب جنایات فجیع، هنگامی که ادامهی جنگ با قوای دولتی را به ضرر خود دید، دست به دامن دولتهای خارجی، خصوصاً روستزاری شد. اما به راستی چگونه ممکن است یاران مهدی موعودی که از بارزترین صفاتتش دادگستری است، از حکومتی کافر و ظالم، طلب کمک نمایند؟!

پیامبرخواندهی بهائی ضمن تشریع وجوب احترام به بستگان خود، برای آنان حقی در اموال مردم تعیین کرد. این در حالیست که پس از مرگ او، با شکلگیری نزاع درون خانوادگی که به طرد نزدیکانش منجر شد، عملاً اجرای این فرمان بر زمین ماند. اما تشکیلات بهائیت پس از شوقی، برای به چنگ آوردن اموال هنگفتش، دو مرتبه با این نزدیکان به مذاکره نشست!

عبدالبهاء تمام ورثهی پیامبرخواندهی بهائی را از ارث محروم کرد و از برادرش ضیاءالله (به علّت مخالفت با خود) فاصله گرفت و حتی در هنگام بیماری تا زمان مرگ، اجازهی ملاقات نزدیکان از او را نداد. اما به راستی چگونه رهبران بهائیت میتوانند در کنار اقدامات غیراخلاقی خود در حق نزدیکانشان، انسانها را به محبّت در حق دشمنان فرا بخوانند؟!

هرچند بهائیان امروزه تلاش دارند تا نقش استعمار را در حمایت از پیشوایان خود را انکار کنند، اما نویسندگان سرشناس بهائی، به حمایت بیدریغ استعمار از رهبران بهائیت اعتراف کردهاند. از جملهی این حمایتها را میتوان در دخالت مستقیم امپراطوری روس تزار در نجات پیامبرخواندهی بهائی برشمرد که ابوالفضل گلپایگانی، به آن اشاره کرده است.

پیامبرخواندهی فرقهی بهائیت، با توجیه اینکه کسی لایق شنیدن نغمات او نیست، بارها دستور به نابودی نوشتهجات به اصطلاح وحیانی خود میداد. این ابهام رفتاری پیامبرخواندهی بهائیت، پژوهشگران را به این باور رساند که نوشتههایی که پیامبرخواندهی بهائیت نابود میکرده، در واقع سیاه مشقها و تمرینهای او برای نوشتن الواح اصلی بوده است!