تاریخ
میگویند عربها بيش از هر قوم و ملتى، نسبت به زنان، غیرت داشتند و زير بار ننگ و عار نمىرفتند تا جایى كه یک يهودى را به خاطر اهانت به زن مسلمان كشتند؛ پس چگونه مىتوان پذيرفت كه عمر، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را كتک زده باشد و مسلمانان با غيرت عربی، هيچ واكنشى از خود نشان نداده باشند؟ پاسخ این است که با توجه به شرح حال افرادی که در هجوم به خانه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند و گزارشاتی که از رفتار آنان با زنان نقل شده، نمیتوان با بهانه غیرت عربی، واقعه هجوم به خانه وحی را منکر شد!
وهابیت با روشی مشابه خوارج، 280 سال قبل در نجد شکل گرفت و حکومت آلسعود را به وجود آورد. این حکومت سه دوره داشت؛ یعنی دوبار منقرض شد و برای بار سوم با کمک انگلستان احیا شد. حدود یک قرن قبل بر کل عربستان مسلط شده و هرساله جشن روز ملی برپا میکنند. آنان ابتدا از شعار توحید برای توجیه جنایات خود استفاده میکردند، ولی اکنون به اهرمی برای پیشبرد اهداف انگلستان در جهان اسلام تبدیل شدهاند.
توبه کردن نیاز به دلیل و نشان دارد و در تاریخ، نشانی از توبهی یزید ثبت نشده است. افزون بر این که در توبه شرایطی هست که یکی از آنها جبران مافات است که چنین چیزی از یزید صورت نگرفته، بلکه او انبوه جنایتها را تا پایان عمر انجام داده است.
در شبکه ماهوارهای وهابی، روایتی در ردّ عزاداری از امام حسین(ع) نقل شده که باید گفت سند روایت مرسل است و ممکن است نهی در روایت، به سبب موقعیت خاص حضرت زینب(س) و امکان سوءاستفاده دشمن و تضعیف روحیه فرزندان و دیگر بازماندگان باشد. در آن شرایط حساس، بانوی کربلا رسالت بزرگی را به دوش میکشید و هرگونه اظهار ضعف از سوی ایشان، در مأموریتشان خلل ایجاد میکرد.
ایراد گرفتهاند که هیچ پدری فرزند کوچکش را در تیررس دشمن قرار نمیدهد؛ در پاسخ باید گفت که کیفیت شهادت حضرت علی اصغر به دو صورت نقل شده است؛ اما بر فرض صحت این قول که امام فرزندش را بر دست بلند کرد و از دشمن آب طلبید، بعید شمردن آن بیمعنی است؛ اتفاقاً پدر غیرتمند با این احتمال که ممکن است دشمن دلش به رحم آید و با چند قطره آب، جان فرزندش را نجات دهد، از این کار ابا نمیکند.
سؤال میکنند چرا امام حسین(ع) در کربلا برای آب دعا نکرد، ولی از دشمن طلب آب کرد؟ در پاسخ میتوان گفت اگر طلب آب از دشمن ثابت شود، این عمل به دلایلی از جمله اتمام حجت، اثبات مظلومیت و به جهت رحمت و هدایت دشمنان، توسط امام صورت پذیرفته و جهت الگو شدن برای مظلومین جهان، نمیبایست امام از عوامل غیرمادی مدد میگرفت.
امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و فضایل خود را در آن احتجاج ها بیان میکردند. در میان این احتجاجات، امیرالمؤمنین (ع) مخاطبین را به خدا سوگند می دادند که آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا (ص) درباره او فرموده باشد (من کنت مولاه فعلى مولاه).
امامت امامان شیعه در کتب علمای مکتب تشیع، به صراحت بیان شده است؛ به عنوان مثال، امامت امام جواد (ع) از سوی امام پیش از خود، یعنی امام رضا (ع) در کتبی همچون کتاب اعلام الوری و کتاب الارشاد آمده است.
ابن تیمیه حرانی، حنبلی متشددی است که سلفیان تکفیری بیشترین اعتنا را نسبت به فتواهای وی دارند و اقدامات خود را در سایه فتواهای او انجام میدهند، این در حالی است که خود ابن تیمیه در بین علمای اهل سنت، جایگاه چندانی ندارد.
مجری وهابی در پاسخ به این سؤال که چرا دختر خلیفه اول متعه کرده است گفت: این نوع ازدواج، یکی از انواع زناهایی بود که در جاهلیت رواج داشت و پیامبر (ص) آن را به تدریج حرام کرد تا مردمی که به آن مبتلا بودند بپذیرند. ولی در واقع این سخن بازی با احکام دین است.
مجری وهابی در پاسخ این سؤال که چرا دختر خلیفه اول متعه کرده، گفت: این نوع ازدواج، از انواع زناهای جاهلیت بود که پیامبر (ص) آن را در فتح مکه حرام کرد و راوی آن علی (ع) است؛ پاسخ این مجری اشتباه است؛ روایتی که از حضرت در کتب اهل سنت است، در جنگ خیبر است که ضعیف است و روایتی در حلیت متعه از حضرت در تفاسیر اهل سنت وجود دارد.
صحابه همراه پیامبر (ص) با نیت زیارت قبر شهدا، به صورت گروهی و کاروانی، (همانند کاری که اکنون توسط شیعیان و اهل سنت، در خصوص قبر شهید کربلا در اربعین انجام میشود) به زیارت میرفتند. این کار، مشروع بوده و پیامبر (ص) و صحابه و مسلمین انجام میدادند. حال برخی با گرایشات وهابیت آن را قبول ندارند و میگویند اهل سنت قبول ندارند!
اعتراض امیرالمؤمنین (ع) در حدیث منزلت به پیامبر (ص) نبود، بلکه منافقین که به بدگویی از حضرت پرداختند، باعث شد حضرت با اسلحه نزد پیامبر (ص) روند و شنیدههای خود را برای پیامبر (ص) بازگو کنند و پیامبر (ص) حدیث منزلت را فرمودند؛ علی (ع) نیز با سرعت به مدینه بازگشتند.
احادیث فراوانى دلالت می کند که حدیث منزلت، اختصاص به جنگ تبوک ندارد؛ جمله «یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى» اگر مقید به زمان یا مکان خاصى بود، پیامبر اکرم (ص) قید آن را بیان مىفرمود و از آنجا که هیچ قیدى بیان نشده، کلام اطلاق دارد و شامل همه زمانها و همه مکانها و همه احوال و اوصاف مىگردد.