علامه مصباح یزدی و نقد وحدت وجود صوفیانه

  • 1400/08/17 - 10:48
در بحث وحدت وجود آنچه از وحدت وجود، مورد نظر علما و برخی از فلاسفه است با آنچه مورد نظر متصوفه است، بسیار متفاوت بوده و این نشان از به انحراف کشیده شدن مفهوم وحدت وجود، توسط متصوفه دارد. چنانچه علامه مصباح یزدی به نقد وحدت وجود صوفیانه پرداخته است و آن را خلاف عقل و وجدان میداند.
علامه مصباح یزدی و نقد وحدت وجود صوفیانه

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وحدت وجود از چالش برانگیزترین مسائل در عرفان نظری و فلسفه است که مورد نقد و نظر بسیاری از علما، فلاسفه و برخی از بزرگان متصوفه قرار گرفته است. اما آنچه از وحدت وجود، مورد نظر علما و برخی از فلاسفه است با آنچه مورد نظر متصوفه است، بسیار متفاوت بوده و این نشان از به انحراف کشیده شدن مفهوم وحدت وجود، توسط متصوفه دارد.

علامه مصباح یزدی در نقد وحدت وجود صوفیانه می گوید: «قولی که به صوفیه نسبت داده اند و ظواهر کلمات شان بر این مطلب دلالت می کند و آن این است که وجود، واحد شخصی است و حقیقت وجود، همان ذات مقدّس حق تعالی است.

موجود به معنای حقیقی هم اوست و غیر از او هیچ موجودی حقیقتا موجود نیست و وجودی که به اشیاء دیگر نسبت داده می شود مجازی است. "لیس فی الدار غیره دیار" پس وجود منحصر به واجب تعالی است. بدون شک چنین نظری به حسب آنچه از ظاهر عبارات به دست می آید قابل قبول عقل نیست، ما همه درک می کنیم که موجودیم، همه درک می کنیم که وجود هر فرد غیر از وجود دیگری است.

کما این که وجود انسانها غیر از وجود سایر موجودات است و وجود همهٔ مخلوقات غیر از وجود خداست. بنابراین قائل شدن به اینکه هیچ چیز غیر از خدا موجود نیست به سفسطه شبیه تر است تا به یک کلام فیلسوفانه. البته خود آنها هم  میگویند این مطلب را عقل درک نمی کند، چیزی است که باید با شهود یافت.

اگر کسی ادّعا کند ما چیزی را می پذیریم که عقل نمی پذیرد، با او در سطح فلسفه نمی توان بحث کرد چون در فلسفه فقط بحث از چیزهایی است که عقل درک میکند. حال می شود چیزی را عقل نفی کند و چیز دیگری آن را اثبات کند؟

چنین چیزی قبل قبول نیست و ما نمی توانیم بپذیریم که حقیقتی را عقل نفی کند و از راه دیگر اثبات شود و الّا باید باب تعقّل را بست  و گفت عقل حق درک حقایق را ندارد. این چیزی خلاف وجدان و بداهت عقل است. پس این قول چنانچه از ظاهرش به دست می آید قابل قبول نیست.» [1]

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز در این‌باره می فرمایند: «الَّذِی بَانَ مِنَ الْخَلْقِ فَلَا شَی‌ءَ کمِثْلِه [2] خداوند متعال با خلق جدایی دارد و در نتیجه چیزی مثل او نیست.» در این حدیث حضرت کاملا به نفی سنخیت بین خداوند و انسان اشاره کرده و می فرماید که خداوند در حقیقت با اشیا و موجودات مباینت و مفارقت دارد.

آیت الله سیدان درباره این حدیث امیرالمومنین (علیه السلام) می گوید: «این عبارت بیان‌گر اصل مباینت بین خدا و خلق است. یعنی عینیت نیست، سنخیت نیست بلکه بینونت است. «بَانَ» نه یعنی خداوند متعال از نظر زمان یا مکان در یک جهتی است و خلق در جهت دیگری. جدایی مکانی در کار نیست، بلکه بینونت به حقیقت است. عبارت «فلا شئ کمثله» هم به تمام معنای کلمه شاهد بر این امر است.» [3]

پی نوشت:
[1]. علامه مصباح یزدی، محمد تقی، دروس فلسفه، چاپ 1375، ص 120
[2]. شیخ صدوق، التوحید، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۳۹۸ ه ق، ح۱، ص ۳۲
[3]. آیت الله سیدان، جلسه درس توحید صدوق، 27 / 9/ 1392

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.