زندگی سرشار از ناکامی صادق هدایت

  • 1395/06/28 - 21:37
صادق هدایت، پیش از خودکشی، داستان‌ها و مکتوباتِ منتشر نشده‌ی خود را نابود کرد. این خود نشان از ناامیدی و پشیمانی صادق هدایت از گذشته است. حس عمیق ندامت، از آنچه بیهوده و حتی مُضرّ نوشت. به راستی اگر کسی بخواهد نارضایتی و تنفر از گذشته زشت خود را به "خود" و دیگران اعلام کند، راهی روشن‌تر و فریادی بلندتر و صریح‌تر از این وجود ندارد، که در کمال اختیار، آن چه "نوشت" را محو کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کافی است که سری به پاتوق‌های اسلام‌ستیزان، از جمله آتئیست‌ها در شبکه‌های اجتماعی بزنید. استفراغ روشنفکری و اداء و اطوارهای مدعیان را به وضوح مشاهده می‌کنید. یکی از رفتارهای این جماعت، انتشار اراجیف شخصی به نام صادق هدایت (1281-1330 خورشیدی) است. شخصی که پس از عُمری دست و پا زدن در مرداب پوچگرایی، سرانجام خودکشی کرد. آنچه در ادامه می‌آید، سخنان صادق هدایت درباره خودش است. او هرچند در پوچی دست و پا می‌زد، و بسیاری را به این راه کشاند، اما اندک شرفی داشت و از خود -و درباره خود- سخنانی گفت که برای هر عاقلی راهگشا و راهنماست.

صادق هدایت پیش از خودکشی آثار منتشر نشده‌ی خود را نابود کرد

صادق هدایت، در سال 1330 خورشیدی در پاریس خودکشی کرد. در خانه‌ی اجاره‌ایِ خود... اما پیش از خودکشی، داستان‌ها و مکتوباتِ منتشر نشده‌ی خود را نابود کرد.[1] این خود نشان از ناامیدی و پشیمانی صادق هدایت از گذشته است. حس عمیق ندامت، از آنچه بیهوده (و حتی مُضرّ) نوشت. به راستی اگر کسی بخواهد نارضایتی و تنفر از گذشته زشت خود را به "خود" و دیگران اعلام کند، راهی روشن‌تر و فریادی بلندتر و صریح‌تر از این وجود ندارد، که در کمال اختیار، آن چه "نوشت" را محو کند.

صادق هدایت: من همیشه ناموفق بودم

صادق هدایت در نامه به یکی از مسئولین دانشگاه تهران (که اسکن متن دست‌نویس نامه موجود است) نوشت: «شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در برندارد. نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به‌طوری‌که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته "موجود وازدهٔ بی‌مصرف" قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. مایکل هیلمن، سالشمار زندگی صادق هدایت. تهران: ایران نامه، ۱۳۷۱، ص 5.
[2]. نامه‌های صادق هدایت، گردآورنده: محمد بهارلو، تهران: نشر اوجا، ۱۳۷۴، ص 39-40.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. کتب استاد محمدرضا سرشار از جمله "رازشهرت هدایت" در شناخت هدایت و اینکه چه جریاناتی درباره وی و آثارش بزرگنمایی کرده اند، نیز می تواند مفید باشد

با سلام، اینکه میگویید صادق هدایت آثار خود را نابود کرد جنبه دیگری دارد: اینکه ایشان میدانست که مردم شایسته آن نیستند که این آثار به دستشان برسد و حتی از چاپ آثار قبلی خود نیز ناراحت بود چون دیده بود که این آثار مانند اثر فاخری مثل حاجی آقا هیچ تاثیری بر مردم شهوت پرست و شکم پرست نگذاشته و بدتر از گذشته به زندگی کثیف خود ادامه میدهند، برای همین آثارش را نابود کرد. همچنین شما نام سرشار را آورده اید زیگورات، این را بگویم که محمدرضا سرشار جز یک دروغگوی پول پرست کس دیگری نیست. من در سایت خودش بارها نظر گذاشتم محترمانه و منطقی دریغ از درج یکی از آنها. چون حرفی برای گفتن و پاسخ دادن نداشت. انسانی است که میخواهد با نام صادق هدایت خود را به جامعه نشان دهد. کافی است در یک کتاب فروشی نام سرشار را ببرید آن موقع حرفهایی میشنوید که دود از سرتان بلند میشود به جز فهش هایی که به سرشار میدهند!

بررسی دیدگاه آقای «عدل» ... * بخش نخست: آقای عدل گفتند: «اینکه میگویید صادق هدایت آثار خود را نابود کرد جنبه دیگری دارد: اینکه ایشان میدانست که مردم شایسته آن نیستند که این آثار به دستشان برسد» *** پاسخ: آیا در میان دوستان صادق هدایت هم کسی سزاوار این نبود که نوشته‌های او را داشته باشد؟* در میان 7 میلیارد انسان روی زمین (که شاید در آن زمان جمعیت جهان نزدیک به 4 میلیارد بود) هیچ کس سزاوار نبود که نوشته‌های او را ترجمه (برگردان) کند و یا بخواند؟ این چه سخن گزافی است؟* مگر او درباره نوشته‌هایش بازخوردها را سنجیده بود؟ او با تک تک کسانی که نوشته‌های او را خوانده بودند نشست و برخاست داشت و اندازه تأثیرگذاری نوشته‌هایش بر آنان را سنجیده بود؟ از دید شما مردم ایران تا آن اندازه بی‌خرد بودند که در مقابل حق سر تسلیم فرود نیاورند؟ سخن شما نشانگر غرور و خودبزرگ‌بینی در صادق هدایت نیست؟ اگر نیست پس نشان چیست؟ سخن آقای عدل به روشنی نشان می‌دهد که حتی از نزدیکان و اطرافیان صادق هدایت هم کسی نبود که "زندگی کثیفی" نداشته باشد.

بررسی دیدگاه آقای «عدل» ... * بخش دوم: آقای عدل در بخش دوم سخنان خود آقای سرشار را به باد ناسزا گرفته اند و با واژگانی چون دروغگو و پول‌پرست و... خواستند ایشان را ترور شخصیت کنند. مشخص است که چنین رفتارهایی (و ناسزا گرفتن) هیچ گاه اثبات کننده حقانیت ناسزاگو نیست *** پس بهتر است آقای عدل در روش خود تجدیدنظر کنند. اینکه ایشان دیدگاه کسی را منتشر کنند یا نکنند به خود ایشان مرتبط است و لابد دلیلی برای این کار دارند. اینکه کسی نخواهد ناسزاگویی‌های دیگران را در سایت خود منتشر کند، لزوماً نشانگر دروغگو بودنش نیست *** اگر هم کسی نخواهد به ناسزاگویی‌های پاسخ دهد، فرهنگ و شخصیت خود را به نمایش گذاشته است. همانطور که ناسزاگو شخصیت خود را به همه نشان میدهد *

صادق هدایت آثار خودش رو آتیش زد. اینجا دو نکته پیش میاد. یا صادق هدایت از گذشته خودش پشیمون شد و هر چی نوشته بود رو لایق آتیش میدونست، که در اینجا یعنی گذشته و عقائدش در طول زندگی توف هم نمی ارزه. چرا ؟ چون خود ص.هدایت اونها رو آتیش زد . یعنی به بی ارزش بودن یا ضد ارزش بودن مسیر زندگیش اقرار کرد. اما حالت دوم همون چیزیه که (عدل) کامنت بالا گفت . یعنی صادق هدایت چون دید هیچ کی لایق نیست و هیچ کی ادم بشو نیست پس همه رو آتیش زد. اینجا کم عقلی و عصبیت و روان پریشی صادق هدایت ثابت میشه. چرا ؟ چون واقعا به ذهنش نرسید که در آینده حتی یک نفر به حرفاش گوش بده ؟!!!!!!! حتی یک نفر !!!!! نبود ؟!!! ص.هدایت میتونست همه اون آثار رو نگه داره تا بعدها موجب بشه که یک عده مثل "هدایت" بشن. حتی یک نفر هم با اون نوشته ها مثل هدایت میشد خوب نبود ؟ پس صادق هدایت دوست نداشت کسی راه اون رو بره. دوست نداشت یکی مثل خودش تو دنیا نفس بکشه. این اوج بن بست و نهایت به پوچی رسیدن آدم هست. صادق هدایت به اون بن بست رسید.

اگر صادق هدایت زندگی سرشار از ناامیدی داشت خب شما سعی کنید نداشته باشید، این چه مسخره بازی است که مرتب دیگران را به باد ناسزا و تهمت میگیرید. یکم انسانیت داشته باشید، به کرسی نشاندن فکر و صحبت با زور که نمیشود، صادق هدایت هر که بود دیگر الآن در میان ما نیست خدایش بیامرزد، شماها که دارید زندگی میکنید شرم کنید از این صحبت ها.

ویژگی های آثار صادق هدایت 1 هنگامی که هدایت در سال 1308 از اروپا به ایران بازگشت در تهران دوستان فراوانی داشت اما با سه تن از آنان یعنی بزرگ علوی و مسعود فرزاد و مجتبی مینوی بیش از دیگران نشست و برخاست می کرد. این چهار تن "پاتوقی" داشتند و در دیدارهایشان در باب فرهنگ و اجتماع، به ویژه ادبیات فارسی، دیدگاه های تازه ای را مطرح می کردند و نام گروه خود را "ربعه" نهادند. گرچه فضیلت تقدم نگارش داستان کوتاه فارسی، به سبک جدید، از آن جمالزاده است اما تبلور هنری داستان نویسی معاصر ایران را در آثار صادق هدایت باید دید. منبع: دانشنامه رشد

ناکامی یعنی: فقر و فحشا و بیکاری و دزدی و خوردن مال مردم بدبخت و .... صادق هدایت بزرگوار خیلی موفق بود میدونید چرا؟ چون باعث شد امروز یک سری از آدمهایی که صفاتشون را بالا ذکر کردم حساب کار دستشون بیاد و فکر نکنند همه مثل خودشون احمق اند.

صادق هدایت از پارانویا رنج می برد. درست مثل خیلی از شبه روشنفکران دیگر مثل کافکا، همینگوی و حتی فروید...از توهم توطئه...و مثل همانها به زندگی اش پایان داد. واقعا چنین عنصری حتی قابلیت نقد منفی هم ندارد. اگر خودش به شهوت پرستی مبتلا نبود حاضر نمی شد چنین ادبیات ناپاکی را در آثارش به کار گیرد حتی برای تخریب امثال حاجی آقا.. ...آثارش پر از تاریکی و سیاهنمایی است با قلمی به شدت بی حیا و ناپاک

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.