کشتار بی‌گناهان به دست کیخسرو پادشاه ایران در جنگ با افراسیاب

  • 1401/05/11 - 16:14
برخی ادعا می‌کنند کوروش همان کیخسرو است. حال آنکه اولاً بین کوروش و کیخسرو صدها و شاید بیش از هزار سال فاصله زمانی بوده. ثانیاً مدعیان حاضرند تبعات این تطبیق را بپذیرند؟ مثلاً کشتار بی‌گناهان به دست کیخسرو...
کیخسرو

شاهنامه می‌کوشد چهره‌ای مثبت از کیخسرو نشان دهد، اما هر از چند گاهی آن روی سکه را نیز به نمایش گذاشته؛ به کشتار بی‌گناهان به دست کیخسرو اشاره می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در سرتاسر متون زرتشتی و همچنین در شاهنامه، هیچ اسمی از کوروش هخامنشی وجود ندارد. با اینکه از شخصیت‌های درجه چندم تاریخیِ زرتشتی و غیر زرتشتی (از قبل هخامنشیان تا بعد هخامنشیان) در این روایات، نام بُرده شده، اما هیچ اسمی از کوروش وجود ندارد.

ما این قضیه را حُمل بر این می‌کنیم که ایرانیان باستان، از زرتشتی و غیر زرتشتی، هیچ گاه کوروش را نماد هویت خود نپنداشتند و این همه بساط کوروش‌ دوستی و هخامنشی‌ بازی، جُملگی محصول جنگ رسانه‌ایِ استعمار است که تلاش کردند کوروش را به عنوان نماد هویت ملی به خورد قِشر ساده لوح بدهند.  

به هر روی، برخی از باستانگرایان، در پاسخ به استدلال ما می‌گویند: «کوروش همان کیخسرو است که در متون زرتشتی و همچنین در شاهنامه از آن نام برده شده است»!

ما در پاسخ می‌گوییم که اولاً کیخسرو، چند صد سال و بلکه شاید بیش از هزار سال قبل از کوروش زندگی می‌کرد. (1) ثانیاً آیا این مدعیان، حاضرند تبعات این مدعای خود را بپذیرند؟

یکی از تبعات این مدعا، رفتارهای کیخسرو است. علیرغم این که شاهنامه می‌کوشد چهره‌ای مثبت از کیخسرو نشان دهد، اما هر از چند گاهی آن روی سکه را نیز به نمایش گذاشته؛ به کشتار بی‌گناهان به دست کیخسرو اشاره می‌کند.

برای نمونه، کیخسرو پادشاه ایران، به جنگِ جدّ مادری اش، افراسیاب تورانی رفت. اما افراسیاب از معرکه گریخت. کیخسرو و لشکریانش به راه خود ادامه دادند و کاخ افراسیاب را تصرف کردند. آنگاه کیخسرو، هر شهر توران را به یکی از سرداران ایران سپرد و هر تورانی که حاضر به اطاعت از کیخسرو نشد، کشته شد:

سران را ز توران زمين بهر داد
بهر نامدارى يكى شهر داد

بهر كشورى هر كه فرمان نبرد
ز دست دليران او جان نبرد (2)

کیخسرو پس از چیرگی بر توران زمین، مدتی با کنیزکان به شادی و خوشی گذراند:

از آن پس بيامد بشادى نشست
پرى روى پيش اندرون مى بدست (3)

افراسیاب تورانی به کمک پادشاه چین، لشکری بزرگ گرد آورد و دوباره به سوی کیخسرو تاخت. وقتی خبر این داستان به کیخسرو رسید، به گودرز فرمان داد که هر کس از تُرکان را که حتی اندکی دوستدار افراسیاب است، به قتل برسان:

ز تركان هر آنگه كه بينى يكى
كه ياد آرد از دشمنان اندكى

هم اندر زمان زنده بر دار كن
دو پايش ز بر سر نگونسار كن (4)

افراسیاب به لشکر ایران تاخت، اما باری دیگر ناچار شد از معرکه بگریزد.

کیخسرو، این بار نامه‌ای به پادشاه چین و پادشاه مُکران نوشت و به آنان فرمان داد تا خوراک و سایر امکانات را مهیا کنند، چه اینکه لشکر ایران برای کشتنِ افراسیاب، قصد آن دارد که از این دو سرزمین گذر کند. پادشاه چین، فرمان کیخسرو را پذیرفت. اما پادشاه مکران، از سخنان کیخسرو رنجیده شد و به او پیام فرستاد که اگر بخواهید از سرزمین ما گذر کنید، ایرادی ندارد، راه بر شما باز است. اما اگر بخواهید در شهرهای ما وارد شوید، آنگاه ما تحمل نخواهیم کرد.

کیخسرو و لشکریانش سه ماه در چین اقامت کردند. سپس به سوی مکران روانه شدند. هنگامی که به آنجا رسیدند، کیخسرو دوباره پادشاه آن سرزمین را تهدید کرد که اگر برای لشکریان ایران، خوراک فراهم نکنی، سربازانم سرزمین تو را غارت و ویران خواهند کرد. به هر روی، نبرد رخ داد و ده هزار جنگجوی مکرانی کشته شدند. آنگاه ایرانیان، آن سرزمین را غارت کردند و حتی مردم غیر نظامی را زخمی و کودکان و زنان را به بند کشیدند:

ازان پس دليران پرخاش جوى
بتاراج مكران نهادند روى

خروش زنان خاست از دشت و شهر
چشيدند زان رنج بسيار بهر

بدرهاى شهر آتش اندر زدند
همى آسمان بر زمين بر زدند

بخستند زيشان فراوان بتير
زن و كودك خرد كردند اسير (5)

پس از آن، کیخسرو و یارانش از راه دریا در پی افراسیاب روانه شدند. ایرانیان برای یافتن افراسیاب، از مردمان گوناگون، پرس‌وجو کردند و بی‌گناهان زیادی را کشتند (تا خبر این تعقیب به افراسیاب نرسد) اما خبری از آن پادشاه ستمگر نشد:

بكشتند بسيار كس بیگناه
نشانى نيامد ز بيداد شاه (6)

پی‌نوشت:

1. بنگرید به: «کورش کیخسرو نیست» و «عدم تطبیق تاریخی کورش و کیخسرو»
2. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 576.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، صص 256.
3. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 577.
4. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 577.
5. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 589.
6. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 591.

تولیدی

دیدگاه‌ها

درود بر شما شاهنامه‌ی مسکو امروزه دیگر یکی از کم‌اعتبارترین تصحیحات شاهنامه است. چه بسا ابیاتی که به آن استناد کرده‌اید جزو ابیات الحاقی بوده باشد. پیشنهاد میکنم مطلبتان را بر پایه‌ی سنجش شاهنامه‌ی دکتر خالقی‌مطلق بازنگری کنید. زنده باشید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.