نامه ای به مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی

  • 1392/07/16 - 06:06
چندی پیش،حجة الاسلام امیری سوادکوهی،در پیامی خطاب به مولوی "عبدالحمید اسماعیل زهی"، او را به مذهب حَقّه اهل بیت دعوت نمود.اگر چه احتمال رد این دعوت وجود دارد ، لکن به جهت استفاده از ادله نقلی و تاریخی فراوان اعم از آیات و روایت در اثبات ولایت امیر مومنان،در این نامه جهت آشنایی همه طالبین حق و حقیقت ، ذکر گوشه هایی از این نامه را در این موضوع ثمر بخش دانستیم .

در آستانه عید سعید غدیر خم ، چندی پیش ، حجة الاسلام و المسلمین شیخ "محمّد امیری سوادکوهی" از پژوهشگران حوزه علمیه قم، در پیامی  خطاب به مولوی "عبدالحمید اسماعیل زهی" از بزرگان اهل سنت زاهدان، او را به مذهب حَقّه اهل بیت علیهم السلام دعوت نمود.

اگر چه احتمال رد این دعوت از سوی جناب مولوی عبدالحمید وجود دارد، لکن به جهت استفاده نگارنده نامه ، از ادله نقلی و تاریخی فراوان اعم از آیات و روایت و شواهد تاریخی در اثبات ولایت امیر مومنان امام علی علیه السلام و بطلان مکتب خلفا ، جهت آشنایی همه طالبین حق و حقیقت ، ذکر گوشه هایی از این نامه را در این موضوع ثمر بخش و مفید دانستیم به امید اینکه این ادله محکم برای آن دسته از کسانی که هنوز در ولایت امیر المومنین و حقانیت اهل بیت علیهم السلام دچار حیرت و تردید هستند ، راهنما و مددکار بوده و برای ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام نیز مایه تقویت بیشتر اعتقادات و محبتشان نسبت به اهل بیت علیهم السلام گردد .

اینک گوشه هایی از این نامه را محضرتان تقدیم می نماییم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه الکریم و مبرم خطابه العظیم:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم (اَلْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً) «المائدة: 3» و قال سبحانه: (وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ) «الصافات: 83»

عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: «ليهنئکم الاسم». قلت: و ما هو، جعلت فداک؟ قال: «الشيعة». قيل: إن الناس يعيروننا بذلک! قال: «أما تسمع قول الله: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ، و قوله: فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ ؛ فليهنئکم الاسم» «الإستیعاب، جلد3، صفحه40»

بی شک این قرن که موسوم به قرن امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و قرن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است می تواند فرصت مناسبی برای تمامی حقیقت طلبانِ آزاد اندیش جهان برای روی آوردن به مذهب حَقّه تشیع که همان مذهب اهل بیت علیهم السلام و ولایت بر حق امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام است باشد.

جناب مولوی عبد الحمید :
همانطور که مستحضرید، خدای متعال از ابتدای خلقت انسان، حضرت آدم ابوالبشر را به لباس علم زینت بخشید و زمانی که خلعت نبوت را برقامت دل آرای خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پوشانید، اوّلین سوره‌ای که بر قلب نازنینش فرود آورد، ارزشِ نعمتِ علم و دانش را بازگو کرد و همانا کامل‌ترین علوم و دانش‌ها و هدایت ها، آن است که از جانب حضرت حق، برقلب نورانی انبیای الهی نازل شده است که جامع‌ترین آن بر حضرت ختمی مرتبت، حضرت محمّدبن عبدالله صلی الله علیه و آله فرود آمده که علم کامل ، جامع و بدون نقصان را فقط از این منبع می‌توان اخذ نمود و به آن مرتبه از کمالات رسید.

سؤالی که ابتدائاً مطرح می شود این است که چگونه می توان پس از شهادت مظلومانه رسول خاتم از شهر علم نبوی بهره مند گشت و در امتداد نبوت قرار گرفت و علوم الهی و دین حق را به آیندگان ابلاغ نمود؟!

پاسخ این پرسش، بسیار مهم و حیاتی است و می بایست آنرا از لسان مبارک حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله جویا شد که ابوهریره و ابن عمر، و بسیاری از بزرگان شما نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ هر که از دنیا برود در حالی که امام زمان خود را نشناخته است به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» (1)
پس بنابراین امام زمان شما و افرادی که قائل به امامت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیستند، که می باشد؟آیا هیچ فکر کرده اید که چرا در نمازهای واجب یومیّه، واجب است که حداقل ده مرتبه سوره حمد را بخوانیم و بگوییم (اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)؟ براستی صراط مستقیم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله چه فردی می تواند غیر از امام معصوم علیه السلام باشد؟ لذا در کتاب غایة المرام صفحه 434 در تفسیر آن آمده: «صراط مستقیم امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و یازده امام معصوم از فرزندان حضرت می باشند که‌ راه‌ راست‌ و منهاج‌ مستقیم‌ است‌؛ پس‌ باید از آن‌ پیروی‌ کنید و بدان‌ چنگ‌ زنید! چون‌ آن‌ صراط‌ و منهاج‌ بسیار روشن‌ و واضح‌ است‌ و هیچگونه‌ انحراف‌ و کج‌ روی‌ در آن‌ نیست‌!».
مؤید این معنی آن است که از جناب عمار یاسر نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «یا عمار ان رایت علیا قد سلک و ادیا و سلک الناس وادیا غیره، فاسلک مع علی ودع الناس. انه لن یدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛ (2) ای عمار اگر دیدی که علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاکت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».

همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که حضرت فرمودند: «اللّهم أدر الحق مع علی علیه السلام حیثما دار ؛ خدایا حق را همراه علی قرار ده هرکجا که علی باشد.»(3)
این جاست که می بایست بنابر آیه شریفه (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ) به دستور مقام شامخ نبوی، درب خانه علوی را کوبید و از این راه به صراط مستقیم رسیده و وارد مدینه فاضلة کامله شد.

بارها در تاریخ شیعه و سنی خواندیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه درب‌های منازل را به سمت مسجد النبی بستند مگر درب خانه امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام را. در باب علم نیز چنین اختیار نمودند و دربی را جز درب خانه او به سوی معارف الهی و حقایق آسمانی باز ندیدند و فرمودند: «انا مدینة العلم وعلی بابها؛ من شهرعلمم و علی درب این شهراست». (4)
فخر رازی که از بزرگترین مفسران اهل تسنن به شمار می رود و به «امام المشککین» نیز موصوف است، در آنجا که در باب جهرخواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» نماز می‌رسد، قاطعانه می‌گوید: «من اتخذعلیاً اماماً لدینه فقد استمسک بالعروه الوثقی فی دینه و نفسه؛ کسی که علی را پیشوا و امام دینش قرار دهد، به دستگیره ناگسستنی چنگ زده است».

آری، او نیز بر این مطلب مهم تاریخ اقرار کرد و همگان را به چنگ زدن به ریسمان محکم الهی یعنی امامت و ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرا خواند.

همچنین در ده ها کتاب از کتب معتبر نزد شما (اهل تسنن) چنین آمده: هنگامی که خدای متعال اوّلین و آخرین را جمع کند و صراط بر جهنم نصب گردد، هیچکس از آن عبور نخواهد کرد مگر آن کس که براتی حاکی از ولایت علی بن ابی طالب همراه داشته باشد.(5)

واقعاً سنّت رسول الله در گروِ چیست و در تبعیت از کیست؟ شما عایشه را ام المؤمنین می دانید و سخنان او برای علمای اهل تسنن مورد وثوق است.
سؤالی که از حضرتعالی دارم این است که مگر عایشه بارها اعتراف نکرد که آگاه ترینِ مردم به سنّت، على بن ابى طالب علیه السلام است. این مطلب مهم را از کتب شیعیان عرضه نمی دارم بلکه از کتب معتبر شما نقل می کنم.(6)
حال وقتی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام آگاه ترین مردم به سنت است، قرآن مجید او را واجب الاتباع می داند، آنجا که می فرماید: (أَفَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ) «یونس: 35»
پس بدین ترتیب، طبق آیات قرآن مجید و روایات وارده در کتب معتبر نزد اهل تسنن، شیعه همان اهل سنت واقعی و حقیقی است که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در تبعیت از وصی بلافصل رسول خاتم، یعنی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می داند.

آیا در کتب معتبر شمااز قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نشده که فرمودند : هر کس از راه و روش علی بن ابی طالب علیهماالسلام فاصله بگیرد از من و راه من فاصله گرفته و هر کس از من جدا شود و دوری گزیند از خدا فاصله و دوری گرفته است؟ (7)

طبرى سنی در فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام می نویسد:
« قال علی بن ابی طالب: أنا عبدالله و اخو رسوله و أنا الصدّيق الأکبر. لا يقولها بعدي الا کاذب مفتر، صليت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنين
امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: من بنده ی خدا و برادر رسول اویم، و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد من به جز دروغگو و افترا زننده نمی کند، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم ».
این مطلب به غیر از تاریخ طبری در معتبرترین کتابهای شما نقل شده است (8)

بزرگان و اکابر شما اهل تسنن در کتابهایشان، نقل می کنند : پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجرت، چند روز قبل از آنکه از دنیا بروند تصمیم گرفتند، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام، به یادگار گذارند و خطاب به حاضران فرموند: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»؛ پس از اين درخواست، "عمر بن خطاب" به مخالفت با رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و گفت: بیماری بر اين مرد (یعنی پیامبرـ العیاذبالله ـ) چیره شده است و هذیان می گوید، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را کافی است.(9)
برخی منابع اهل سنت پس از نقل این ماجرا می نویسند: وقتی رسول خدا این سخن ظالمانه و تهمت ناروای عمر نسبت به خود را شنیدند به او و آن هایی که گفته عمر را تأیید نمودند فرمودند: از نزد من برخیزید و دور شوید و مرا به حال خود واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می خوانید...(10)

در اینجا سؤال اینجانب از حضرتعالی و همه آزادگان جهان این است که نسبت دادن هذیان به پیامبر خدا به چه معنی مى باشد؟ مگر خداى متعال سخنان رسول خود را مستند به وحى الهى ندانسته و درباره ايشان فرموده است: (وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى)؛« رسول خدا ،از روى هوا وهوس سخن نمى گويد و سخنان وى جز وحى الهى نيست.» «القلم 3و4»
نام این حقیقت تلخ تاریخ را چه می گذارید؟ مگر پس از این واقعه دردناک قلب مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله جریحه دار نشده و سبب اذیت و آزار آن حضرت نگردیده است؟
این رویداد تاریخیِ بسیار ناروا ،آنقدر تلخ و دردناک بود که ابن تیمیه نقل می کند که: شهرستانی از مورخین بزرگ نزد اهل تسنن در کتاب ملل و نحل خود می نویسد: مخالفت خلیفه دوّم با درخواست رسول خدا سبب اختلاف موجود در جهان اسلام شد، و این زیان بزرگ و خسارت بی نظیر بشری نیز رقم خورد و تاریخ از مصائب دیگری نیز حکایت دارد. (11)

در انتهی این نامه نیز چنین آمده است ، به امید آن روز که همه مسلمانان امر خدا و رسول را به گوش جان خریده و همگان وارد مذهب اهل بیت علیهم السلام (که جز آن را طبق قرآن مجید، خدای متعال از احدی نمی پذیرد) شوند و یک پارچه و یک دست گشته و شاهد آن باشیم که طنین دل انگیز اشهد ان علی ولی الله از گلدسته های همه مساجد کشورمان و کشورهای جهان و علی الخصوص مسجد مکّی و مدنی طنین انداز شود و ندای آن گوش جهانیان را نوازش دهد و فضای عالم را به نور عدل و قسط منور فرماید. ان شاءالله تعالی.

والسلام علی من اتبع الهدی و علي جميع عباداللّه الصالحين
امیری سوادکوهی ـ ذی القعده 1434 هجری قمری
قم المقدسه

 

 

 

 

منابع :

(1) کنزالعمال، جلد 1 صفحه 103، حدیث 463 و 464
(2) فرائد السمطین، جلد 1 صفحه 178، حدیث 141 
(3) سنن ترمذی جلد5 صفحه 591 حدیث 3714 
(4) معجم جامع الأصول، جلد8، ص657 صفحه،‌ ح6501 ـ تاریخ الخلفاء صفحه 137 و ...
(5) از جمله کتاب مناقب ابن مغازلی ص ۴۲ و لسان المیزان ابن حجر، جلد ۱، صفحه ۵۱ ، میزان الاعتدال ذهبی، جلد ۱، صفحه ۲۸، الصواعق المحرقة، صفحه ۷۵، الریاض النضره محب طبری، جلد۳، صفحه ۱۶۷
(6) تاریخ دمشق، جلد42، صفحه 408 و الاستیعاب، جلد3، صفحه 206، الرقم 1875; مناقب خوارزمى، صفحه 91، حدیث 84. و...
(7) مناقب خوارزمی ، فصل 8 صفحه 57
(8) المستدرک علی الصحیحین ، جلد 3 ، صفحه 121 ، ح 4584 ، السنن الکبری، جلد 5 ، صفحه 107، ح 8395 ،خصائص امیر المومنین صفحه 25 ، ح7 ، سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه 44، ح 120 ،المصنّف، جلد 12، صفحه 65 ، ح 12133 ، معرفة الصحابة ، جلد 1 ، صفحه 301، تاریخ الامم و الملوک، جلد 2 ، صفحه 310 و . . .
(9) صحیح بخاری کتاب العلم، جلد 4 باب 39، و کتاب الجهاد و السیر، جلد 1 باب 175، و کتاب الجزیه، جلد 2 باب 6، و کتاب المغازی، جلد 4 باب 84( باب مرض النبی و وفاته)، و کتاب المرضی، جلد 1. باب 17 و مسلم سه بار صحیح مسلم، کتاب الوصیه، جلد 6 باب 6، و جلد 7 باب6، و جلد 8 همان باب
(10) صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب 84، جلد 4 و کتاب الجهاد و السیر، باب 175، جلد 1 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، جلد 6 و تاریخ ابن خلدون، جلد 1 صفحه 475
(11) منهاج السنه جلد 6 صفحه 300 ،«مختصر منهاج السنه جلد 2 صفحه 370 و منهاج الکرامة فی معرفة الامامة صفحه110»

دیدگاه‌ها

با کمال پوزش اگر می خواست هدایت بشه تا حالا شده بود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنت مُذَكرٌ(21) لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ(22 / سورة الغاشية) پس تو اي پيامبر ايشان را تذكر بده كه وظيفه تو تنها همين تذكر است ( 21) . و گرنه تو بر آنان تسلطي نداري ، تذكر را هم تنها به كساني بده كه تذكر پذيرند ( 22) .

شماخودتان راازلجن نجات دهيد

وقتی توهین می کنی یعنی جوابی نداری

از طرز حرف زدنت معلومه که عنایت خاصی به گیاه شاهدونه داری لجن یعنی جهاد نکاح که برای اثبات ان از صحیح مسلم روایت میاورید یعنی ال سعود نوکر بی جیره یهود یعنی میساره نوعی ازدواج خود ساخته در اهل سنت کبارهای ریاض که تبدیل بهذتایلند شده یعنی عربستان مفت خور که برای تامین اب خود نیز وابسته به یهود است بر طبق ایه قران لن ترضیطعنک

لن ترضی عنک الیهود الانصاری حتی تتبع ملتهم براساس این ایه می توان فهمید که امرکا واسرائیل از مسلمانان هیچ گاه راضی نمی شوند مگر ان که نوکر ان ها شوند واز دین خود بازکردند بنا براین ال سعود که نوکره امریکا واسرائیل شده یا یهودی است یا مسیحی ی

متن نامه کاملا جامع بود

نظر لطف شماست. دعای خیر شما امید پیمودن راه است

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.