آسيب شناسي مشترك

فرقه ها و شبه معنویت های انحرافی با بزرگ نمائی و تکنیک هائی افراد را به فرقه جذب می کنند. مثلاً با ارائه آمار بالای پیروان، به پیروان اندک قوت قلب می دهند که در مدت کوتاهی به این تعداد زیاد رسیدند و این آمار بالا از داشتن هم فکر، نشان از حقانیت فرقه است.

یک انسان به قوای معرفتی خود ایمان دارد و نتیجه ادراکات قوای معرفتی خود را قابل قبول تلقی می کند، حال وقتی می بیند یک شخصی از لحاظ صفات شخصیتی و قوای ادراکی از او بالاتر است حکم می کند که باورهای آن شخص هم درست است.

معمولاً عامل وراثت و محیط بر عامل اختیار مؤسسان مکاتب انحرافی و شبه معنویت های نوپدید غلبه می کند و این چیرگی بر شخصیت یا به صورت مطلق یا متأثر از آن است. یعنی قوه حق جوئی و حق پذیری موقع فعالیت، تحت تاثیر عامل وراثت و محیط کژکاری می کند و آموزه های انحرافی شکل می گیرد.

معنویتی صحیح می باشد که مطابق فطرت و سرشت انسان باشد. همچنین مخالفتی با عقل نداشته باشد. اگر یک آموزه مخالف عقل باشد اصطلاحاً می گوئیم تناقض بیرونی دارد. اگر آموزه های یک مکتب یا شبه معنویت مخالف هم باشند و همدیگر را نقض کنند اصطلاحاً می گوئیم تناقض درونی دارند.

بعضی مکاتب معتقدند که داشتن ثروت، قدرت و رفاه یکی از نشانه های شایستگی، برتری و موفقیت یک انسان بر دیگران است. مثلا آموزه قانون جذب در تفکر نوین این نوع تفکر را ارائه می دهند. یا در آئین «جین» زندگی در فقر موجب سعادت است. این ها افراط و تفریط است.

فرقه هائی که از نیروهای ماورائی استفاده می کنند باعث می شوند آسیب های مختلفی به اعضا و افرادی که با آن ها مرتبط هستند وارد شود. اما رعایت بعضی از مسائل، باعث درمان این آسیب ها می شود. همچنین باعث پیشگیری شده و نمی گذارد به سایر افراد آسیب برسد. یا آسیب ها را به حداقل می رساند.

نیروهای ماورائی و کارهای خارق العاده از دو مسیر به دست می آید: یک روش الهی است و روش دیگر غیر الهی می باشد. تشخیص اینکه این کار خارق العاده از کدام مسیر به دست آمده است نیاز به بررسی و تحقیق عالمانه دارد ولی ملاک های عام و کاربردی وجود دارد که با کمک این ملاک ها می شود نیروهای الهی از غیر الهی تشخیص داد، مانند اهداف شرورانه که باعث می شود بدانیم این نیرو الهی نیست.

آموزه های هر مکتب و آئینی مبتنی بر یک سری مبانی است و شناخت دقیق یک مکتب، زمانی محقق می شود که بتوانیم مبانی آموزه ها، اعمال و عقاید یک مکتب را بشناسیم. برای شناخت یک مبنای پایه و اصلی در یک مکتب، چند راه وجود دارد. خود بزرگان فرقه و مکتب تصریح کنند بر یک مبنای خاص یا دقت در آموزه های فرقه متوجه می شویم این آموزه برگرفته از مبنای خاصی است؛ سپس با نقد مبنا، آموزه هم نقد می شود.

همه انسانها دچار مشکلاتی در زندگی خود هستند و با تحمل سختی و صبر و خود سازی به زندگی معنوی دست می یابند اما نکته اینجا است که هیچ وقت اساتید معنوی واقعی در مقابل مشکلات شکست نمی خورند. آن ها سختی های زندگی را پله های رشد معنوی قرار می دهند ولی اکثر پدیدآورندگان شبه معنویت های جدید در سختی های زندگی شکست خورده و دچار یأس و نامیدی شده اند و مشکلات روحی و روانی برایشان پیش آمده است.

در شبه معنویت های جدید جای خیر و شر عوض می شود و آنچه موجب تقبیح است تحسین می شود. پائولو کوئلیو یکی از مدعیان ارائه سبک زندگی معنوی جدید است که از طریق کتاب هایی که به نگارش در می آورد، سعی می کند سبک زندگی باطلی را ترویج کند. مثلا یکی از اختلالات جنسی را به عنوان یک سبک زندگی معرفی می کند.

برای بعضی انسان های عصر مدرن یک تغییر مبانی ادراکی اتفاق افتاده است. مانند اصلی که می گوید صحیح وغلط را رها کن از مکتبی پیروی کن که حال روحی تو را خوب می کند حتی اگرغلط باشد. یا از مکتبی که نتیجه آنی و نقد دارد پیروی کن یا هر مکتبی تبیین ساده از جهان دارد را بپذیر(اصل سویین برن).لذا باید توجه شود، مبانی معنویت های نوپدید با مبانی معنویت های ادیان گذشته تفاوت دارد.

افرادی که واقعاً به کمال رسیده اند و حقایق عالم برایشان مکشوف شده است می دانند که با ارزش ترین چیز در عالم هستی، وجود انسان است(انسان اشرف مخلوقات است). پس همه انسان ها را از این باب که خلقت انسانی دارند با ارزش می دانند و کمال الهی با اضرار به غیر و منافع دنیوی سازگار نیست. می شود با این ملاک ها بعضی از عرفان های کاذب را تشخیص داد.

انسان به صورت فطری دنبال حقیقت و امور فراطبیعی است. حال سوال این است که چرا انسان ها با این قوه حق جویی دچار انحرافات فرقه ها می شوند. انسانی که سعی کند قوه حق جویی را فاسد نکند و ملتزم به آن باشد همیشه در راه حق است. در مسیر حق بودن مهم است. عوامل مادی و کسب درآمد و عدم اعتماد به نفس و ترس از واکنش های سلبی فرقه، ازعلل دیگر باقی ماندن افراد در فرقه می باشد.

پس از انقلاب، دشمنان ایران اسلامی برنامه های مختلفی برای از بین بردن نظام چیدند یا طرح ریزی کردند. از جمله برنامه ها، سست کردن بنیان خانواده و ارزش های موجود در بین خانوادهاست. فرقه ها و رهبران مکتب های انحرافی بهترین سرباز برای پیاده سازی این نوع تفکرات است.