انحرافات، بدعتها
کرامت تراشی یک از مهمترین ابزار سوء استفاده کنندگان و دنیا طلبان در جلب اعتماد ساده دلان و علاقه مندان به مذهب و امور معنویست. مساله «معجزه و کرامت» از برجسته ترین علائم حقانیت مسلک و طریق انبیاء و اولیاء الهی محسوب می گردد که رهزنان صراط حقیقت الهی از این مساله در جهت دستیابی به مقاصد دنیوی خویش استفاده می کنند.
انجمن فراماسونر به نظریهها و فعالیتهای ضددینی مشهور بوده است و ظهیرالدوله که در لژبیداری عضویت داشت، بعدها توانست بهجانشینی صفی علیشاه برسد. صفی علیشاه با همکاری او انجمن اخوت را تشکیل داد که اعضای آن توسط ظهیرالدوله انتخاب شد و تماما از فراماسونها بودند و بدینوسیله ظهیرالدوله توانست عقاید آنها را ترویج دهد و صوفیه را از روند معمول خود خارج کند.
صوفیه معتقد است که قطب مامور طریقت است و امام مامور شریعت. ایشان بر این باور هستند که فقط قطب میتواند امام طریقت باشد و لا غیر. ذهبیه بـا تـفکیک شـریعت و طـریقت و حـقیقت معتقدند شریعت ظواهر احـکام اسـلام همچون نماز و روزه است که به مثابه پوست است و طریقت باطن دین است که همچون مغز اسـت و حـقیقت جـان دین و یا مغز مغز میدانند.
مساله ساقط شدن تکلیف میان مدعیان عرفان از مسائلی است که در طول تاریخ، فقها و علمای هر عصری با آن مخالفت کردهاند و عمل کنندگان به آن را مورد طعن و نکوهش قرار دادهاند و ساقط شدن تکلیف را از اساس باطل میدانند. اما مدعیان عرفان دلایلی برای اسقاط تکلیف بیان میکنند که در این نوشتار به نقد آن میپردازیم.
سلسلههای صوفیه اهمیت زیادی برای اتصال سلسله خود به امامان معصوم (ع) قائل هستند، ولیکن در برخی موارد اختلافاتی در اتصال یک سلسله میان اقطابشان پیش میآید. برخی اقطاب گذشته سلسله گنابادیه کسانی را بعنوان قطب معرفی میکنند که مورد قبول اقطاب امروزی نیست و همین امر نشانگر وجود اشکال در سلسلههای صوفیه به معصومین (ع) است.
اقطاب صوفیه بهوسیله خواب و کشف و شهود ادعاهای زیادی برای خود مطرح میکنند در حالی که قادر به تفکیک بین کشف و شهود شیطانی از غیرشیطانی نیستند. ازجمله این ادعاها ادعای مهدویت محمد نوربخش است که میگوید مجبور شدم بخاطر کشف و شهودی که بزرگان صوفیه در مورد من داشتند، امامت را بپذیرم.
اقطاب صوفیه معتقدند که مرید باید صورت مرشد را در دل خود حک کند و در تمام اعمال و کردار صورت مرشد را در نظر داشته باشد تا از خیالات فاسد و شیطانی دور بماند. هدف اقطاب صوفیه این است که مرید با تصور صورت مرشد چیزی غیر از مرشد را نبیند و تمام وجودش را از مرشد ببیند.
از عقاید سلسله صوفیه گنابادیه، مهدویت نوعیه است. براساس این نظریه علاوه بر مهدویت خاصه حضرت ولیعصر (عجل الله فرجه) فرزند امام عسکری (علیه السلام)، مهدویت نوعیهای وجود دارد که به اقطاب سلسله اختصاص مییابد و از آن به مهدی ظلی یا تبعی یاد میشود. سلطان حسین تابنده ملقب به رضا علیشاه در کتاب رفع شبهات به اين نكته اشاره كرده است.
اعتقاد به مهدویت نوعی (اینکه هر شخص دارای گوهری در وجود خودش هست، که اگر آن را بیابد هدایتگر او خواهد بود) که صوفیه به آن معتقدند از عقیده باطل وحدت وجود که تقریبا تمام فرق صوفیه معتقد به آن هستند، نشات گرفته است. ولی شیعه معتقد به مهدیای است که از نسل امامان و پیامبر هست نه هر مهدیای، که صوفیه معتقدند.
محمد نوربخش در حالی در استان تهران به عنوان یک امامزاده دارای گنبد و بارگاه میباشد که از اقطاب فرقه ضاله صوفیه و موسس فرقه نوربخشیه میباشد و ادعا داشته که او مهدی موعود آخرالزمان است و ظهور کرده است. علما زیادی از جمله علامه مجلسی به شدت او را سرزنش کردند. ليكن متأسفانه امروزه جريان صوفيه براي او گنبد و مزار ساخته است.
نتظار فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مهمترین اعتقادات شیعه بوده و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نیز از فضیلت و اهمیت انتظار فرج در دوران غیبت روایات کثیری نقل کردهاند مانند روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که میفرمایند: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج... بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است».
اعتقاد به امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهعنوان دوازدهمین امام و آخرین امام از نسل پاک پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) از مهمترین مسائل مذهب تشیع و حتی مذهب اهلسنت بوده که روایات زیادی به راین امر صحت گذاشته که از آن جمله میتوان به روایت پیامبراکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) اشاره کرد.
به فرموده قرآن، منشا اختلافها، افزون طلبی و خودخواهی انسانها بیان شده است. «در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا سريع الحساب است.»
شاه نعمت الله ولی کرمانی از اقطاب سدهٔ هفتم و هشتم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد. وی به واسطه بدعتها و انحرافاتی که در صوفیه بنا نهاد باعث ایجاد فرقهای شد، و توانست پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد و از کسانی بود که به ریشه دار کردن تصوف در میان شیعيان دامن زد.