تاریخ
کسانیکه قصد پیروی از آیین وهابیت را داشته باشند، باید به مشرک و کافر بودن خود و پدر و مادرشان و ... شهادت میدادند تا اجازه ورود به آیین وهابیت به آنان داده شود.
رفاعی از علمای بزرگ کویت خطاب به وهابیان عربستانی میگوید: شما به تخریب خانه ام المومنین خدیجه کبری اولین حبیبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رضایت دادید و هیچ عکس العملی از خود نشان ندادید ... چرا از خدا نمیترسید؟
پیروان محمد بن عبدالوهاب (وهابیها) زایرین قبر پیامبر را مورد آزار و اذیت قرار میدادند، تا جایی که برای گروهی از زائرین، ابتدا محاسن و ریش ایشان را تراشیدند و سپس به عنوان تشهیر و از بین بردن آبرو، آنان را وارونه بر مرکبهایشان سوار کردند و با همین حالت روانه شهر خود نمودند.
محمد بن سعود پیشنهاد کرد در صورت پیروزی محمد بن عبدالوهاب، وی همکاری خود را با محمد بن سعود حفظ کرده و او را ترک نکند، در گرفتن مالیات از اهالی درعیه با محمد بن سعود همکاری کرده و مانع آن نشود. با قبول شدن پیشنهاد ابن عبدالوهاب توسط ابن سعود هسته اولیه اتحاد وهابی- سعودی شکل گرفت.
نوشتهها و سخنان ابن قیم گرچه دارای ظاهری زیبا و به نحو استدلالی بود، ولی در واقع باطن آن پوچ بوده و چیزی به جز همان افکار باطل، انحرافی و جنجالی استاد خود را در بر نداشت.
ابنحجر عسقلانی درباره او میگوید: او چنان حب ابنتیمیه را در سینه داشت که چشم بسته تمامی سخنان استاد خویش را پذیرفته و به تایید آن میپرداخت. ابنقیّم کتابهای استادش را بازنویسی کرده و به نشر افکار او همت میگماشت.
ابن حجر عسقلانی شافعی از جمله کسانی است که با رد دیدگاه ابن تیمیه درباره زیارت قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) عقیده ابن تیمیه را در این مسئله از زشتترین اعتقادات وی دانسته است.
بخاری حنفی با تصریح به بدعتگذار بودن ابنتیمیه و کافر بودن وی در جلسات درس خود میگفت: هر کس ابن تیمیه را شیخ الاسلام بداند، کافر است.
ذهبی در نامهی شدید اللحنی که به استاد خود ابنتیمیه نوشته است، در ایمان وی تردی کرده است و پیروان او را سبک مغز، کودن و دروغگو معرفی کرده است. در قسمتی از این نامه آمده است: «ای شکست خورده! هر کس از تو پیروی کند، خود را در معرض کفر و فروپاشی دینش قرار داده است.»
پس از مناظرهای که بین علمای حرمین شریفین با شاگردان محمد بن عبدالوهاب صورت گرفت و علمای حرمین شریفین به عقاید باطل این گروه، پی بردند، آنها را بازداشت کرده و از انجام حج ایشان جلوگیری کردند.
عبدالوهاب بن سلیمان، قاضی عیینه و حُریمله، پدر محمد بن عبدالوهاب، از اولین کسانی است که از افکار انحرافی و کفرآمیز فرزندش آگاه شد و او را سرزنش و نکوهش کرد و مردم را از عقاید باطلش آگاه ساخت.
آیا خواجه نصیر الدین طوسی در مساله فتح بغداد دست داشته است؟ پاسخ به این پرسش را باید در کتب تاریخی جستجو کرد و به دور از تعصب مذهبی به دنبال حقیقت برای راهگذاران خسته از عناد گشت. بررسی کتب تاریخی پرده از این واقعیت برمیدارد که فتح بغداد به عواملی غیر از دست داشتن خواجه نصیر اشاره دارد.
فرقه وهابیت فرقهای به ظاهر مسلمان و داعیهدار مسلمانی که با برداشتهای غلط از آیات و روایات هرچه به مذاقشان خوش آید با صدور فتوا در میان مسلمانان ترویج کرده و احکام اسلام را وارونه جلوه داده، در حالیکه هیچیک از آن احکام تناسبی با دین اسلام نداشته است. آنان با خشونت و جنگ مسلمانان و پیروان دیگر ادیان الهی را از دم تیغ گذرانیدند و با قتل و عامشان، اسلام را دین جنگ طلب معرفی کردند.
از زمان بهوجود آمدن فرقه پلید وهابیت که یقیناً ریشه در قوم یهود و عقاید آنان دارد، این گروه جنایتکار، با عقاید افراطی و باطل خود، و با سوء استفاده از آیات قران و روایات، دست به قتل و غارت و جنگ و خونریزی فراوانی زدند و مسلمانان را از دم تیغ به بهانههای واهی گذرانیدند و دین اسلام را که سراسر دین رحمت و مهربانی بود، دین خشن و جنگ طلب معرفی کردند.