مباحثه علماي اصفهان با سيد باب و آزمايش او

چگونگي اين مباحث و آزمايش را، از كتاب «احقاق الحق» گزارش مي دهيم:
«... معتمدالدوله چون باب را دعوت نمود امام جمعه ي اصفهان ميرزا سيد محمد و آقا مهدي پسر حاج ابراهيم كلباسي... از جمله مجلسيان بودند. باب در اين وقت به مجلس وارد شد و در مكاني رفيع، نشست. نخست آقا محمدمهدي آغاز سخن كرده به باب گفت:
مسلمانان از دو دسته بيرون نباشند: يا مسايل شرعيه را خودشان از اخبار و احاديث استنباط مي كنند و يا مقلد مجتهدي مي باشند، باب پاسخ چنين داد: من از كسي تقليد نكرده ام و نيز هر كس را كه به ظن خويش عمل كند، حرام مي دانم.
آقا محمدمهدي گفت: امروز باب علم مسدود است و حجت خدا، يعني امام زمان، غايب مي باشد، پس تو بدون آنكه امام غايب را ديدار كني و مسايل شرعي را از زبان او بشنوي، چگونه به يقين پيوسته اي، كه عمل كردن به ظن را، حرام مي داني؟ بفرمائيد كه اين يقين را از كجا اندوخته اي؟
باب گفت: تو متعلم نقل و كودك ابوجاد هستي و من داراي مقام فؤادم؛ تو حق نداري از آنچه نداني، با من سخن گوئي.
چون مباحثه ي ايشان بدينجا رسيد، آقا محمدمهدي خاموش شد و ميرزا حسن كه در فنون حكمت قدرتي داشت، سربرگردانيد و به باب گفت ما در اصطلاح خود براي ذكر و «فؤاد» مقامي نهاده ايم، كه هر كس بدان مقام رسد به همه چيز محيط باشد و چيزي از او غايب نماند و چيزي نماند كه او نداند. آيا تو نيز، كه داراي مقام فوادي، چنين هستي؟
ميرزا علي محمد باب، بدون لغزش خاطر گفت: چنين است هر چه مي خواهي بپرس.
ميرزا حسن گفت: يكي از معجزات انبيا و ائمه طي الارض است، بفرما كه زمين در آن وقت چگونه طي مي شود؟ مثلا حضرت امام جواد، كه قدم از مدينه برداشت و در طوس گذاشت، مسافتي كه از مدينه تا طوس بود، به كجا رفت؟ آيا زمين ميان اين دو شهر فرو شد و مدينه تا طوس متصل گشت؟... اگر گوئي امام طيران كرد و از مدينه تا طوسي با جسم بشري برجستن كرد، اين نيز با براهين محكم درست نيست.
همچنان بفرما كه: چگونه حضرت علي در يك شب و در يك زمان در چهل خانه مهمان شد؟ اگر گوئي علي نبود و صورتي نمود، نمي پذيرم، زيرا، كه خدا و رسول دروغ نگويند و علي شعبده نكند و اگر به راستي او بود، چگونه بود؟
همچنان در خبر است كه آسمانها در زمان سلطان جابر، به سرعت سير مي كنند و در روزگار سلطنت ائمه ي هدا، كند سير كنند. اول بفرمائيد، كه چگونه براي آسمان دو گونه سير تواند بود؟ و ديگر آنكه سلاطين بني اميه و بني عباس سلاطين جابر بودند و با ائمه معاصر بودند، پس در اين صورت لازم است آسمان ها در حالي كه سريع سير كنند، كند هم سير نمايند در يك زمان.
جواب اين معضلات را بفرما.
باب در جواب گفت: مي خواهي جواب معضلات را شفاها دهم، يا بر صفحه رقم زنم؟ ميرزا حسن گفت: هر چه مي خواهي بكن؛ پس باب قلم و صفحه اي بدست گرفته به نوشتن پرداخت. در اين هنگام، كه طعام به مجلس مي آوردند، باب چند سطري نوشت و ميرزا حسن، نوشته هاي او را برداشت و نظاره كرد و گفت: در آن خطبه اي عنوان كرده و حمد و ثنائي آورده و كلماتي چند مناجات نوشته و از آنچه ما جواب خواسته ايم، چيزي ننوشته و چون اكل و شرب تمام شد، هر كس به خانه ي خويش رفت و مباحثه پايان يافت.
و چون، معتمدالدوله را تمايلي به باب بود، او را نمي رنجانيد و از آن پس خانه اي براي باب معين كرد و او را از مردم پوشيده مي داشت و شايع كرد، باب را از اصفهان بيرون رانده ام، و اينچنين باب در حمايت حاكم اصفهان به سر مي برد تا معتمدالدوله، درگذشت؛ در اين مدت فتنه ي باب در همه جا، بالا گرفت.
در اين سال(1263 قمري) پس از درگذشت منوچهرخان معتمدالدوله ميرزا علي محمد باب را به حسب فرمان دولت، از اصفهان به آذربايجان بردند و در قلعه ي چهريق، محبوس داشتند...» [1] .
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] ميرزا محمدتقي همداني: احقاق الحق، چاپ تهران، ص 44 به بعد.