مباحث تاریخی
در موضوع فدک، بین صحابه اختلاف است. از سویی ابوبکر مدعی است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموده پیامبران ارث نمیگذارند و از سویی، دو تن از صحابی جلیل القدر پیامبر مثل عباس و علی علیهالسلام، ابوبکر را در این ادعا دروغگو، گناهکار و خیانتکار میدانند.
برخی از جریانات ضد شیعی، منکر هجوم و آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها توسط برخی از صحابه هستند؛ در پاسخ به این افراد باید گفت، بسیاری از پژوهشگران اهل سنت، در کتابهای خود اقرار کردهاند که هجوم به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها واقع شده است.
عایشه در جنگی علیه امیرالمؤمنین شرکت کرد، از حفصه خواست در این جنگ شرکت کند که عبدالله بن عمر مانع او شد؛ با تذکر این نکته به زبیده، گفتند علیه مأمون قیام کند، وی گفت: ساکت شوید، زنان را چه به خونخواهی و جنگ با مردان؟!
ای عایشه! تو واسطه میان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امت او هستى. حجاب تو همچنان بر حرمت خود باقى است. قرآن کریم اعمال تو را محدود کرده و تو نباید آن محدودیت اعمال را فراخى و گسترش دهى. قرآن امر کرده صدایت آرام باشد، تو آن را بلند نکن و فریاد نزن. تو به طور حتم مىدانى اگر ستون دین کج شود، به واسطه همت زنان راست نمىگردد.
«حارث بن حوت» نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پندارى كه من اصحاب جمل را (با این عظمت و جلیلالقدر بودنشان مانند طلحه و زبیر) گمراه مىدانم؟ حضرت فرمودند: اى حارث! تو زير پاى خود را ديدى، امّا به پيرامونت نگاه نكردى؛ پس سرگردان شدى! تو حق را نشناختى تا بدانى كه اهل حق چه كسانى هستند؟ و باطل را نيز نشناختى تا باطل گرايان را بدانى!
عایشه یکی از زنان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است که هم در زمان حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآله و هم در زمان بعد از رحلت حضرت، دست به کارهایی میزد که پیامبر صلیاللهعلیهوآله و جانشین او را مورد آزار و اذیت قرار میداد؛ ازجمله بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مخالفت با حضرت علی علیهالسلام پرداخت و جنگی را به راه انداخت که باعث شد خون عده زیادی از مردم، به ناحق بر زمین بریزد.
امسلمه میگوید: شبی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برخاست و میفرمود: «لا اله الا الله، امشب دیگر از فتنهها چه نازل شده؟ چه کسی صاحبان این حجرهها را بیدار میکند؟ (منظور حضرت، همسرانش بودند) چه بسا پوشیدهای در دنیا، در آخرت برهنه است!» و نیز پیامبر با اشاره به خانه عایشه فرمود: فتنه اینجاست که شاخ شیطان بیرون میآید.
در جنگ جمل به امیرالمؤمینن جسارتهای فراوانی شد و روسیاهی عاملین آن تا ابد در تاریخ ثبت و ضبط شده است. عایشه با همراهانش سوار بر جمل شد و به جانب عاملین حکومت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام حرکت کرد. اما خداوند متعال با وعدهی حقی که داده، لشکر جمل را ذلیل کرد و با روسیاهی تمام، آنان را به تاریخ ملحق کرد.
چرا صحابه نسبت به جریان سقیفه سکوت کردند؟! چرا به مخالفت با ابوبکر و عمر نپرداختند؟! با ذکر چند نکته با توجه به کتب اهل سنت به بررسی این سؤالات میپردازیم؛ اولاً این طور نبود که تمام صحابه نسبت به جریان سقیفه ساکت بودند، بلکه اعتراضاتی نسبت به این جریان در تاریخ ذکر شده است. بخاری در صحیح خود میگوید: «زمانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنيا رفت ...
در منابع اهل سنت، از دختر بزرگ امیرالمؤمنین به بزرگی و نیکی یاد شده است؛ ابن حجر مینویسد: نوه پیامبر، و فرزند حضرت زهرا که خردمند، عاقل و دانا بود؛ سخنان ایشان به یزید، در کاخش، هنگامیکه یک مرد شامی میخواست خواهرش فاطمه را به کنیزی ببرد، نشان از عقل و قوت قلب ایشان دارد.
اهل سنت بر این باورند که صحابه رسول خدا، همگی عادل هستند و با این نظریه خط قرمزی دور آنها کشیدند و هرگونه اشتباه را از آنها به دور میدانند؛ با اینکه در تاریخ، بسیار ثبت شده که برخی صحابه چه خطاهای بزرگی را انجام دادند؛ مثلاً قتال معاویه علیه حضرت علی و یا متهم کردن عایشه به خلاف اخلاق و یا قتل عثمان که همگی به دست صحابه صورت گرفته است.
یکی از مباحثی که نزد اهلسنت مهم است و روی آن بسیار تأکید دارند، و جزء خطوط قرمز آنها محسوب میشود، بحث عدالت صحابه است. عقیده اهلسنت درمورد صحابه پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) این است که همه آنها عادل هستند و به دلیل مصاحبت با پیامبر اهل اجتهاد بوده و هیچ گاه از سر عمد و علم مرتکب گناه و خلاف نمیشوند.
به حكم عقل و نقل، در ميان صحابه -همچون ساير مردم- هم عادل وجود دارد و هم فاسق، هم درستكار و هم خطاكار... ليكن واضح نیست اين اعتقاد غلط از كجا در انديشه اهل سنت، سرچشمه گرفته است که تمامى صحابه را مبرّا از بدىها دانسته و عادل شمردهاند و اعتقاد به عدالت صحابه را واجب دانستهاند؟ و بر همين اساس، آنچه را كه از صحابه رسيده مىپذيرند.
خطبههای حضرت زینب در کوفه و شام، از بلیغترین سخنرانیها بهشمار میرود. در خطبه ایشان در کاخ یزید، نکات بسیاری وجود دارد، ازجمله اینکه یزید را با نام خطاب کرده، و به او «یابن الطلقاء» گفتند.