تاریخچه

شروع اختلاف در امت را باید از اختلاف در مسأله امامت دانست، همانطور که تدوام آن بواسطه اختلاف در این امر مهم میباشد. کسانی که معتقد به اصل امامت نبودند و شعار «حسبنا کتاب الله» را از همان ابتدا سر داده بودند، کار را به جایی رساندند که در زمان غیبت آخرین حجت خدا بر زمین، مدعی بابیت او شدند تا آخرین تیر را بر پیکر پاره پاره امت واحده اسلامی زده باشند.

آنچه که شک مخالفین ابن عربی را در مورد عدم اعتقاد او به مهدویتِ حضرت مهدی موعود و خاتم الاولیاء بودن ایشان را به یقین تبدیل کرده است و دیگر عبارات موافق او درباره حضرت مهدی (ع) را باطل کرده است این است که او درباره خودش میگوید: «أنا ختم الولایه دون شک؛ يعنی بدون شک من ختم الولایة هستم.

شهید محراب آیتالله قاضی در پاورقی کتاب انیس الموحدین، مینویسد: «علمای شیعه و سنی در حق وی سه قول بیان کردند: جمعی او را تکفیر کردهاند، مانند علامه تفتازانی، عدهای وی را از اکابر اولیا دانستهاند بلکه او را ازجمله عرفای کاملین و اعاظم مجتهدین به شمار آوردهاند و جمعی دیگر به ولایت او قائل شده ولی مطالعه کتب او را حرام دانستهاند.»

اواخر حکومت بنیامیه و ابتدای حکومت بنیعباس یعنی دوران امامت امام صادق (علیهالسلام) مصادف با گسترش روابط مسلمانان با دنیای خارج بود. اندیشههای فلسفی، علمی و کلامی بیگانگان به جامعهی اسلامی راه یافت و مسلمانان با افکار و عقاید دیگران آشنا شدند. ازجمله آثار منفی آن، نفوذ افکار بیگانگان در میان مسلمانان و ایجاد شبهات و ابهام در معارف و اندیشههای اسلامی و اعتقادات مردم بود.

اگر کسی از دشمنانِ دوست خود فاصله گرفته و آنها را مذمت نموده باشد، میتواند در ادعای خویش صادق باشد. امّا اگر او علاوه بر ادعای دوستی با دشمنان دوست خود، طرح دوستی ریخته باشد و آنها را مورد مدح و ثنای خود قرار داده باشد، آنوقت است که باید در صحت ادعای او به شدّت تردید کرد.

کسی را که در عمل و نظر به مخالفت با اهلبیت (ع) پرداخته و از همراهی آنان برای مبارزه با حکومت طاغوت و مبارزه با فساد دوری جسته و در مقابل دستگاه معنوی و علمی ایشان، گروه و دسته و اصحاب خود را راه انداخته و عملاً و علماً به یاری حکومت طاغوت کمر همت بسته است و تازه در آخر عمر متنبه گشته و توبه نموده، نمیتوان شیعه امیرالمؤمنین (ع) و خرقه گرفته از ایشان برای دستگیری و ارشاد مردم دانست.

درباره زمان تشکیل تصوف اختلاف زیادی وجود ندارد و تقریبا همه کسانی که به نحوی در مورد تصوف اظهار نظر کرده و میکنند زمان تشکیل و نامگذاری تصوف را قرن دوم میدانند. نیکلسون در مقدمه اللمع سراج درباره زمان شروع تصوف میگوید: «تصوف در قرن دوم هجرى شروع مىشود و در قرن چهارم (تقریبا از سال 700 تا 1000 میلادى) پایان مىیابد.»

حکومتهای جائر و طاغوتی همواره با سوءاستفاده از شخصیتهای هر دوره، به دنبال حذف و یا تضعیف مخالفین خود بوده و هستند. دولت امویان نیز علاوه بر حرف فیزیکی مخالفین خود علیالخصوص اهلبیت پیامبر، با بهرهگیری از این ترفند سعی در کاهش نفوذ تأثیر خاندان عصمت و طهارت در هدایت مردم به سمت فلاح و رستگاری داشتند. ازاینرو با جذب و حمایت برخی شخصیتها در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند.

حسن بصری، از اسرای مسیحی میسان بود که در جنگ ثنی اسیرشده بود. برخلاف خواست صوفیه اگر حسن بصری را دشمن مغرض اهلبیت (علیهمالسلام) ندانیم، (که شواهد و قرائن مثبِت این نظر است) باید او را یکی از دوستان نادان اهلبیت (علیهمالسلام) دانست که با اقدامات خود به تقویت حکومت ظلم و جور و انزوای امامان معصوم (علیهمالسلام) کمک نموده است.

در کتب صوفيه نهتنها به معرفی رجال صوفیه پرداختهاند، بلکه در دورههایی به بانوان صوفیه نیز اشاره کرده است. ازجمله این بانوان رابعه عدویه اولین بانوی صوفی است که اکثر صوفیه او را بهعنوان قدیسه و عارفه میشناسند و معرفی میکنند. در حال حاضر نیز رابعه عدویه در کشورهای صوفی نشین دارای احترام بالایی است، حتی در مصر میدان مهمی را به اسم او نامگذاری کردهاند.

در اینکه منشا اشتقاق کلمه "صوفی" چیست، اقوال مختلفی بیان شده است. اما باید بدانیم که در میان صاحبنظران اتفاقی بر منشا کلمه صوفی وجود ندارد، هر چند که عده زیادی منشا اصلی کلمه صوفی را "صوف" به معنی "پشم" می دانند. در این مجال به بررسی منشا کلمه صوفی در آثار صوفیه می پردازیم تا ببینم صوفیان متقدم و متاخر در این باره چه گفتهاند.

دوران حکومت بنیامیه را که با انعقاد قرار صلح میان امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و معاویة بن ابی سفیان شروع شد میتوان دوران پارهپاره شدن جهان اسلام و ظهور و بروز فرقهها و نحلههای اعتقادی و فکری و فلسفی دانست. حکومت بنیامیه از سال 40 هجری آغاز و تا سال 132 هجری ادامه یافت. آخرین خلیفه اموی «مروان بن محمد» معروف به مروان حمار است که در سال 127 هجری به حکومت رسید.

تصوف در جامعه اسلامی خاصه قلمرو ایران رنگ یک نحله مذهبی و جنبش فکری به خود گرفته است، بهطوریکه در هیچیک از مذاهب عالم نظیر ندارد و ازایـنرو مـیتوان ایـن نهضت دینی و تحول فکری را از مـختصات دیـانت اسـلام و پرورش این فکر را از تجلیات روح ایرانی دانست و استعمال کلمه صوفی هم بر فرقهای مخصوص نیز بدیانت اسلام اختصاص دارد.

برخی زمینه شکل گیری تصوف در قرن اول را اعتراض گروهی از مومنان دلسوخته می دانند که پس از دوران طلایی اسلام، شاهد گرایش مسلمین به مادیگری و دنیا طلبی بود. این نظریه از جهتی می تواند حقیقت مطلب را بیان کرده باشد و از جهت دیگر با بیان این مساله سعی می کنند تا گروهی از مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) را بعنوان مومنان دلسوخته معرفی کنند.