تاریخچه
مولوی در اشعار خود خلیفه دوم را معلم علوم و معارف معرفی کرده ولی در همین اشعار امام علی(علیهالسلام) را تنها پهلوانی معرفی میکند که نیازمند راهنمایی بزرگان است و در جایی دیگر نیز از قاتل حضرت یعنی ابنملجم که شقیترین انسانها است دفاع کرده و او را آلت حق میداند و معتقد است که حتی او را نباید ملامت کرد.
در حالی بعضی از صوفیه و عده کمی از غیر صوفیه سعی در این دارند که حسن بصری را شیعه و مرید امام علی(علیه السلام) معرفی کنند که علماء بزرگ شیعه نظرات متفاوت دیگری دارند و او را منافق، زاهد باطل، نابودگر دین خدا و مبغض و از اعداء اهلبیت (علیهمالسلام) معرفی کردهاند.
در حالی فرقههای از صوفیه سلسله خود را به حسن بصری میرسانند که حسن بصری سنگ خلفاء را به سینه میزده و ارادت خاصی به آنها داشته است ولی در نقطه مقابل بارها و بارها با اهلبیت(علیهم السلام) برخوردی زشت و ناپسند داشته است تا آنجا که حضرت علی(علیهالسلام) را شایسته جهنم میداند و درصدد جنگ با حضرت برآمده است. حال آیا چنین کسی میتواند شیعه و مرید امام باشد؟
سـلسلهء ذهـبیه مـعتقدند چون همه اقطاب آنها با اجازه، خرقه گرفتهاند و در سلسله اقطاب آنان انقطاعی صورت نـگرفته و تـا بـه امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) رسیدهاند، ذهبیه نامیده شدهاند. در نقد این نظریه میتوان گفت: در سـلسله اقـطاب ذهـبیه چندین انقطاع صورت گرفته است.
شروع اختلاف در امت را باید از اختلاف در مسأله امامت دانست، همانطور که تدوام آن بواسطه اختلاف در این امر مهم میباشد. کسانی که معتقد به اصل امامت نبودند و شعار «حسبنا کتاب الله» را از همان ابتدا سر داده بودند، کار را به جایی رساندند که در زمان غیبت آخرین حجت خدا بر زمین، مدعی بابیت او شدند تا آخرین تیر را بر پیکر پاره پاره امت واحده اسلامی زده باشند.
آنچه که شک مخالفین ابن عربی را در مورد عدم اعتقاد او به مهدویتِ حضرت مهدی موعود و خاتم الاولیاء بودن ایشان را به یقین تبدیل کرده است و دیگر عبارات موافق او درباره حضرت مهدی (ع) را باطل کرده است این است که او درباره خودش میگوید: «أنا ختم الولایه دون شک؛ يعنی بدون شک من ختم الولایة هستم.
شهید محراب آیتالله قاضی در پاورقی کتاب انیس الموحدین، مینویسد: «علمای شیعه و سنی در حق وی سه قول بیان کردند: جمعی او را تکفیر کردهاند، مانند علامه تفتازانی، عدهای وی را از اکابر اولیا دانستهاند بلکه او را ازجمله عرفای کاملین و اعاظم مجتهدین به شمار آوردهاند و جمعی دیگر به ولایت او قائل شده ولی مطالعه کتب او را حرام دانستهاند.»
اواخر حکومت بنیامیه و ابتدای حکومت بنیعباس یعنی دوران امامت امام صادق (علیهالسلام) مصادف با گسترش روابط مسلمانان با دنیای خارج بود. اندیشههای فلسفی، علمی و کلامی بیگانگان به جامعهی اسلامی راه یافت و مسلمانان با افکار و عقاید دیگران آشنا شدند. ازجمله آثار منفی آن، نفوذ افکار بیگانگان در میان مسلمانان و ایجاد شبهات و ابهام در معارف و اندیشههای اسلامی و اعتقادات مردم بود.
اگر کسی از دشمنانِ دوست خود فاصله گرفته و آنها را مذمت نموده باشد، میتواند در ادعای خویش صادق باشد. امّا اگر او علاوه بر ادعای دوستی با دشمنان دوست خود، طرح دوستی ریخته باشد و آنها را مورد مدح و ثنای خود قرار داده باشد، آنوقت است که باید در صحت ادعای او به شدّت تردید کرد.
کسی را که در عمل و نظر به مخالفت با اهلبیت (ع) پرداخته و از همراهی آنان برای مبارزه با حکومت طاغوت و مبارزه با فساد دوری جسته و در مقابل دستگاه معنوی و علمی ایشان، گروه و دسته و اصحاب خود را راه انداخته و عملاً و علماً به یاری حکومت طاغوت کمر همت بسته است و تازه در آخر عمر متنبه گشته و توبه نموده، نمیتوان شیعه امیرالمؤمنین (ع) و خرقه گرفته از ایشان برای دستگیری و ارشاد مردم دانست.
درباره زمان تشکیل تصوف اختلاف زیادی وجود ندارد و تقریبا همه کسانی که به نحوی در مورد تصوف اظهار نظر کرده و میکنند زمان تشکیل و نامگذاری تصوف را قرن دوم میدانند. نیکلسون در مقدمه اللمع سراج درباره زمان شروع تصوف میگوید: «تصوف در قرن دوم هجرى شروع مىشود و در قرن چهارم (تقریبا از سال 700 تا 1000 میلادى) پایان مىیابد.»
حکومتهای جائر و طاغوتی همواره با سوءاستفاده از شخصیتهای هر دوره، به دنبال حذف و یا تضعیف مخالفین خود بوده و هستند. دولت امویان نیز علاوه بر حرف فیزیکی مخالفین خود علیالخصوص اهلبیت پیامبر، با بهرهگیری از این ترفند سعی در کاهش نفوذ تأثیر خاندان عصمت و طهارت در هدایت مردم به سمت فلاح و رستگاری داشتند. ازاینرو با جذب و حمایت برخی شخصیتها در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
حسن بصری، از اسرای مسیحی میسان بود که در جنگ ثنی اسیرشده بود. برخلاف خواست صوفیه اگر حسن بصری را دشمن مغرض اهلبیت (علیهمالسلام) ندانیم، (که شواهد و قرائن مثبِت این نظر است) باید او را یکی از دوستان نادان اهلبیت (علیهمالسلام) دانست که با اقدامات خود به تقویت حکومت ظلم و جور و انزوای امامان معصوم (علیهمالسلام) کمک نموده است.
در کتب صوفيه نهتنها به معرفی رجال صوفیه پرداختهاند، بلکه در دورههایی به بانوان صوفیه نیز اشاره کرده است. ازجمله این بانوان رابعه عدویه اولین بانوی صوفی است که اکثر صوفیه او را بهعنوان قدیسه و عارفه میشناسند و معرفی میکنند. در حال حاضر نیز رابعه عدویه در کشورهای صوفی نشین دارای احترام بالایی است، حتی در مصر میدان مهمی را به اسم او نامگذاری کردهاند.