انحرافات، بدعتها
گاهی صوفیه در دفاع از عقاید خود جهشی روبهجلو داشته و اگر کسی قصد داشته باشد این فرقه را مورد انتقاد قرار دهد، از سوی صوفیه به موارد مختلفی متهم میشود. این حرکت رو به جلو موجب میشود که اول ذهنیتی منفی از مخالفین صوفیه در اذهان شکل گیرد، سپس بحث با ایشان شروع شود.
غسل اسلام از جمله بدعتهای صوفیان است که شبیه به غسل تعمید و غسل میتراییان است که در صوفیه نیز انجام آن را برای شخص طالب، واجب میدانند چون شخص مسلمان غیر صوفی را کافر میدانند و توجیهاتی آورده اند که خلاف این مطلب را ثابت کنند ولی این توجیهات یا اصلا ربطی ندارد یا اینکه به مانند توجیه رضا علیشاه، درباره معصب بن عمیر اثبات کننده این موضوع است که غیر صوفی مسلمان نیست.
در حالی که آیات و روایات، هدف از آفرینش انسان را بندگی انسانها برای خداوند متعال ذکر کرده اند، بعضی از اقطاب صوفیه با مطرح کردن حدود و اختیارات اقطاب نسبت به مریدان، آنان را سرسپرده محض خود کرده و اختیاراتی الهی برای خود قائل شده و در نتیجه مریدان را هم چون عبدی در مقابل خود قرار داده و مقامی الهی برای خود قائل شدند.
اکثر سلاسل صوفیه برای تکالیف الهی و عبادت خداوند متعال حد و حدودی قائلند و آن را مختص حالت بندگی میدانند و زمانی که دیگر بشریت و قالب انسانی باقی نباشد، دیگر نیاز به تکلیف و عبادتی نیست در حالی که آیات و روایات و سیره اهلبیت(علیهم السلام) و اصحاب آنها دقیقا برخلاف این عقیده است و خداوند متعال اساس خلقت انسان را بر تکلیف و بندگی خویش معرفی کرده است.
مسلمانان هرچه دارند از قرآن است و بهترین راه برای تحصیل روحانیت قلب و صفای دل و به یاد خدا بودن، تلاوت و تدبر در آیات قرآن است. با این وجود صوفیه بهجای قرائت قرآن، به شعرخوانی روی آورده و صفای باطن خود را از جایی غیر از قرآن جستوجو میکنند. و این امر سرآغاز برخی از انحرافات ایشان محسوب میشود.
خانقاه محل عبادت صوفیه است که بهمرور زمان در مقابل مسجد بنا شد. یکی از دلایلی که خانقاه را به مسجد ضرار نسبت میدهند دستور ساخت اولین خانقاه است که به امر امیری مسیحی در رمله شام ساختهشده است. دلیل دیگر آن است که اعمالی که در خانقاه انجام میدهند بیشتر شعرخوانی و در برخی موارد رقص و انجام سماع است.
در میان صوفیه مشهور است که در هر زمان تنها یک نفر میتواند ولی خدا و واسطه فیض الهی باشد و او قطب است که فقط سخن همان یک قطب مطابق با واقع است. ولی مولف کتاب طرایق الحدایق سیزده فرقه از صوفیه را نام برده و برای هر فرقه تشکیلاتی قائل هستند و معلوم نیست کدام فرقه بر حق است و کدام منحرف است.
یکی از انحرافات صوفیه مساله "تفسیر به رأى" ایشان است. در عرفان اسلامى همه جا سخن از محتواى وحى و تعلیمات قرآن و سنت است و یک مرد عارف مسلمان هرگز به خود اجازه نمىدهد افکار خود را بر قرآن و سنت تحمیل کند و آن را به آن گونه که میل و خواست او است، تفسیر کند.
شریعت اسلام دارای چهارچوبی است که به مسلمانان گوشزد میکند حیطه فعالیت هر یک از افراد جامعه در مواجهه با امور مادی و معنوی حیطهای مشخص به نام شرع است اما برخی از افراد در مواجهه با امور مادی و معنوی راه حلهایی پیشنهاد کردهاند که متضاد با آموزههای اسلامی است. از میان کسانی که به راه حلهای خارج از دین سفارش کردهاند، برخی از فرقههای صوفیه و یا برخی از بزرگان صوفیه است.
از جمله تضادهایی که صوفیه در طول زمان با آن مواجه بوده است از منزوی کردن اندیشیدن و كنارگذاشتن منطق و استدلال است و دورى از مدرسه و علمآموزی را به عنوان اينكه از علم آموزی در مدرسه چيزى حاصل نمىشود را شعار خود دانستند. آنها در مخالفت با علم و استدلال و درس و بحث و دفتر و قلم، آن چنان راه افراط را طی کردند كه بعضى از ایشان رسما با خواندن و نوشتن و كتاب و همه مظاهر علم، مخالفت جدی کردند.
هراندازه از شروع کار صوفیه میگذرد، انحرافات بیشتری به آن افزوده میشود و نزد عام و خاص چهره منفورتری از خود نشان می دهد تا جایی که این انحراف به انتخاب قطب صوفیه رسیده است و شایسته سالاری جای خود را به نسب سالاری داده است و چندی است صوفیه برای انتخاب قطب بعدی نگاه به مریدان قطب فعلی نکرده تا آن کسی را که شایستهتر است را به منصب قطبیت برساند، بلکه قطب بعدی ناچارا باید نسبتی فامیلی با قطب قبل داشته باشد.
صوفیان وجد صوفیانه را که منجر به رقص و دست افشانی و نعره زدن است، را نشانه شخص عاشق در برابر معشوق و از نزدیکترین حالات به خداوند متعال میدانند درحالیکه عارف حقیقی از جست وخیز در مقابل خداوند حیا کرده و نزدیکی و وصول به خداوند را در هنگام نماز و عبادتی میبیند که قلب و جسمش را سرشار از وقار و آرامش و خضوع کند نه رقص و حرکات سبک و غیر ارادی که دور از شأن خدا و عارف حقیقی است.
در میان مخالفین سماع، مهمترین و بزرگترین شخص در بین صوفیه ابن عربی است که در اکثر کتب خود به سماع تازیده و سماعگر را بازیچه دست شیطان دانسته و معتقد است که صوفیان با رقص و سازوآواز سماع نه تنها در نفسانیات خود باقی مانده بلکه دین و عقل خود را از دست دادهاند. حال یا سماع صوفیان، عملی شیطانی است یا ابن عربی از قشریونی است که در ظواهر مانده است.
صوفیه همواره و به هر طریقی در پی اثبات سابقه داشتن سماع در عصر رسول اکرم (ص) بوده و برای این کار از احادیث غیرصحیح و داستانهای دروغ و حتی نقل خواب بهره جستهاند. اما بعضی از بزرگان صوفیه به این امر اعتراض کرده و اعتراف بهسابقه نداشتن سماع در عصر نبوی کردهاند در حالی که بعضی از آنها خود از طرفداران سماع بودهاند و این خود خط بطلانی است بر این ادعا.