انحرافات، بدعتها
برخی از صوفیه شاهدبازی را یکی از مهمترین راههای رسیدن به معرفت و عشق الهی میدانند و برای آن قداست و اسراری خاص قائل شدهاند تا جایی که غزالی در پیش زیبارویان سجده میکرد و برخی از صوفیه ازدواج نکرده و خود را مشغول زیبارویان کردند ولی بزرگانی از صوفیه همچون هجویری و قشیری هشدارهای تندی نسبت به شاهدبازی دادند و نظر در احداث را کفر و آفتی بزرگ برای صوفیه دانستند که موجب خواری صوفیه است.
صوفیان با سوء استفاده از مفهوم آزادی، مروج زهد خشنی در جامعه شدند که مسائل دنیوی را به کلی ترک میکرد و همین امر سبب به وجود آمدن مشکلاتی در جامعه میشد. تارکان دنیا از اصحاب خانقاه به خاطر عدم تلاش برای امرار معاش به تکدیگری و پرسه و گدایی روی میآوردند و به جای اینکه باری از جامعهی مسلمین بردارند و مسیر حرکت جامعه را به سمت پیشرفت و تکامل سوق دهند، خود باری بر دوش مسلمین شدند.
به طور قطع میتوان ادعا کرد که بعد از قیام تاریخی اباعبدالله الحسین (ع)، صوفیه جزو قاعدین و ساکتین فتنه بنیامیه و بنیالعباس بوده و تا عصر جدید نیز ادامه دارد. در عصری که جریان مدرنیته در حال بلعیدن ادیان الهی است، و تمدن انبیاء را سدی در جهت توسعه مادی خود تعریف کرده، تصوف و صوفیگری سر در لاک درویشی خود کرده یا آب در آسیاب دشمن میریزد.
دفاع از کیان مقدس اسلام یکی از واجباتی است که فریقین در آن وحدت دارند. دفاع از عقاید مسلمین، و مبازره با منحرفین و معارضین، یکی از وظایفی است که علماء اسلام و به به تعیت از آنها مومنین در طول تاریخ به آن مبتلی بودهاند. اما باورهای صوفیه مانع از پیوستن مریدان این فرقه به جمع نورانی مدافعان حریم اسلام شده است؛ باوری که ریشه در مبنای ناصواب صلح کل صوفیه دارد.
در بحث اسقاط شریعت، برخی از صوفیه معتقدند که شریعت برای عوام است نه اهل حقیقت، که بعد از یقین قالب تهی کرده و به فنا رسیدهاند. ولی نه تنها این مسئله نزد علما وعرفای اسلامی مردود دانسته شده، بلکه در خود صوفیه برخی از بزرگان صوفیه این اعتقاد و ادعا را بدتر از دزدی و زنا میدانند که برخاسته از خود شیفتگی و غرور آنها بوده است و معتقدان به آن را کافر و ملحد خواندهاند.
ملاک، معیار و میزان برای شناخت مکاتب چیست و بر چه اساسی میتوان یک مذهب خاص را انتخاب نمود و بر طبق آموزهها و بایدها و نبایدهای آن برای زندگی برنامه ریزی کرد؟ آیا از روی هوا و هوس و با خوشدلی میتوان راهی را انتخاب نمود وعمر گرانمایه را در آن راه هزینه کرد؟ و آیا در این دنیای مکاره میتوان به ندای هر داعیهی راهبری اعتماد نمود و پشت سر او به راه افتاد؟
در بعضی از کتب صوفیه پیامبر(ص) را درویش معرفی کردهاند و قائل به این مطلب شدهاند که حضرت در مدح و فضلیت درویشان احادیثی نیز فرموده است و حتی خود روایاتی که در آن واژه فقر به کار برده شده است را به درویشی تعبیر کردهاند، در حالی که روایات بسیاری از حضرت در مذمت فقر وجود دارد که نشان دهنده خلاف اعتقاد صوفیه است.
همواره بحث شطح گویی صوفیان موافقان و مخالفانی داشته و دارد. در میان صوفیه عدهای شطح گویی را تمجید کرده و آن را از افتخارات صوفیه دانسته و عده دیگر شطح گویی را رد کرده و شطح گویان را منحرف دانسته و گروه آخر موضع ممتنعی در قبال آن گرفتهاند.
در تصوف مجموعه آدابی وجود دارد که در عرفان اسلامی هیچ جایگاهی ندارند، مثل سماع که آن را قرآن پارسی و نماز عشاق مینامند، حال آنکه ابن عربی سماع را پدیدهای مخالف عرفان میداند، یا مجلس ذکر که صوفیه نتیجه آن را فنا میدانند، در حالیکه ملاصدرا گردانندگان آن را دغلباز و غافل معرفی میکند، یا به گدایی و چله نشینی افراطی و ترک حلال و ازدواج در بین برخی از صوفیه میتوان اشاره کرد.
برخی شطح گویی را نتیجه شهود دانسته و معتقند سالک بعد از کشف و شهود، دچار حالتی میشود که بیان آن حالت برای وی ممکن نیست. بنابراین به گرداب شطح دچار میشود. در جواب ایشان باید گفت: کسی که هنوز ظرفیت کشف و شهود را پیدا نکرده است، چرا به وادی وارد میشود که توانایی تحمل مشکلات آن وادی را نداشته و بدین وسیله به انحراف کشیده میشود؟
با توجه به این امر که تصوف در اسلام بر مبنای زهد و فقر شکلگرفت و ریشه دواند، و بزرگان و پیشروان این نحله که صوفیه خود را به ایشان منسوب میکنند؛ مانند حسن بصری، ابوهاشم صوفی ابراهیم ادهم و بلخی همگی فضایی رشد و نمو یافتهاند که در آن آمادگی فکری برای پذیرش تصوف موجود بوده است؛ پذیرش این مهم که تصوف برخی راه و رسم خود را از آیین مانی در زمینهی سلوک گرفته باشد، چندان دور از باور نیست.
یکی از انحرافات اهل تصوف، که آن را به عنوان یکی از آداب و وظایف مرید در برابر شیخ میدانند، تسلیم محض و بیچونوچرای مرید است، که حتی این سران و اقطاب صوفیان، اعمال مرید و سالک را بدون اجازهی خود باطل و نادرست میدانند، گرچه عملشان فریضهی الهی باشد.
در شریعت اسلام، تحمل و مدارا یا به تعبیر دیگر تساهل و تسامحی وجود دارد کـه درواقع برگرفته از سهله و سمحه بودن آن است. البتّه این تحمل و مدارا، دارای حد و مرز است و مطلق نیست. برای اینکه این نکته را بهخوبی مورد ارزیابی و تفسیر قرار دهیم، بهتر آن است کـه قـلمروهایی را که شرع مقدس درباره آنها سخن گفته را مشخص کنیم و حد هر یک را تبیین نماییم.
معمولاً ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستی هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است و در اغلب موارد از توجه بیش از حد عدهای به خرافات و اوهام، سوء استفاده کرده و بساط خود را پهن مینمایند. در احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است سحر بهشدت مذمت و از آن نهی شده است.