مدافعان حریم اسلام و عدم همراهی صوفیه

  • 1395/10/20 - 18:44

دفاع از کیان مقدس اسلام یکی از واجباتی است که فریقین در آن وحدت دارند. دفاع از عقاید مسلمین، و مبازره با منحرفین و معارضین، یکی از وظایفی است که علماء اسلام و به به تعیت از آنها مومنین در طول تاریخ به آن مبتلی بوده‌اند. اما باورهای صوفیه مانع از پیوستن مریدان این فرقه به جمع نورانی مدافعان حریم اسلام شده است؛ باوری که ریشه در مبنای ناصواب صلح کل صوفیه دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مخالفت با «جهاد» و عدم همراهی با مجاهدین و مدافعین حرم و حریم اهل البیت (علیهم السلام) از صدر اسلام تا به حال مساله غامض و مشکل لاینحل صوفیان است که ریشه در اعتقاد «صلح کل» صوفیه دارد؛ چنانچه در مذهب هندویسم نیزاین ویژگی بسیار پررنگ می‌نماید.
«جهاد» تکلیفی شرعی و مقدس است که مکررا در قرآن کریم از آن یاد شده «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ.[توبه،20] کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند با نثار اموال و جانشان، برای آنها اعظم درجات نزد پروردگار است و آنها رستگاران هستند ».

در روایات نیز«جهاد» یکی از درب‌های بهشت معرفی شده است «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ  فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ‏  الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ فِی اللَّهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ ذِلَّةٍ وَ شَمْلَةَ الْبَلَاءِ  وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالشُّبُهَاتِ‏... [1] ای مردم همانا جهاد یکی از درب‌های بهشت است که خداوند بر اولیای خاصش گشوده است، و آن لباس تقوی و زره و سپری الهی است پس کسی که جهاد فی سبیل الله را ترک کند خداوند لباس ذلت برتنش بپوشاند و بلاء بر او نازل گرداند و قلب او توسط  شبهات هدف قرار گرفته شود». آیات و روایات ما به روشنی حکم تارکین این فریضه الهی را مشخص نموده و آنها را مورد سرزنش قرار داده است. حال به بررسی این تکلیف الهی در عقاید صوفیه می پردازیم.

آیا اعتقاد به «صلح کل» به معنای دست کشیدن از اصول و فروع اسلام نیست؟! واجبی همچون جهاد فی سبیل الله که امام صادق (علیه السلام) آن را بابی از ابواب بهشت می‌داند که مخصوص خاصان و اولیاء الهی است و کسی را اجازه شانه خالی کردن از این واجب الهی داده نشده، مگر زنان و ضعفا و از کارافتادگان. در حقیقت ترک جهاد در متون روایی و فقهی شیعه، بدون عذر شرعی مساوی با خسران و غضب الهیست.

اینکه صوفیه چرا راضی به ترک جهاد و همراه شدن با کودکان و سالخوردگان شده، مجالی دیگر می‌طلبد؛ اما این نوشته سعی در این مهم دارد که تقابل اعتقادی و فقهی صوفیه را با تشیع واقعی روشن‌ترنماید.

شک و شبهه‌ای نیست که صوفیه قائل به صلح کل و ترک جهاد است. این مطلب را در متون و گفته‌های سران و اقطب صوفیه می‌توان مشاهده کرد و دراین رابطه مطالب بسیار زیادی نوشته شده و قابل انکار نیست. شاهد ما به عنوان نمونه سخن قاسم غنی است او اینگونه آورده که «ادیان و مذاهب یکسانند و برای هیچ یک ترجیحی قائل نیست یعنی دیانت اسلام با بت‌پرستی یکسان است و کعبه و بت‌خانه، صمد و صنم یکی است.»[2] به این معنی که تکوینا و تشریعا، هیج یک از ادیان و مذاهب بر یکدیگر ترجیحی نداشتنه و بالتبع آن تزاحم و تعارضی نخواهند داشت! با این تفسیر وتحلیل صوفیانه از عالم، بی دینی و دینداری، بت پرستی و خداپرستی، عندالله یکسانند! که سخنی کفرآلود و در نهایت جهل و نادانی است. لازمه پذیرش صلح کل و عدم همراهی با مدافعان حریم اسلام، یکسان پنداشتن مسلم و غیر مسلم و موحد و غیر موحد است! با این تفسیر و تحلیل صوفیانه از عالم، همه ادیان بر حق بوده و هیچ دینی بر دینی دیگر و یا مسلکی بر مسلک دیگر ترجیح و برتری نداشته و اصل در همه ادیان، طریقت صوفیانه است!! که این اعتقاد به تنهایی می تواند دلیلی بر باطل بودن مسلک تصوف باشد.

اما آخر الکلام، سخن ما با سران دراویش نیست، چراکه آنها خود خوب می‌دانند که سلوک و طریقتشان جز هوای نفس و جهل و دنیا پرستی نیست! بلکه روی سخن ما با برادران شیعه و محبین اهل‌بیت (علیهم السلام) است، که گمان کرده‌اند با محبت به دستگاه تصوف و عمل به فرامین اقطاب دور مانده از منابع علم و حکمت، می‌توانند به سرمنزل مقصد برسند در حالیکه در صدر کلام، ثابت کردیم که ترک حلال درواقع ورود به حرام و خروج از طریق و صراط مسقیم الهی است. «پرواضح است که کسی با ترک صلاه و جهاد وخمس و دیگر دستورات شرعی اسلام، به حقیقت نورانیت و معرفت که همان باطن شریعت است، واصل نخواهد شد چراکه حقیقت نور و صراط مستقیم، وجود مقدس امام (علیه السلام) است «هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ»[3] که درتفسیر این آیه امام صادق(علیه السلام) تبعیت از صراط امیرالمومنین(علیه السلام) را صراط خداوند معرفی می نماید «قَالَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ عَنِ الْقُرْآنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ مَا قَوْلُ اللَّهِ [عَزَّ وَ جَلَ‏] فِي كِتَابِهِ‏ قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ‏ قَالَ صِرَاطُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ [ع‏] فَقُلْتُ صِرَاطُ عَلِيٍّ فَقَالَ صِرَاطُ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏].[4] سلام بن المنتسر از امام صادق (علیه السلام) در مورد تفسیرآیه شریفه سوال کردم که منظور از این آیه چیست؟ حضرت فرمودند: صراط علی ابن ابی طالب(علیه السلام). که صراط عرفان، جهاد و عبودیت است.

پی‌نوشت:

[1]. ثقفى، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، الغارات (ط - الحديثة) - تهران، چاپ: اول، 1395 ق، ج2، ص474
[2]. غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، تهران، ص 426
[3]. عیاشی، محمد بن مسعود،تفسیرالعیاشی، المطبعه العلمیه، تهران، 1380ق، ج2، ص242
[4]. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، الطبع والنشر وزاره الارشاد، تهران، 1480ق، ص225

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.