پیامبر اکرم
پیامبر اکرم در آخرین حج خود مناسک حج را آموزش دادند و نیز خلافت و جانشینی بعد از خود را به اطلاع مردم رساندند؛ در حالیکه صحابه چیزی را زشت میپنداشتند، در مقابل پیامبر اکرم ایستاده و سخن ایشان را به مسخره میگرفتند، یکی از مخالفتها در برابر حکم انجام عمره در ماه ذی الحجه بود.
با آمدن دین اسلام، تمامی مردم باید به دین اسلام بگروند و بعد از آن نیز دین جدیدی نخواهد آمد؛ چرا که پیامبر خاتم حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) به عنوان آخرین مرسل، آورنده دین اسلام بود و اگر قرار بود دین جدیدی پس از آن به مردم ابلاغ شود، میبایست خاتمیت نیز به پیامبر بعدی میرسید که چنین چیزی به اتفاق همه فرق محال و غیرممکن است.
بهعنوان مسیحی معتقد، فکر میکنم که همه ما مسیحیان وهمه انسانها باید درباره اسلام بیشتر و بهتر بدانیم؛ وی در تلاش است با آموزش این ارزشهای انسانی و اخلاقی، امکان فهم بهتر اسلام را برای جامعه غربی فراهم کند.
صبحی منصور از مبلغان قرآنیان اهلسنت با دو دلیل در صدد انکار سنت نبوی است. ابتدا وی تنها وظیفه رسول را ابلاغ وحی و در ادامه رسول را همان قرآن کریم دانسته است. در حالیکه آیات قرآن وظیفه رسول را منحصر در ابلاغ وحی نمیداند، بلکه تبیین، داوری و... برای آن برشمرده شده است.
صبحی منصور (از مروجان فرقه اهلسنت قرآنیان) مدعی است که با توجه به آیات قرآن، قرآن برای بندگان کفایت میکند و دیگر نیازی به احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیست. این در حالی است که آیات قرآن بر اطاعت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دلالت دارد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به امر توحید اهتمام ویژهای داشت و این امر را در رأس امور تبلیغی خود قرار داده بود و از آن هیچگونه کوتاهی نکرد، اما در مورد یکی از صحابه که به پیامبر سجده کرد (که این کار در نظر سلفیها عبادت غیر خدا و شرک است)، چون از روی جهل و عدم اطلاع بود، مورد تکفیر ایشان قرار نگرفت.
در کتب روایی اهل سنت روایت معروفی است که اکثراً آن را نقل کردهاند و آن روایت عبارت است از: «...اثنی عشر خلیفه؛ کلهم من قریش» که به اعتقاد ایشان این روایت مقصودش دوازده امام شیعه نیست، اما برخی از ایشان انصاف داشته و متمایل به نظر شیعه شدند.
عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در امور دنیوی مبتنی بر دلایل عقلی و نقلی است. از آنجا که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با حقیقت موجودات در ارتباط است، در این صورت دچار خطا نمیشود. اشتباه زمانی که با تصویرهای ذهنی به دنبال کشف حقیقت بود. این مساله در آیات قرآن نیز تاکید شده است.
وهابیت اطلاق کلمه «مفتی اعظم» را برای خودشان جایز میدانند، ولی اطلاق کلمه «سیدنا محمد» را برای پیامبر (ص) جایز نمیدانند!
محمد بنعبدالوهاب با پایین آوردن شآن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در حد یک انسان معمولی از ایشان تعبیر به طارم یا پستچی کرده است و با این تشبیه بر این باور است که ایشان صرفا یک پیامرسان بوده و پس از رحلت کاری از او ساخته نیست!
عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اقسام گوناگونی دارد. عصمت در دریافت وحی که مورد پذیرش عالمان اسلامی قرار گرفته است؛ عصمت در ابلاغ وحی که با مخالفت روبرو گشته است، در حالیکه اگر عصمت در ابلاغ وحی مورد قبول قرار نگیرد، هدف از بعثت پیامبران زیر سوال خواهد رفت.
بخشی از آیات قرآن کریم دربردارنده ویژگیهای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) است. آیه 42 سوره توبه نیز از این امر مستثنی نبوده و به اذن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای عدم ورود منافقین به جنگ تبوک پرداخته است. برخی با بهانهجویی در صدد تنقیص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با توجه به این آیه هستند که صحیح نیست.
گروهی با استناد به آیه مودت به حسن ارتباط میان خویشان تاکید کرده و از اینروی، معنای "القربی" در آیه مذکور را حمل بر غیر اهلبیت (علیهمالسلام) میکنند و درخواست پاداش رسالت را ناسازگار با مقام نبوت میدانند. این در حالی است که روایات، "القربی" را اهلبیت (علیهمالسلام) دانسته و افزون بر آن، پاداش رسالت در این آیه، به سود مردم است و برای شخص نبی، اجری نیست.
حدیث افتراق در مقام خبر از وقوع اختلاف و پراکندگی در جهان اسلام است که از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است. این حدیث متواتر بوده و اشکال در آن ناشی از برداشت اشتباه از آن است. سرآغاز اختلاف مذکور در روایت را باید از زمان خود صحابه دانست که شامل منافقین و مومنین میشوند.