خاتمیت

02/05/1397 - 08:35

مبلّغ بهائی، ضمن تلاش برای انکار دلالت آیه‌ی خاتمیت بر توقف ارسال پیامبران پس از پیامبر اسلام، مدعی شد که میان "نبی" و "رسول" تباین وجود دارد. اما در مقابل می‌بایست از او پرسید که اگر چنین است و حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) تنها "خاتم النبیین" بوده، پس شریعت اسلام و نزول کتاب شریف قرآن، چگونه قابل توجیه است؟!

02/04/1397 - 10:35

نویسندگان بهائی، با توجه به تصریح آیه‌ی 40 سوره‌ی احزاب بر ختم نبوت به وسیله‌ی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، ضمن اذعان به ختم نبوت، مدعی می‌شوند که مقام رسالت همچنان ادامه دارد. این ادعا در حالیست که با توجه به برقراری نسبت عموم و خصوص مطلق میان نبی و رسول، درمی‌یابیم که وقتی نبوت خاتمه یافت، رسالت هم بالتبع خاتمه خواهد یافت.

02/04/1397 - 09:41

بهائیان مدعی‌اند که خاتم النبیینِ در سوره‌ی احزاب، به معنای پایان بخشی سلسله‌ی پیامبران نیست. این در حالیست که تمام مفسران قرآن، از این آیه به عنوان سندی محکم بر خاتمیت پیامبر اسلام یاد کردند. حال چگونه ممکن است خداوند حکمی به این مهمّی را به صورتی مبهم انشاء نماید که تا دوازده قرن، از آن به عنوان سندی بر خاتمیت یاد شود؟!

02/02/1397 - 11:22

مبلّغان بهائی با استناد به این آیه مدعی می‌شوند که ختم سلسله‌ی پیامبران به وسیله‌ی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) اتفاق نیفتاده است؛ چرا که "یلقی" صیغه‌ی مضارع و نشان‌گر ادامه‌ی رسالت است. این ادعا در حالیست که اساساً آیه‌ی شریفه، در مقام بیان مالکیت علی الإطلاق خداوند در روز قیامت بوده و فعل "یُلْقِی" نیز دلالت بر زمان ندارد.

02/01/1397 - 22:37

مبلّغان بهائی با استناد به برخی آیات قرآن، مدعی‌اند که با فرا رسیدن اَجل هر اُمّتی، پیامبری جدید می‌آید و لذا اَجل اسلام فرا رسیده است. این ادعا در حالیست که اساساً آیات مورد استناد بهائیان، مربوط به بعثت انبیاء نیست. بعلاوه، این آیات، مربوط به امر تکوینی انقراض و از بین رفتن اُمّت‌هاست و مربوط به اُمور تشریعی نمی‌شود.

02/01/1397 - 11:04

نویسندگان بهائی مدعی می‌شوند که در منابع اسلامی، نصّی درباره‌ی خاتمیت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) وجود ندارد. این در حالیست که آیات و روایات بسیاری بر خاتمیت پیامبر اسلام تصریح دارند. حتی اگر بر خلاف ظهورات آیات و روایات، تقید آن‌ها را نسبت به انبیای کاذب بپذیریم، از کجا معلوم که بهائیت نیز از ادیان کاذب محسوب نمی‌شود؟!

02/01/1397 - 10:22

مبلّغان بهائی با استناد به آیه‌ی 25 سوره‌ی نور و ضمیمه‌ی آیه‌ی "اکمال دین" به آن، در تلاشند تا خاتمیت پیامبر اسلام را انکار نموده و قرآن را مبشّر خود جلوه دهند. اما در پاسخ به آنان می‌گوییم: آیه‌ی مورد استناد آنان، مربوط به قیامت است. همچنین واژه‌ی "دین" در آیه‌ی 25 سوره‌ی نور، به معنای جزا و پاداش و نه دین تشریعی است.

01/28/1397 - 11:15

مبلّغ بهائی با اشکال به آیه‌ی خاتمیت، مدعی شد که در هیچ محلی از قرآن کمترین اشاره‌ای به خاتمیت پیامبر اسلام نشده است. این در حالیست که حتی آیه‌ای که این مبلّغ بهائی برای اثبات ادعای خود بدان استناد نموده دلالت بر خاتمیت دارد. چرا که در این آیه، از رسولان گذشته سخن به میان آمده، اما هیچ اشاره‌ای به آمدن پیامبران بعدی نشده است.

11/02/1396 - 00:01

مبلّغان بهائی پس از ذکر معانی متعددی برای «امام»، مدعی می‌شوند که اشکالی ندارد امام، صاحب شریعت باشد. این در حالیست که چون معصومین (علیهم السلام)، کامل‌ترین پیشوایان جامعه هستند و تنها جنبه‌ی نبوت از ایشان نفی گردید، لفظ امام به ایشان انصراف دارد. بعلاوه با وجود دلایل بیشمار برخاتمیت پیامبر اسلام، استدلال بهائیان از ریشه باطل است.

10/16/1396 - 07:13

بهائیان در خصوص لفظ خاتم در آیه‌ی 40 سوره‌ی احزاب، مدعی‌اند که خاتَم، به معنی زینت‌دهنده و یا تصدیق کننده‌ی انبیاء پیشین و نه آخرین آن‌هاست. این در حالیست که: اولا: کلمه‌ی خاتم با هر اعرابی به معنای «ما یختم به» می‌باشد. ثانیا: استعمال لغت، در غیر معنی حقیقی آن است. ثالثا: پیشوایان بهائی بر خاتمیت پیامبر اسلام اعتراف داشته‌اند.

10/16/1396 - 05:30

مبلّغان بهائی مدعی‌اند با توجه به مقتضیات هر زمان، لازم است دینی جدید بیاید. در پاسخ می‌گوییم یکی از علّت‌های تجدید رسالت، تحریف‌هایی بود که در آموزه‌ها و کتاب مقدس پیامبران پیشین صورت می‌گرفت، که اسلام و قرآن از آن‌ها مصون هستند. بعلاوه در اسلام یک سلسله اصول کلی تعیین شده که جزئیات آن بر اساس نیازمندی‌های هر عصر تعیین می‌شود.

06/27/1396 - 09:52

بهائیان با استناد به آیه‌ی 35 سوره‌ی اعراف که بر نزول پیامبران اشاره دارد، به اثبات حقانیت پیشوایان خود می‌پردازند. در پاسخ می‌گوییم: 1. این آیه حکایت از اصل تشریع، پس از خلقت حضرت آدم (ع) دارد. 2. هدف اصلی آیه، بیان ملازمه میان شرط و جزا است و دلالتی بر وقوع شرط در آینده ندارند. 3. فعل مضارع به خودی خود دلالت بر آینده ندارد.

06/27/1396 - 09:48

عبدالبهاء در علّت لزوم تجدید دین مدعی شد، همان‌گونه که امراض نیاز به معالجه‌ی جدید دارند، ادیان هم به مقتضای زمان نیاز به تغییر دارند. در پاسخ می‌گوییم: دین مبین اسلام، با داشتن ویژگی‌هایی نظیر: 1. جامعیت و وسطیت 2. وارد نمودن عقل در حریم دین 3. اختیارات ویژه‌ی حکومتی؛ عملاً قادر به تأمین تمامی نیازهای بشری بوده و خواهد بود.

06/23/1396 - 11:53

بهائیان با استدلال به لزوم عقلی تجدید ادیان، مدعی نسخ دین مبین اسلام و جایگزینی بهائیت به جای آن شده‌اند. اما بحث اینست که بر «فرض» پذیرش این دلیل و بر «فرض» دین بودن بهائیت؛ دلیل لزوم عقلی تجدید ادیان، به بهائیت نیز قابل تعمیم است و می‌بایست با توجه به پیشرفت چشم‌گیر و همه‌جانبه‌ی بشر نسبت به 170 سال قبل، نسخ بهائیت را نیز پذیرفت.

صفحه‌ها