زمان فرارسیدن اَجل اسلام!

  • 1397/02/01 - 22:37
مبلّغان بهائی با استناد به برخی آیات قرآن، مدعی‌اند که با فرا رسیدن اَجل هر اُمّتی، پیامبری جدید می‌آید و لذا اَجل اسلام فرا رسیده است. این ادعا در حالیست که اساساً آیات مورد استناد بهائیان، مربوط به بعثت انبیاء نیست. بعلاوه، این آیات، مربوط به امر تکوینی انقراض و از بین رفتن اُمّت‌هاست و مربوط به اُمور تشریعی نمی‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغان بهائی مدعی‌اند که بر اساس آیات قرآن، با سر آمدن اَجل هر اُمّتی، پیامبری جدید می‌آید؛ همچنان که در قرآن می‌خوانیم: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ [یونس/47]؛ برای هر اُمّتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، به عدالت در میان آن‌ها داوری می‌شود؛ و ستمی به آن‌ها نخواهد شد». آنان همچنین مدعی می‌شوند که قرآن کریم، سرآمد هر اُمّتی را تعیین فرموده است؛ همچنان که می‌خوانیم: «... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۚ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ [یونس/49]؛ برای هر اُمّتی اَجل معینی است که چون فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهند شد».
از این‌رو مبلّغین بهائی در ادامه می‌گویند: «در روایتی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آمده که اگر اُمّت من صالح باشند، اَجل آن‌ها یک روز و إلّا نصف روز خواهد بود؛ و چون پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با زبان قرآن سخن می‌گوید و قرآن هرروز را هزار سال می‌داند [1] و اُمّت هم صالح بوده‌اند، بنابراین، پس از هزار سال پیامبر جدیدی می‌آید».[2] آن‌ها در ادامه مدعی می‌شوند که در دوران حضور امامان (علیهم السلام)، گویا پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هم حضور داشته و لذا از سال 260 (سال شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام))، هزار سال شروع شده است. بنابراین در سال 1260 ق، که علی‌محمد شیرازی ادعای خود را مطرح کرد، در واقع اَجل اسلام فرا رسید.[3]
اما در پاسخ به این استدلال نویسندگان بهائی می‌گوییم:
اول: واژه‌ی "اُمّت" در قرآن، بر گروه و جماعتی که در جهتی مشترک باشند، اطلاق می‌شود؛ همچنان که می‌خوانیم: «وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ... [قصص/23]؛ و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، "گروهی" از مردم را در آنجا دید که چهارپایانِ خود را سیراب می‌کنند».[4] بنابراین این‌که نویسندگان بهائی، اُمّت را به معنای گروهِ دینی گرفته‌اند، ادعایی صِرف و نیازمند دلیل است.
​دوم: آیات مورد استناد نویسندگان بهائی، مربوط به امر تکوینی انقراض و از بین رفتن اُمّت‌هاست و مربوط به اُمور تشریعی نمی‌شود؛ همچنان که در قرآن می‌خوانیم: «مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ [حجر/5]؛ هیچ گروهی از اَجل خود پیشی نمی‌گیرد؛ و از آن عقب نخواهد افتاد».
​سوم: حتی اگر اُمّت را به معنای گروه دینی بدانیم، بر اساس روایات و دلایل بی‌شماری، اَجل اُمّت اسلامی تا روز قیامت است: «حَلالُ مُحمَّد حَلالٌ إلی یَومِ القِیامه و حَرامُهُ حَرامٌ إلی یَوم القیامه [5]؛ حلال حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) حلال است تا روز قیامت و حرامش حرام است تا روز قیامت».
چهارم: روایتی که نویسندگان بهائی در تعیین مدّت اَجل اسلام به حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) منتسب نموده‌اند، به دلیل وجود "ابن ابی منصور" در سند آن و مُرسل بودنش، معتبر نیست. همچنین در سند روایت مذکور در بحارالأنوار هم "کعب الأحبار" وجود دارد که بر اساس فرموده‌ی حضرت علی (علیه السلام)، کذّاب بوده است.[6] بنابراین اساساً پای دیگر استدلال نویسندگان بهائی نیز می‌لنگد.
پنجم: کلمه‌ی "یوم" در قرآن به معنای پنجاه هزار سال هم آمده است: «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ [معارج/4]؛ فرشتگان و روح (: فرشته‌ی مقرّب خداوند) بسوی او عروج می‌کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است». بنابراین بر فرض صحیح بودن روایت، دلیلی بر هزار ساله بودن عمر اسلام، وجود ندارد.
ششم: به راستی مبلّغان بهائی چگونه اُمّتی که اکثرشان، به خاطر پیروی نکردن از خلیفه‌ی الهی به انحراف کشیده شده‌اند را صالح می‌خوانند تا برای ادعای پیشوایانشان سندسازی کنند؟!
هفتم: زمان آغاز اُمّت اسلامی را یا باید از زمان بعثت رسول گرامی اسلام و یا از زمان هجرت ایشان حساب کرد و در هر صورت، علی‌محمد شیرازی، 250 سال زودتر ادعای نسخ اسلام را مطرح نموده است.
هشتم: آیات مورد استناد بهائیان، مربوط به بعثت انبیاء نیست؛ چرا که معنای آیات مذکور آن است که هرگاه قومی، پیامبر خود را تکذیب کرد، دچار عذاب می‌شود. مجرمان نیز در مقابل می‌گفتند که این وعده چه زمانی محقق خواهد شد و خداوند این‌گونه به آن‌ها پاسخ گفت.[7]
بنابراین هیچ‌یک از مقدمه‌چینی‌های نویسندگان بهائی قابل پذیرش نیست و بالتبع نتیجه‌گیری آنان نیز اعتباری ندارد.

پی‌نوشت:
[1]. «وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ [حج/47]؛ آنان از تو تقاضای شتاب در عذاب می‌کنند؛ در حالی که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمرید».
[2]. روحی روشنی، خاتمیت، تهران: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امر بهائی، 107 بدیع، صص 9-8 و 20 و 23.
[3]. همان.
[4]. همچنین در آیات مبارکه‌ی سوره‌ی آل‌عمران آیه 160 و سوره‌ی اعراف آیه 164.
[5]. کلینی، الکافی، (ترجمه سیدجواد مصطفوی)، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 1، ص 58.
[6]. ر.ک: شیخ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، قم: مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، 1393 ش، ج 3، ص 192-191.
[7]. ر.ک: شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، بیروت: منشورات مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1415 ق، ج 5، ص 197-195.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.