ادعاهای علی محمد باب

مهمترین عاملی که سبب شد تا ادعای مهدویت علیمحمد شیرازی گسترش یابد، زمینهسازیهایی بود که توسط مسلک شیخیه انجام شده بود. شیخیهای که مدعی بود امام زمان در جسم هرکس میتونه حلول کنه و وعده به نزدیکی ظهور میداد.

علیمحمد شیرازی در سال 1260 ق در شیراز ادعا کرد که نایب خاص امام زمان شیعیان است. او مدتی بعد خود را امام زمان معرفی و در انتها، خود را پیامبر جدید خواند. در کتابهای بهائی گفته شده که علیمحمد یکبار در شیراز و دفعه بعد در تبریز توبه کرد.

تغییر مداوم ادعاهای باب، سُستی او در ادعا و توبه چندینباره، سبب شد تا هم برخی طرفدارانش از او دور شوند و هم علمای وقت، او را مجنون دانسته و حکم به مجازاتش ندهند. سرانجام سال 1266ق بخاطر توقف شورشهای طرفدارانش، اعدام شد.

بهائیان امروزه ادعا دارند که روحانیون شیعه برای اولینبار در تاریخ، بابیان و بهائیان را متهم به ارتباط با دولتهای استعماری کردند. این درحالیست که با بررسی شواهد درمییابیم، عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت، اولین کسی بود که اتهام ارتباط با استعمار انگلیس را به بابیت اصیل، یعنی صبح ازل و طرفدران او نسبت داد.

بهائیان مدعی هستند که رجعت به عنوان یکی از وقایع پس از ظهور، در زمان مدعی مهدویت، علیمحمد شیرازی اتفاق افتاده و حسینعلی نوری پیامبرنمای آنان، رجعت حضرت علی و امام حسین (ع) است؛ اما رجعت به معنای زنده شدن دوباره است و معنایی که بهائیان از رجعت ارائه میدهند، مساوی با تناسخ است که با رستاخیز موعود منافات دارد.

بهائیان سخن امام کاظم (ع) بر اتمام نعمت به واسطه امام غایب را از جمله دلایل خود بر مهدویت علیمحمد شیرازی و نسخ اسلام معرفی میکنند. این در حالی است که اتمام نعمت، مساوی با اتمام دوره و نسخ دین نیست؛ زیرا دین ساختگی بابیت هم هرچند کامل نشد، اما در مدت کوتاهی توسط بهاء نسخ شد و بهائیتی هم که مثلاً کامل شد، نسخ نشد.

بهائیان ادعا دارند روایات مربوط به رجعت و بازگشت مردگان در زمان ظهور امام زمان (عج)، به معنای باطنی است؛ یعنی در زمان ظهور، عدالت و حدود الهی احیاء میشود؛ این در حالی است که آیات و روایات بسیاری با صراحت، به رجعت اشاره کرده و آن را به زنده شدن برخی مردگان معنی کردهاند؛ حتی اگر رجعت را به معنای باطنی بگیریم، باز هم عدالتی توسط باب تحقق نیافته است.

بهائیان ادعا دارند علیمحمد شیرازی در زمان ظهور و ادعای مهدویتش، تنها و بیکس بود و در روایات معصومین (ع)، این صفات برای امام زمان (عج) به کار برده شده است. این در حالی است که صفات تنهایی و ...، به دوران غیبت اختصاص داشته و صفاتی که برای زمان ظهور حضرت به کار برده شده (نظیر عدالتگستری)، با دوران ادعای مهدویت باب، سازگاری ندارد.

از روایاتی که بهائیان برای اثبات قائمیت باب استفاده میکنند، روایت امام صادق(ع) است: هنگام فتنههای آذربایجان در خانهی خود بمانید و هنگام ظهور قائم در مسجدالحرام، از او حمایت کنید. باید گفت: امر به در خانه ماندن هنگام حوادث آذربایجان دلالت بر عدم رضایت اهل بیت از بابیان است و حادثهی آذربایجان اشاره به حوادث قبل و نه خود ظهور دارد.

بهائیان برای آنکه زندانی شدن و شکست شورش مدعی مهدویت خود (علیمحمد شیرازی) را توجیه کنند، مدعی شدند روایاتی وجود دارد که در آنها، از رنج و عذاب امام زمان (ع) پس از ظهور یاد شده است؛ اما بر فرض وجود و صحت سندی این روایات، احتمالاً منظور از رنج حضرت، رنج باطنی برای گمراهی عدهای است، وگرنه حضرت مهدی (ع)، منتقم از ظالمین و برقرار کننده عدالت در جهان هستند.

بهائیان، عبارتی را به امام صادق (ع) نسبت میدهند که در آن، بزرگترین دشمنان امام زمان (ع)، علماء معرفی شدند. این درحالی است که این روایت، نه تنها وجود خارجی ندارد، بلکه از جهت محتوایی هم اشکالات فراوانی دارد. با نادیده گرفتن اشکالات، باز هم مخالفت علماء را نمیتوان به مخالفت علمای شیعه، چنانکه با علیمحمد باب مخالفت کردند، اختصاص داد.

بهائیان ادعا دارند که آیه 77 سوره اسراء، پیرامون سنّت الهی در ارسال پیامبران است. پس به دلیل تناسب بین آیات، آیه 78 این سوره هم که مربوط به احکام و نماز هست و ابجد دو حرفش، با سال ظهور باب هماهنگ درمیآید، پیشبینی به نسخ اسلام و ظهور بابیت است. این درحالی است که تناسب بین آیات، امری ضروری نیست و بهائیت تأویل را قبول ندارد.

بهائیان با تطبیق حروف ابجدِ دو حرف از قرآن، با سال ظهور ادعاهای علیمحمد باب، مدعی میشوند که ظهور پیشوای آنان در قرآن کریم پیشبینی شده است. این شیوه استناد بهائیان، قابل استفاده برای هر جریان انحرافی است و دلیلی ندارد؛ اما به فرموده قرآن، برای فهم آیات، تنها میتوان به قول راسخان در علم مراجعه کرد و معصومین (ع)، چنین تفسیری ارائه ندادهاند.

بهائیان غیبت را به معنای عدم حضور و روایتی که بر شروع دوران غیبت از سال 260 قمری دارد را به آغاز انفصال بین دو امام تعبیر میکنند. این درحالی است که غیبت، به معنای غایب بودن شخص موجود است و کسی که وجود ندارد، امکان غیبت هم ندارد؛ به علاوه، در متن کامل حدیث مورد استناد بهائیان، اشاره به حضور حضرت مهدی (ع) از سال 260 شده است.