ناصبی کیست ؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آیا هر کسی که اهل البیت علیهم السلام را قبول ندارد ناصبی است ؟
ناصبى در لغت به معناى رنج، خستگى، کوشش و ... است اما معناى اصطلاحى آن که برگرفته از روایات اهل بیت علیهم السلام است عبارت است از اینکه کسى با اهل بیت پیامبر علیهم السلام دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید.
بر طبق این معنا هرگز اهل سنت مصداق ناصبى نبوده و نیستند چرا که آنها اولا: اهل بیت را دوست دارند و ثانیاً: دشمنان آل محمد علیهم السلام را کافر مى دانند، و ثالثاً: تمام علماى شیعه فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و وجوب خواندن نماز بر امواتشان را داده اند. در حالی که به حرمت ازدواج با ناصبی فتوا داده و او را کافر دانسته اند !
اما در مورد وهابیت قضیه فرق میکند، چرا که با نگاهی به عملکرد، سخنان و آراء و عقائد علمای وهابی به روشنی میتوان به کینه و عداوت دیرینه ایشان با اهل بیت رسول خدا و نیز محبّتشان به خاندان ستمگر اموی پی برد، و برای اثبات این سخن مراجعه به آراء و عقائد ابن تیمیه به عنوان نظریه پرداز و احیاگر تفکر سلفی کفایت مینماید. او در بسیاری از مواضع اخبار و فضائل نقل شده از رسول اکرم در شان امیر المومنین علیه السلام را رد، تضعیف و انکار مینماید و در مقابل سعی در اثبات همان فضائل برای دشمنان آن حضرت و از جمله معاویه دارد، جنگهای امیر المومنین و قیام امام حسین علیه السلام را محکوم نموده و قاتل امیر المومنین را تبرئه کرده و مستحق اجر و پاداش می داند، هجوم خلفا به بیت وحی را قبول کرده ولی گستاخانه آنرا در جهت اخذ بیت المال مسلمین از امیر المومنین و فاطمه زهرا میداند، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت نموده و شائبهای از ( نعوذ بالله ) نفاق را در وجود کسی که خشمش مساوی با خشم خدا و رضایتش مساوی با رضایت خداست مطرح می کند ، سفر به قصد زیارت نبی اکرم و ائمه را شرک و حرام می داند ، هر گونه تبرک جستن و توسل و طلب حاجت از رسول خدا و اهل بیتش را شرک می داند، معتقد به وجوب تخریب قبور اهل بیت و اولیای دین است و . . . بر این اساس است که قاطبه شیعه و برخی از علماى غیر متعصب و منصف اهل سنت به ناصبى و معاند بودن ابن تيميه نسبت به اهل بيت عليهم السلام اعتراف كردهاند.
حال در اينجا به عبارات برخی از علمای اهل سنت پیرامون نصب این تیمیه اشاره مینماییم :
الف : ابن حجر عسقلانى میگوید: مردم درباره ابن تيميه اختلاف دارند برخى او را به تجسيم، گروهى به كفر و عدهاى به نفاق نسبت داده اند به جهت نسبت ناروايى كه به على عليه السلام مى دهد.(1)
ب : ابن حجر هيثمى مینویسد: وى كسى است كه خداوند او را خوار، گمراه، كور، كر و ذليل كرد. صاحبان امر، به اين مطلب تصريح نموده اند .(2)
ج : علامه زاهد كوثرى میگوید: از كلمات او آثار بغض و دشمنى با على عليه السلام ظاهر مى گردد .(3)
د :شيخ عبداللَّه غمارى هم چنین میگوید: علماى عصرش او را به جهت انحرافش از على عليه السلام به نفاق نسبت داده اند. (4)
ه : حسن بن على سقاف نیز به صراحت به ناصبی بودن ابن تیمیه اشاره میکند و میگوید: ابن تيميه را شيخ الاسلام مى نامند و به كلماتش استدلال مىكنند. در حالى كه او ناصبى و دشمن على عليه السلام است و به فاطمه عليها السلام نسبت نفاق داده ! (5)
شيخ عبداللَّه حبشى هم چنین مینویسد: ابن تيميه على بن ابیطالب عليه السلام را سرزنش مى كرد و مىگفت: جنگهاى او به ضرر مسلمين بوده! (6)
ناصرالدين البانى (محدث بزرگ معاصر وهابى)، بعد از تصحيح سند حديث «ولايت» (و هو- يعنى على- ولىّ كل مؤمن بعدى) كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيده مىگويد: شيخ الاسلام ابن تيميه، اين حديث را با وجود سندهاى صحيحى كه براى آن هست تكذيب و انكار مى كند. (7) و اين چيزى جز تسريع و مبالغه گويى در ردّ بر شيعه نيست.(8)
همه اینها در حالیست که با مراجعه به روايات شیعه و اهل سنت ثابت می شود که پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله همواره مردم را از بغض و دشمنى با على عليه السلام منع نمودهاند .
به سند صحيح از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه بعد از حديث غدير و ابلاغ ولايت حضرت على عليه السلام فرمود: بار خدايا! دوست بدار هر كس كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس كه على را دشمن بدارد. (9)
رسول خدا صلى الله عليه و آله در موضع دیگری هم فرمودهاند: اى على! خوشا به حال كسى كه تو را دوست داشته و در مورد تو راست بگويد و واى بر كسى كه تو را دشمن داشته و در مورد تو دروغ بگويد. (10)
و نيز فرمودهاند: خدا دشمن بدارد كسى كه على را دشمن بدارد. (11)
ابن عساكر از محمدبن منصور نقل كرده كه گفت: ما نزد احمدبن حنبل بوديم. شخصى به او گفت چه مى گويى درباره حديثى كه به نقل از علی علیخ السلام میفرماید: من تقسيم كننده آتشم.
احمدبن حنبل پاسخ داد: چه چيز باعث شده اين حديث را انكار كنيد؟
آيا براى ما روايت نشده که پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن ندارد تو را مگر منافق، مؤمن در بهشت است و منافق در جهنم. پس على تقسيم كننده بهشت و دوزخ است!
البته با مراجعه به روايات پى مىبريم که رسول خدا صلى الله عليه و آله صفاتى را براى دشمنان على عليه السلام ذكر كرده كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
الف : خبث ولادت :
ابن عباس از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه خطاب به على عليه السلام فرمود: یا علی ، دشمن ندارد تو را از عرب مگر زنا زاده، و از انصار مگر يهودى و از ساير مردم مگر انسان با شقاوت (12)
ابن عساكر از ثابت و او از انس نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در روز خيبر معرفى كرد و فرمود: اى مردم! فرزندان خود را با حب على امتحان كنيد. زيرا على شما را به ضلالت دعوت نمى كند و از هدايت دور نمى نمايد. فرزندى كه او را دوست بدارد از شماست و فرزندى كه دشمن بدارد از شما نيست. (13)
ب : نفاق
اميرالمؤمنين عليه السلام ضمن حديثى مىفرمايد: قسم به كسى كه دانه را شكافت و مردم را به خوبى خلق كرد همانا عهدى است از جانب پيامبر امّى به من كه دوست ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق (14)
ام السلمه مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله هميشه مى فرمود: هيچگاه منافق على را دوست ندارد. مؤمن نيز او را دشمن ندارد. (15)
از ابوذر غفارى هم نقل شده که میگفت: ما منافقين را در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله با سه خصلت مى شناختيم. تكذيب خدا و رسول، تخلف از نماز و بغض على بن ابیطالب. (16)
ابوسعيد خدرى مىگويد: ما جماعت انصار منافقين را با دشمنى على عليه السلام مىشناختيم. (17)
ج : فسق
ابوسعيد خدرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: على عليه السلام را، جز منافق يا فاسق يا دنيا طلب دشمن ندارد (18)
حال پس از مطالعه این نوشتار، بر همگان روشن میشود که چرا همه علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت حکم به ناصبی بودن وهابیت و در راس آنها ابن تیمیه داده اند !
منابع :
[1] الدرر الكاملة، ج 1، ص 155.
[2] الفتاوى الحديثية، ص 11
[3] الحاوى فى سيرة الطحاوى، ص 26
[4] الرسائل الغمارية، ص 120 و 121
[5] التنبيه و الردّ، سقاف، ص 7
[6] المقالات السنية، ص 200
[7] منهاج السنه،ابن تیمیه ، ج 4، ص 104
[8] سلسلة الاحاديث الصحيحة، رقم حديث 2223
[9] سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح 116؛ مسند احمد، ج 6، ص 401، ح 18506؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 118، ح 4576
[10] مستدرك حاكم، ج 3، ص 145، ح 4657؛ مسند ابى يعلى، ج 2، ص 259، ح 1599.
[11] كنزالعمال، ج 11، ص 601، ح 32899
[12] مناقب خوارزمى، ص 323، ح 330.
[13] ابن کثیر ،تاريخ دمشق، ج 42، ص 288، ح 888
[14] صحيح مسلم، ج 1، ص 120، ح 131، كتاب الايمان؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 601، ح 3736؛ مسند احمد، ج 1، ص 135، ح 643؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42، ح 114
[15] سنن ترمذى، ج 5، ص 549، ح 3717؛ المصنف، ابن ابى شيبه، ج 12، ص 77، ح 12163
[16] الرياض النضرة، ج 3، ص 167؛ كنزالعمال، ج 13، ص 106، ح 36346
[17] سنن ترمذى، ج 5، ص 593، ح 3717
[18] ابن کثیر ، تاريخ دمشق، ج 42، ص 285، ح 8817
دیدگاهها
علی رضا
1394/09/28 - 21:21
لینک ثابت
بسیار جالب است.
علی رضا
1394/09/28 - 21:26
لینک ثابت
واقعاً حیف است که امکان ذخیره
افزودن نظر جدید