پیامبری که برای اثبات ادعای خود دلیل ندارد!

  • 1397/10/29 - 22:12
احمد بصری در کتاب خود با وجود صراحت قرآن و روایات متواتر در خاتمیت پیامبران (علیهم‌السلام) مدعی شده است که نبوت پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جریان دارد و ائمه (علیهم‌السلام) و خود را نیز نبی می‌داند.ما از اتباع احمد بصری می‌خواهیم؛ یک روایت بیاورید که بفرمایند، نبوت ادامه دارد و یا ائمه (علیهم‌السلام) نبی هستند؟

احمد بصری در کتاب خود با وجود صراحت قرآن و روایات متواتر در خاتمیت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)مدعی شده است که نبوت پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جریان دارد و خود را نبی می‌داند.[1] از آقای ربیعی (یکی اتباع احمد بصری) که آمده بود در صفحه شخصی اینستاگرام (n_ahmadalhasan) برای مناظره سؤال پرسیدم: «شما اتباع احمد که ادعای تواتر می‌کنید در باب ادامه خاتمیت بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یک روایت بیاورید که بفرمایند، نبوت ادامه دارد و یا ائمه (علیهم‌السلام) نبی هستند».
جواب داد: بله حتما؛ «الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل[2] پایان بخش گذشتگان، آغاز کننده آیندگان.»
گفتم: می‌دانستید بهائیت نیز به همین فراز از دعا برای اثبات نبوت عبدالبهاء استناد کردند! تصاویر زیر را از کتب مبلغین بهائیت برای شما میفرستم، ببینید.

گفت: یعنی چون فرقه‌ای به آن استدلال کرده‌اند نباید ما استدلال کنیم؟ یعنی اگر فرقه‌ای مثل اسماعیلیه به روایتی استناد کردند، نمی‌شود به آن استناد کرد؟ این قاعده را از کجا آوردید؟

پیام دادم: منظور این نیست که شما نباید به این قسمت استدلال کنید. یعنی شما به همان ترجمه ای و استدلالی رجوع کردید که بهاییت رجوع کردند که این مطلب چندین اشکال دارد و به صورت مختصر می‌آورم:

1. ارائه‌ی ترجمه‌ی خلاف واقع یکی از تکنیک‌هایی است که باور بهائی و فرقه‌های دیگر مثل فرقه همبوشی در استناد به آیات و روایات به وفور از آن استفاده می‌نمایند. در این‌جا نیز از همین تکنیک استفاده گردیده: "مَا" به معنی "آن چه" است و عموماً برای غیر ذوی‌العقول به کار می‌رود و "مَن" به معنی "آن که" می‌باشد و برای ذوی‌العقول یا موجودات دارای خرد و عقل استفاده می‌شود. اما باور بهائی و همچنین فرقه همبوشیه در ترجمه‌ی عبارت «وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَل» موصول عام "مَا" را به معنای "افراد" گرفته و این گونه معنا نموده است: «خاتم برگذشته گان و راهگشای آیندگان». گذشته‌گان و آیندگان هر دو ذوی العقول هستند و با معنای "مَا" سازگاری ندارد و ترجمه‌ی صحیحی ارائه ننموده است!

2.علاوه بر این سَبَقَ یعنی پیشی گرفت یا غلبه کرد یا برتری یافت و فاتح نیز به معنای حاکم یا داور یا پیروزمند یا یاری دهنده یا گشاینده یا آشکار کننده است و به هیچ وجه معنای آغاز کننده ندارد. و اُستُقبِل نیز فعل ماضی مجهول است یعنی روی آورده شد که متاسفانه عزیزان همبوشی "خواهد آمد" ترجمه نموده‌اند!

3.با توجه به این که این عبارت هیچ توضیحی به ویژه در مورد (مَا)ی موصول ندارد باید گفت عبارتی است مبهم و نارسا که احتمال هرگونه تعبیری درباره آن می‌رود و بنابرین قابل استدلال نمی‌باشد. زیرا با هر یک از این معانی می‌توان به نوعی برای عبارت مذکور ترجمه‌ی متفاوتی ساخت. به عنوان نمونه می‌توان گفت پیامبر به مشکلات و دشواری‌هائی که از پیش بوده، پایان بخشید و به آن‌چه روی آور شد غلبه نمود. یا می‌توان گفت پیامبر به داوری‌های غیر عادلانه پیش پایان داد و برای آنچه روی آورده شد حکم نمود. مخصوصاً این که عبارت مشابه دیگری نیز در منابع شیعی وجود دارد که با ترجمه‌ای اخیر سازگاری بیشتری دارد: «.... الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق.[3] بازکننده‌ی درهای بسته.»

بنابراین همان گونه که ملاحظه گردید باور بهائی و احمد بصری از یک طرف، تنها به یک عبارت استناد جسته و خانواده‌ی حدیث را تشکیل نداده تا بتواند به معنا و مراد معصومین (علیهم السلام) دست یابد. از طرف دیگر در ترجمه‌ی همین تک عبارت گزینشی نیز ملاحظه‌ی انصاف را ننموده و برای این عبارت «وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَل» ترجمه‌ی نادرستی ارائه نموده تا شاید بتواند راهی به انکار خاتمیت بیابد!
گفت: عزیزجان ما موصوله به معنا و مفهوم «رسالة» می‌خورد. حتی سید احمدالحسن نیز استناد کرده‌اند به حدیث دیگر که «ما» موصوله به «رسالة» اشاره دارد. شما تصویر پایین را ببینید.

گفتم: ما در بالا به کل ترجمه اشکال گرفتیم و مجموعه برداشت شما را مورد اشکال دانستیم؛ شما یک قسمت را جواب می‌دهید؟! البته همین نقدِ برداشتِ ناقصتان، نیز اشتباه است که قوز بالا قوز است. در روایت حضرت امیر (علیه‌السلام) می‌فرماید «الخاتم لما سبق من الرسالة و فاخرها، و رسوله الفاتح لما استقبل من الدعوة و ناشرها...» حرف «مِن» در این‌جا بیانیه است و شما برداشت غلط انجام داده‌اید.
چرا که قسمت اول می‌فرمایند: «الخاتم... من الرسالة» یعنی خاتمی که بیان از رسالت باشد. بله این‌جا به بیان از رسالت است ولی ما در این مورد که مشکلی نداریم و نداشتیم. اما جمله بعدی که مقصود ماست «الفاتح.... من الدعوة.» است. یعنی «فاتحی که بیان از دعوت و تبلیغ احکام و.... باشد.» یعنی همان حقیقت امامت. پس این‌جا بیان از رسالت نیست و معنای و مفهوم رسالت نمی‌دهد.

پی‌نوشت:

[1]. نبوت خاتمه، احمد الحسن، اصدارات انصار، بی‌تا، بی‌جا، ص 25.
[2]. کامل الزیارات، ابن قولویه، مکتبة الصدوق، ج1، ص 221.
[3]. بحار الانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، ج16، ص 378.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.