محو کردن سنّت نبوی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عمر بن خطّاب به محو روایات موجود در پایتخت جهان اسلام بسنده نکرد و به بهانه نوشتن سنّت، دستوراتی به دورترین سرزمینهای اسلامی صادر کرد، تا هر روایتی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن سرزمینها رسیده، نابود گردد. سفیان بن عینیه از عروه و او از یحیی بن جعده روایت کرده: «عمر بن خطّاب خواست تا سنّت را بنویسد، امّا تصمیمش عوض شد و به سرزمینهای اسلامی نوشت، تا هر کس نزد خود روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد آن را محو و نابود سازد.»[1]
همچنین وی گروه صحابهای که به عراق اعزام مینمود را از نقل روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منع نموده و میگفت: «... از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کمتر روایت نقل کنید و من نیز در این کار با شما همراه هستم.»[2]
حاکم نیشابوری، درباره ایجاد ممنوعیتهایی که برای نقل احادیث نبوی از سوی عمر بن خطّاب صورت گرفت، روایت زیر را در کتاب خود نقل کرده: «زمانی که قرظه [به عنوان فرماندار کوفه از سوی عمر منصوب گردید] مردم به او گفتند: برای ما حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کن! او در پاسخ گفت: عمر بن خطّاب ما را از این کار نهی کرده. سند این حدیث، صحیح و به طرق گوناگون نقل شده و در مجامع علمی از آن بحث میشود و قرظه بن کعب انصاری از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده که احادیثی را از آن حضرت شنیده است.»[3]
ذهبی نیز درباره گروهی از صحابهای که از نقل حدیث، توسط عمر منع شده بودند، میگوید: «عمر سه تن را به جرم زیاد روایت کردن، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زندانی کرد: ابن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری.»[4]
با مجموع آنچه گفته شد، بهخوبی میتوان به این نکته پیبرد که روش، سیره و سنّت عمر بن خطّاب، بر هر چه کمتر نمودن روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. آری! با چنین رویکردی است که عمر میگوید: «بگذارید مردم به کار خود برسند و با نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع مردم نشوید.»[5]
پینوشت:
[1]. تقیید العلم للخطیب البغدادی، خطیب بغدادی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 53.
[2]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 12.
[3]. المستدرک و بذلیه التلخیص للذهبی، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 183.
[4]. تذکرة الحفاظ، شمس الدین محمد ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 7.
[5]. سنن الدارمی، دارمی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 1، ص 97.
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/06/06 - 23:45
لینک ثابت
سلام و خسته نباشید. اجرتون با
افزودن نظر جدید