محو کردن سنّت نبوی

  • 1395/06/02 - 23:49
عمر بن خطّاب به محو روایات موجود در پایتخت جهان اسلام بسنده نکرد و به بهانه نوشتن سنّت، دستوراتی به دورترین سرزمین‌های اسلامی صادر کرد تا هر روایتی که از رسول خدا به آن سرزمین‌ها رسیده، نابود گردد. آری با چنین رویکردی است که عمر می‌گوید: «بگذارید مردم به کار خود برسند و با نقل حدیث از پیامبر مانع مردم نشوید.»

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عمر بن خطّاب به محو روایات موجود در پایتخت جهان اسلام بسنده نکرد و به بهانه نوشتن سنّت، دستوراتی به دورترین سرزمین‌های اسلامی صادر کرد، تا هر روایتی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن سرزمین‌ها رسیده، نابود گردد. سفیان بن عینیه از عروه و او از یحیی بن جعده روایت کرده: «عمر بن خطّاب خواست تا سنّت را بنویسد، امّا تصمیمش عوض شد و به سرزمین‌های اسلامی نوشت، تا هر کس نزد خود روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد آن را محو و نابود سازد.»[1]
هم‌چنین وی گروه صحابه‌ای که به عراق اعزام می‌نمود را از نقل روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منع نموده و می‌گفت: «... از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کمتر روایت نقل کنید و من نیز در این کار با شما همراه هستم.»[2]

حاکم نیشابوری، درباره ایجاد ممنوعیت‌هایی که برای نقل احادیث نبوی از سوی عمر بن خطّاب صورت گرفت، روایت زیر را در کتاب خود نقل کرده: «زمانی که قرظه [به عنوان فرماندار کوفه از سوی عمر منصوب گردید] مردم به او گفتند: برای ما حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کن! او در پاسخ گفت: عمر بن خطّاب ما را از این کار نهی کرده. سند این حدیث، صحیح و به طرق گوناگون نقل شده و در مجامع علمی از آن بحث می‌شود و قرظه بن کعب انصاری از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده که احادیثی را از آن حضرت شنیده است.»[3]
ذهبی نیز درباره گروهی از صحابه‌ای که از نقل حدیث، توسط عمر منع شده بودند، می‌گوید: «عمر سه تن را به جرم زیاد روایت کردن، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زندانی کرد: ابن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری.»[4]

با مجموع آن‌چه گفته شد، به‌خوبی می‌توان به این نکته پی‌برد که روش، سیره و سنّت عمر بن خطّاب، بر هر چه کمتر نمودن روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. آری! با چنین رویکردی است که عمر می‌گوید: «بگذارید مردم به کار خود برسند و با نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع مردم نشوید.»[5]

پی‌نوشت:

[1]. تقیید العلم للخطیب البغدادی، خطیب بغدادی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 53.
[2]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 12.
[3]. المستدرک و بذلیه التلخیص للذهبی، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 183.
[4]. تذکرة الحفاظ، شمس الدین محمد ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 7.
[5]. سنن الدارمی، دارمی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 1، ص 97.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام و خسته نباشید. اجرتون با نرجس خاتون مادر ولی عصر عج. صهاکیه دقیقا فکر و عقیده ش این بود که سنت رسول خدا ص را محو کند ولی ذهی خیال باطل با وجود امیرالمومنین ع تیرش به سنگ خورد. سلمان فارسی روایت میکند که از معصوم ع شنیدم که فرمود: در قیامت شیطان را می آورند که بر دهانش لجامی از آتش است، شیطان میبیند که شخصی را آورده اند که دو دهنه از آتش دارد، شیطان میگوید مادرت به عزایت بنشیند من از اولین تا آخرین را فریب دادم یک دهنه آتش دارم تو که هستی و چه کردی که دو دهنه آتش داری؟ شخص مورد نظر میگوید من عمربن خطاب غاصب حق امیرالمومنین ع هستم، تو ای شیطان وقتی خداوند به بندگانش دستور میداد عمل نیک کنند، آنها را وسوسه میکردی که آن کار نیک را نکنند، ولی من بغیر این که بندگان را از آن کار نیک باز میداشتم با بدعت هایی که آوردم آنها را به کار دیگر وامیداشتم. بله عمربن خطاب به غیر محو سنت نبوی، بدعت هایی را جایگزین سنت نبوی میکرد. خداوند هر لحظه بر عذابش بیفزاید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.