طاهری و اعتقاد به تناسخ در قالب واژه «کالبد ذهنی»

  • 1394/12/07 - 12:10
عقیده به تناسخ از هندوستان و چین و اغلب ممالک آسیائی ظهور کرده و کم‌کم به پاره‌ای از ممالک شرق و غرب هم رسیده است. تناسخ از جمله واژه‌هایی است که علیرغم عاریتی بودن، در عرفان موسوم به حلقه، تفسیر جدیدی یافته است به گونه‌ای که مفهوم تناسخ در قالب یک مفهوم تازه و جذابی به نام «کالبد ذهنی» پی گیری می‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقیده به تناسخ از هندوستان و چین و اغلب ممالک آسیائی ظهور کرده و کم‌کم به پاره‌ای از ممالک شرق و غرب هم رسیده است[1]، لذا تناسخ زیربنای عقدیه آئین‌هایی مانند: بودائی و برهمائی (برهمنی) را تشکیل می‌دهد. این گروه در عین اعتقاد به موضوع پاداش و کیفر، منکر معاد شده‌اند. از دیدگاه آنها، انسان نتیجه اعمال تلخ و شیرین خود را در همین جهان می‌چشد، زیرا اگر نیکوکار باشد، روح او به بدن انسان سعادتمند و خوشبختی که غرق در عزت و نعمت است و یا بدن حیوان مفید و سودمندی مانند: گوسفند و گاو، متعلق می‌گردد.[2] اما اگر شرور و بدکار باشد، روح او به بدن انسان بدبخت مانند افراد معلول و بیمار و تنگدست و یا حیوان پست و موذی مانند خوک و موش تعلق می‌گیرد، و پاداش و کیفر خود را در این جهان می‌بیند. از نظر این گروه، جهان توالی نفس است، یعنی روح‌ها پیوسته از بدنی جدا شده، و از طریق زاد و ولد به بدن‌های دیگری، خواه انسان و خواه حیوان، تعلق می‌گیرد.[3]
تناسخ از جمله واژه‌هایی است که علیرغم عاریتی بودن، در (عرفان موسوم به حلقه) تفسیر جدیدی یافته است به گونه‌ای که مفهوم تناسخ در قالب یک مفهوم تازه و جذابی به نام «کالبد ذهنی» پی گیری می‌شود، در عرفان حلقه دنیای بعد از مرگ به صورتی تصویر می‌شود که مخاطب احساس کند راه مصون ماندن از عذاب‌های بعد از مرگ، پناه آوردن به آموزه‌های عرفان حلقه است.
در آموزه‌های عرفان حلقه، پس از مرگ انسان، در زندگی دنیا، تمام کالبدهای او اعم از «کالبد روان»، «کالبد جسم» و «کالبد اختری» می‌میرند و تنها «کالبد ذهنی» به حیات خود ادامه می‌دهد، اما بین هر مرگ تا تولد در زندگی بعدی فاصله‌ای هست که به آن برزخ می گویند. برزخ هر زندگی درون همان زندگی‌ست، پس برزخ هر زندگی در همان زندگی است و طبعاً برزخ دنیا هم در دنیا است. به محض مرگ، نام ما کالبد ذهن است و در این حال ما لامکان شده‌ایم اما هنوز در عالم مکان هستیم.[4]
اگر از عقیده‌ی طاهری در باب برزخ که ناسازگاری روشنی با ادله نقلی دارد، چشم پوشی کنیم، (که قائل به بودن برزخ در همین دنیا شده‌اند)؛ آنچه از جملات بالا که مورد اذعان نویسنده بوده و تبادر به ذهن می‌شود، باور به این است که حقیقت انسان‌ها در هنگام مرگ، همان «کالبد ذهنی» است، عبارت پیش گفته که «به محض مرگ، نام ما کالبد ذهنی است» بیان گر این باور در کلام نویسنده است.
همچنین طاهری ابراز می‌دارد:
در هنگام مرگِ قطعی و به محض این که «کالبد ذهنی» می‌خواهد جدا شود، در کسری از ثانیه همه‌ی اطلاعات زندگی با جزئیات آن مرور می‌شود و تمام وابستگی‌های فرد خودنمایی می‌کند. کالبدهای ذهنی زیادی هستند که تا مدت‌ها مرگ خود را باور نمی‌کنند و حتی به خود تجسم می‌بخشند.[5]
می‌گویند: بعضی از مردم عمل نادرستِ احضار روح، یعنی احضار «کالبد ذهنی» را انجام می‌دهند که در بررسی آن به نکات قابل توجهی می‌توان دست یافت، از جمله این که پاسخ مثبت یک «کالبد ذهنی» به اِحضار نشان می‌دهد به حیات زمینی وابستگی دارد و اگر کسی او را احضار کرد، فوراً حاضر می‌شود. کالبدهای ذهنی که در اثر وابستگی خود به تجربه‌ی زندگی پس از این برزخ تن نمی‌دهند، هر جا امکانی برای اعلام حضور بیابند، اقدام و در فرد مورد نظر خود نفوذ می‌کنند.[6]
باید گفت: هرچند در متون آموزشی عرفان حلقه، این نوع از تسخیر عنوان «تناسخ» را با خود ندارد، اما نوعی از «حلول» و برگشت فرد به عالم دنیاست که از تناسخ عادی که در آیین‌های شرقی ادعا می‌شود، پیچیده‌تر و عمیق‌تر است؛ بر خلاف تناسخ عادی که هر روح فقط قادر به تسخیر یک کالبد است، برگشت کالبد ذهنی به کالبد دیگران و حلول آن در جسم دیگران چه از نظر تعداد کالبدی که به تسخیر درآمده و چه از نظر نوع کالبد تسخیر شده، محدودیتی ندارد.
در عرفان حلقه تصریح شده است: یک کالبد ذهنی به دلیل لامکان بودن می‌تواند همزمان چندین نفر را تسخیر کند و محدودیتی برای تعداد نفراتی که تسخیر می‌شوند وجود ندارد. اما وقتی با تشعشع دفاعی از بدن یک نفر خارج می‌شود، از دیگران نیز خارج شده است. وقتی کالبد ذهنی کسی را تسخیر می‌کند علائق قدیمی خود را برای فرد تسخیرشده بازسازی کند، فرد تسخیر شده ممکن است کارها و حرف‌ها و رفتارهای همان مرحوم را پیدا کند، حتی در مواردی دیده شده که بیماری‌های فرد مرحوم در زمان حیات برای فرد تسخیر شده ایجاد شده و انواع مشکلات ذهنی که قبلاً توضیح داده شد، می‌تواند ایجاد گردد.[7]
در نتیجه باید گفت: «عرفان حلقه»، شعار برائت از تناسخ را سر می‌دهد و می‌گوید: ما نه فقط تناسخ را قبول نداریم بلکه با روش علمی آن را رد می‌کنیم،[8] اما فراموش کرده است که مراد از تناسخ فقط این نیست که کسی قائل به عالم آخرت نباشد و به این دلیل مجبور شود به حلول روح در کالبدهای دیگر در این عالم تن دهد.
بنابر این آن‌چه در عرفان حلقه ادعا شده، وجودِ نوعی از حیات است که از طریق کالبد ذهنی در همین عالم قابل تداوم است و اتفاقاً این کالبد ذهنی توانایی حلول در دیگر کالبدها را هم دارد. اگر تناسخ باطل است، با همه‌ی اقسامش باطل است و معنا ندارد که کسی عالم آخرت را بپذیرد و به حلول کالبد ذهنی در کالبد دیگران معتقد باشد.
«کالبد ذهنی» چیزی است که نه از نظر علمی و تجربی قابل اثبات است و نه در متون دینی تأییدی بر آن یافت می‌شود؛ بازگشت ارواح به قالب‌های مادی که در «عرفان حلقه» مورد قبول است چیزی غیر از «تناسخ» نیست و از نظر متون اسلامی ارواح انسان‌ها بعد از مرگ ارتباطشان با عالم دنیا قطع شده و جز در موارد نادر توان بازگشت به این عالم را ندارند چه برسد به این که بخواهند با اختیار به این عالم برگردند و یا بخواهند در کالبدی دیگر حلول کنند.

پی‌نوشت:
[1]. حقیقت روح، احمد زمردیان، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 437.
[2]. معاد انسان و جهان، استاد جعفر سبحانی، انتشارات مکتب اسلام، چاپ دوم، ص 184.
[3]. همان.
[4]. تشعشع دفاعی، گروه آموزش مجازی عرفان حلقه، نسخه 4، ص 7.
[5]. طاهری، محمد علی، موجودات غیر ارگانیک، نشر ارمنستان: گریگور تاتواتسی، ص 40.
[6]. همان ص 41 و 42.
[7]. تشعشع دفاعی، متن آموزش مجازی عرفان حلقه، نسخه 4 ص 7.
 [8]. طاهری، محمد علی، چند مقاله، ص 195.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت، جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه.

تولیدی

دیدگاه‌ها

من فکر می کنم این عقیده تناسخ در قالب کالبد ذهنی مطابق است چون در باور ما مسلمانها می گویند پدر شوهر تا بعد طلاق محرم است یا اینکه دختر نمی تواند بعد مرگ به پدر دست بزند. من فکر می کنم چون آنها که بقیه شان ماییم، وسیله و ابزاری که ما داریم ''مغز ''' و آنها ندارند می توانند جذب ما شوند .و رستاخیز و قیامت عروس و دختر آن فرد از او قالبی جدا پیدا می کنند که ما در روایات داریم بعضی میمون های برگردان و بعضی خوک که شهوتران و غیره هستند ...و وابستگی دارند رستاخیز می شوند و پیامبر فکر می کنم می فرمود که تمام انسانها راه می روند و جمیل هستند .ما معاد را در نماز می یابیم

با سلام و احترام مطلبی که فرمودید:(من فکر می کنم این عقیده تناسخ در قالب کالبد ذهنی مطابق است چون در باور ما مسلمانها می گویند پدر شوهر تا بعد طلاق محرم است یا اینکه دختر نمی تواند بعد مرگ به پدر دست بزند.) در باور مسلمانان چنین تفکر و دیدگاهی به هیچ وجه وجود ندارد. باید عرض کنم که شما احتمالا در تعریف تناسخ به اشتباه افتاده اید. تناسخ و اصطلاح کالبد ذهنی(که دربیان محمدعلی طاهری عنوان شده است) هر دو از منظر آموزه های دینی و قرآنی مردود هستند. اگر لطف کنید تعریف و برداشت خودتون از تناسخ و کالبد ذهنی را خلاصه و دقیق بیان کنید ممنون میشم. موفق باشید.

سلام به همگی ، ما که از روح حرف می زنیم ، در واقع اینها روح نیستند ، کالبد های ذهنی هستن که بعد از مرگ هر انسان 2 یا 3 روز می تونن برگردن به جسم هاشون ( با ارتباط فرادرمانی ) ، پس ما اشتباه می کنیم کسایی که مُردن ، زود به قبر می زاریم ، متاسفانه خیلی هامون نمی دونیم ، ای کاش می دونستیم.

علم سواد تحقیق چیزای بدی نیستن والله دین ما اسلام و تشیع است و حفانبت ان ثابت و توهمات بقبه مبارک خودشون

نویسنده اینجا اشتباه نوشته و تناقضات زیادی داره با اصل مطلب. من شنیدم که تناسخ به صراحت رد کردن

لطفا به مکتوبات و دیدگاه های طاهری در باب کالبد ذهنی و تناسخ مراجعه کنید. در متون آموزشی عرفان حلقه، کالبد ذهنی که بیان شده است، هر چند نام تناسخ را با خود ندارد؛ اما در حقیقت نوعی از حلول و برگشت فرد به عالم دنیاست که از تناسخ عادی که در آیین های شرقی ادعا می شود، پیچیده تر و عمیق تر است. بر خلاف تناسخ عادی که هر روح فقط قادر به تسخیر یک کالبد است؛ برگشت کالبد ذهنی به کالبد دیگران و حلول آن در جسم دیگران چه از نظر تعداد کالبدی که به تسخیر درآمده و چه از نظر نوع کالبد تسخیر شده، محدودیتی ندارد. تا قبل از عرفان حلقه، روحی که طبق تناسخ قرار بود در کالبد دیگران حلول کند، تنها قادر به حلول در یک فرد بود و بعلاوه نوع کالبدی که روح به آن تعلق می گرفت، انتخابی نبود و کالبد جدید بنا به قانون کارما به میزان عمل مثبت و یا منفی در زندگی گذشته، تعیین می شد. اما در عرفان حلقه تصریح شده است: «يك كالبد ذهني به دليل لامكان بودن مي تواند هم زمان چندين نفر را تسخير كند و محدوديتي براي تعداد نفراتي كه تسخير مي شوند وجود ندارد . اما وقتي با تشعشع دفاعي از بدن يك نفر خارج مي شود، از ديگران نيز خارج شده است(وقتي كالبد ذهني كسي را تسخير مي كند علائق قديمي خود را براي فرد تسخير شده بازسازي كند، فرد تسخير شده ممكن است كارها و حرفها و رفتارهای فرد متوفی را پيدا كند؛ حتي در مواردي ديده شده است كه بيماريهای فرد متوفی در زمان حيات براي فرد تسخير شده ايجاد شود و انواع مشكلات ذهني را برای فرد ایجاد کند.» میتونید برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به تشعشع دفاعی، متن آموزش مجازی عرفان حلقه، نسخه ۴ص ۷

ما انسان ها با کلیه ابعاد وجودی خویش از قبیل ماده ؛ روان ؛ روح ؛ نفس مجرد ( یعنی من یا خود) در بستر امن و آرام و پیوسته و فراگیر حیات بخش جان و بهمراه تار و پود های کیهان و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل ( مثل هبوط آدم و حوای دینی از آسمان به روی زمین ) نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی را پشت سر گذاشته و وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده ایم و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دوباره با تمامی ابعاد وجودی خویش و بهمراه کلیه اجزای مفید محتوای کیهان به همان نظام احسن آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی باز خواهیم گشت و مجددا از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی خواهیم گردید و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و نه از راه یا طریقی دیگر و آنهم نه تنها در این جهان بلکه در کلیه کیهان یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر. ضمنن حلول روان یا تناسخ را نباید با پدیده طبیعی زنجیره تولد و مرگ یکی دانست. باطل بودن شرح و توضیح یک پدیده طبیعی توسط قوای ادراکی فهم و عقل انسان به معنای باطل بودن خود پدیده طبیعی نمی باشد. خود بودا حلول روان یا تناسخ را با قاطعیت تمام رده نموده و آنرا باطل اعلام کرده و چرخه تولد و مرگ ( samsara با تلفظ سَم سَرا به معنای سرا یا خانه درد و رنج ) را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و میّسر و امکانپذیر دانسته است که امروز مورد تایید علم کیهان شناسی نظری می باشد. به این معنا که چرخه تولد و مرگ انسان و سایر موجودات فقط در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای ( و نه محیط ) کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض امکان پذیر می باشد و نه از راهی دیگر. نتیجه اینکه نه تنها تناسخ یا حلول روان از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا مختلف ) و آمد و رفت یک باره روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون و چرخه متافیزیک در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از دیدگاه ارسطو در زمینه شرح و توضیح و تبیین و توجیه پدیده جاودانه بودن زندگی باطل و اشتباه می باشند بلکه قبض یا جدایی روح بطور موقت بهنگام خواب و بطور دائم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم برزخ از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت از عالم برزخ هیچ خبر روشنی در دست نمی باشد ) و پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان هم بدون استثناء باطل و تهی یا خالی از حقیقت اند. لذا راه واقعی و حقیقی حرکت کلی عارف کیهانی بهمراه اجزای خویش از طریق زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بسوی معاد و بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء طی می شود. نتیجه اینکه باور و بینش دینی به مبداء و معاد اوهامی است و راه علمی حقیقی.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.