زهد افراطی ابراهیم حربی

  • 1394/11/04 - 08:31
ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق یکی از ملازمان احمد بن حنبل بوده و حدود بیست سال با او همراه بود و همچنین از افکار او تبعیت می‌کرد، دارقطنی او را در علم و زهد و ورع با احمد بن حنبل مقایسه کرده است. اهل حدیث و حنابله در معرفی او مطالب غیرواقعی را به او نسبت داده‎اند که از آن جمله، زهد و قناعت بیش ازحد، و کتمان آن از دیگران است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق بن ابراهیم بن بشر در سال 198 هجری قمری به‌دنیا آمد و در سال 285 هجری در بغداد از دنیا رفته، و در منزل خود در خیابان باب الانبار دفن شده است. او یکی از ملازمان احمد بن حنبل بوده و حدود بیست سال با او همراه بود و همچنین از افکار او تبعیت می‌کرد.
دارقطنی او را در علم و زهد و ورع با احمد بن حنبل مقایسه کرده است.
اهل حدیث و حنابله در معرفی او به غلو روی آورده‌اند و مطالب غیرواقعی را به او نسبت داده‎اند.
ازجمله مطالب غلوآمیز آنان در مورد ابراهیم حربی، زهد او و قناعت بیش ازحد ابراهیم، و کتمان آن از دیگران است.
آنان در منابع رجالی خود نقل کرده‌اند، معتضد خلیفه عباسی، ده هزار درهم برای ابراهیم حربی فرستاد، اما او درهم‌ها را نپذیرفت و برگرداند. معتضد دوباره درهم‌ها را فرستاد و گفت: اگر خودت نمی‌خواهی، بین همسایه‌ها تقسیم کن. ابراهیم حربی گفت: «ما خودمان را به جمع‌آوری مال دنیا مشغول نکردیم، به تقسیم کردن آن هم مشغول نمی‌کنیم. اگر خلیفه ما را راحت نگذارد، شهر را ترک کرده و از همسایگی او خواهیم رفت.»[1]
و یا در جای دیگر نقل شده که ابراهیم حربی هزار دینار فرستاده شده توسط خلیفه را، رد کرده و وقتی دخترش با اعتراض بر پدر، ابراز ترس از فقر نمود، ابراهیم با اشاره به دوازده هزار جزوه و دست‌نوشته‌های خود، ارزش آن‌ها را بیش از دوازده‌هزار درهم تخمین زده و خود را فقیر و مستحق گرفتن دینارهای فرستاده شده توسط خلیفه، ندانسته است.[2] ذهبی باز هم درباره او این‌گونه می‌گوید: «معتضد مالی را برای ابراهیم حربی فرستاد، او آن مال را برگرداند، در حالی‌که احتیاج به پول داشت، او لباسش را هر چهار ماه یک‌بار می‌شست و اگر یک مرتبه در خاک می‌افتاد، اثر خاک بر روی لباسش تا شستن آن (که هر چهار ماه یک‌بار بود) وجود داشت.»[3]
رد نمودن مال فرستاده شده از طرف خلفا، اگر به این وجه باشد که آنان غاصب و یا ظالم هستند و از بیت المال مسلمین غاصبانه استفاده نموده‌اند، و طبق شرع این مال غصبی است و نباید پذیرفت، مگر از روی ناچاری و مانند اکل میته؛ اما در مورد ابراهیم حربی درست بیان نشده است که نظر او در مورد خلفا به چه صورتی است، او گاهی خلفا را با نام امیرالمؤمنین یاد می‌کند،[4] و آنان را غاصب نمی‌داند و تقیه را هم قبول ندارد که گفته شود، ممکن است در ظاهر به این‌صورت گفته ولی در واقع او را غاصب می‌داند، و همچنین در توصیف وضعیت معیشتی ابراهیم حربی او را محتاج به این اموال معرفی نموده‌اند، او خود می‌گوید: «مرد باید غم‌های خود را در درون خود نگه داشته و به دیگران منتقل نکند. هیچ‌گاه تب و لرز خودم را به مادر، خواهر، همسر و دختران خودم اطلاع ندادم. چهل و پنج سال سردرد شدیدی داشتم، ولی به هیچ‌کس خبر ندادم. ده سال بود یک چشم خود را از دست داده بودم، ولی کسی چیزی نفهمید. سی سال شب‌ها به دو قرص نان قناعت کرده بودم، که اگر مادر و خواهرم می‌آوردند، می‌خوردم وگرنه گرسنه بودم؛ و سی سال هم اگر یک قرص نان توسط همسر و یا یکی از دخترانم برایم آورده می‌شد، با یک نان در شبانه‌روز سپری می‎کردم، وگرنه تا روز بعد گرسنه بودم. یک ماه را با یک درهم و دو و نیم دانق سپری کردم و هزینه‌های یک ماه رمضان من، یک درهم و چهار و نیم دانق بود (که دو دانق آن پول صابونی بود که برای حمام خریده شده بود).»[5]
بنابراین این موارد ذکر شده یا صحیح نیست و برای نشان دادن شدت زهد ابراهیم و بالا بردن او در اذهان اهل حدیث بیان شده است، و یا قابلیت برای الگوپذیری ندارد، زهد دل‌نبستن به دنیاست، نه عدم استفاده از دنیا؛ و مسلمان نباید به همسر و فرزندان سخت گیرد، در حالی‌که برای او تهیه امکاناتی بیش از زندگی فقرانه امکان دارد.

پی‌نوشت:
[1]. «جاء رجل من أصحاب المعتضد إلى إبراهيم الحربي بعشرة آلاف درهم من عند المعتضد، يسأله عن أمر اميرالمؤمنين تفرقة ذلك فرده، فانصرف الرسول، ثم عاد فقال: إن أميرالمؤمنين يسألك أن تفرقه في جيرانك، فقال: عافاك الله هذا مال لم نشغل أنفسنا بجمعه فلا نشغلها بتفرقته ، قل لأمير المؤمنين إن تركتنا وإلا تحولنا من جوارك!» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج6، ص31.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص88.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص360.
المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1412ق، ج12، ص383.
[2]. « حدثنا أبوالقاسم بن الجبلي قال: اعتل إبراهيم الحربي علة حتى أشرف على الموت، فدخلت إليه يوما فقال لي: یا أباالقاسم، أنا في أمر عظيم مع ابنتي، ثم قال لها: قومي اخرجي إلى عمك، فخرجت فألقت على وجهها خمارها، قال إبراهيم: هذا عمك كلميه، فقالت لي: يا عم نحن في أمر عظيم، لا في الدنيا ولا في الآخرة، الشهر والدهر ما لنا طعام إلا كسر يابسة وملح، وربما عدمنا الملح، وبالأمس قد وجه إليه المعتضد مع بدر ألف دينار فلم يأخذها، ووجه إليه فلان وفلان فلم يأخذ منها شيئاً، وهو عليل. فالتفت الحربي إليها، وتبسم فقال لها: يا بنية إنما خفت الفقر؟ قال: نعم. فقال لها: انظري إلى تلك الزاوية، فنظرت فإذا كتب، فقال: هناك اثنا عشر ألف جزء لغة وغريب كتبتها بخطي، إذا مت فوجهي في كل يوم بجزء تبيعيه بدرهم، فمن كان عنده اثنا عشر ألف درهم ليس هو فقير!» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج6، ص32.
المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1412ق، ج12، ص384.
تاریخ الاسلام، ذهبی، بیروت: دار الكتاب العربی، 1407ق، ج21، ص105.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص369.
[3]. «أن المعتضد بعث إلى إبراهيم الحربي بمال، فرده عليه أوحش رد، وقال: ردها إلى من أخذتها منه، وهو محتاج إلى فلس. وكان لا يغسل ثوبه إلا في كل أربعة أشهر مرة. ولقد زلق مرة في الطين، فلقد كنت أرى عليه أثر الطين في ثوبه إلى أن غسله.» سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص362.
[4]. «قل لأمير المؤمنين إن تركتنا وإلا تحولنا من جوارك!» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية،  1417ق، ج6، ص31.
[5]. «ما شكوت إلى أمي، ولا إلى إخوتي، ولا إلي امرأتي، ولا إلي بناتي قط حمى وجدتها. الرجل هو الذي يدخل غمه على نفسه ولا يغم عياله. كان بي شقيقة خمساً وأربعين سنة ما أخبرت بها أحداً قط! ولى عشر سنين أبصر بفرد عين، ما أخبرت به أحداً، وأفنيت من عمري ثلاثين سنة برغيفين، إن جاءتني بهما أمي أو أختي أكلت، وإلا بقيت جائعاً عطشان إلى الليلة الثانية، وأفنيت ثلاثين سنة من عمري برغيف في اليوم والليلة، إن جائتني امرأتي أو إحدى بناتي به أكلته، وإلا بقيت جائعاً عطشان إلى الليلة الأخرى، والآن آكل نصف رغيف وأربع عشرة تمرة إن كان برنيا، أو نيفا وعشرين إن كان دقلاً، ومرضت ابنتي فمضت امرأتي فأقامت عندها شهراً، فقام إفطاري في هذا الشهر بدرهم ودانقين ونصف! ودخلت الحمام واشتريت لهم صابوناً بدانقين، فقام نفقة شهر رمضان كله، بدرهم وأربعة دوانق ونصف.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج6، ص30.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص87.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص367.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.