غلو در حفظ و علم ابوزرعه

  • 1394/10/13 - 13:39
از نمونه غلوهایی که اهل حدیث و حنابله در مورد یکی از عالمان مورد قبول خود نموده‌اند، مطالبی است که در مورد ابوزرعه در کتاب‌های رجالی و در شرح حال او ذکر نموده‌اند. و اگر این مطالب را دیگران در مورد شخصیتی بیان کنند از طرف آنان محکوم به غلو می‌گردند. غیر از مناقب ساختگی که در مقالات دیگر بیان گردید، غلو حنابله در مورد...

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ از نمونه غلوهایی که اهل حدیث و حنابله در مورد یکی از عالمان مورد قبول خود نموده‌اند، مطالبی است که در مورد ابوزرعه در کتاب‌های رجالی و در شرح حال او ذکر نموده‌اند.[1] و اگر این مطالب را دیگران در مورد شخصیتی بیان کنند از طرف آنان محکوم به غلو می‌گردند.
غیر از مناقب ساختگی که در مقالات دیگر بیان گردید، غلو حنابله در مورد علم و درجه حفظ ابوزرعه می‌باشد.
مثلاً گفته‌اند: «هنگامی‌که ابوزرعه رازی به بغداد مسافرت کرد، احمد بن حنبل برای استفاده بهتر و بیشتر از ابوزرعه، نمازهای نافله خود را ترک کرد و به خواندن نمازهای واجب اکتفا کرد.»[2] که نشان از عظمت ابوزرعه نزد احمد بن حنبل است. و «احمد بن حنبل حفاظ حدیث را چهار نفر می‌دانست که یکی از آنان ابوزرعه رازی بود.»[3]
احمد بن حنبل می‌گوید: «حدود هفتصد هزار حدیثِ صحیح وجود دارد و ابوزرعه ششصد هزار از آن را حفظ کرده است.»[4] و گفته شده «ابوزرعه رازی هفت‌صد هزار حدیث از حفظ بود.»[5] که این جمله با جمله قبل اختلاف دارد.
اسحاق بن راهویه می‌گوید: «هر حدیثی که ابوزرعه آن را تأیید نکند، حدیث صحیح و قابل اعتمادی نیست.»[6] یعنی ابوزرعه سخنش در مورد جرح راویان قابل قبول و سخنش در مورد دلالت روایات نیز حجیت دارد.
خودِ ابوزرعه رازی می‌گوید: «هر چیزی را که گوشم می‌شنید، قلبم نیز آن را حفظ می‌نمود، و به همین خاطر هنگامی‌که در بازار بغداد راه می‌رفتم، وقتی صدای زنان آوازه‌خوان را می‌شنیدم، از ترس حفظ آن، دستم را روی گوشم می‌گذاشتم.»[7]
همچنین می‌گوید: «تمام کتاب‌ها و مطالبی که از پنجاه سال قبل نوشته‌ام، در خانه‌ام موجود است. از زمانی‌که آن‌ها را نوشته‌ام هیچ‌یک از آن‌ها را مطالعه نکرده‌ام، اما می‌دانم که هر مطلبی در کدام کتاب و کدام ورق و کدام صفحه و کدام خط قرار دارد.»[8]
چنین مطالبی را اگر در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت مکرم ایشان بگوییم، از طرف اهل حدیث مورد طعن قرار گرفته و محکوم به غلو می‌شویم، ولی همان‌طور که می‌بینید، ابوزرعه چنین مطالبی را برای  خود ادعا نموده است.
ابن حبان نیز می‌گوید: «ابوزرعه یکی از امامان دنیا در علم حدیث بود.»[9]
ربیع، ابوزرعه را یکی از آیات و نشانه‌های خداوند دانسته و کسانی‌که ابوزرعه را ترک کرده و برای یادگیری حدیث به مناطق دیگر می‌رفتند، مؤاخذه می‌کرده است.[10]
محمد بن یحیی نیشابوری می‌گوید: «مادامی که افرادی همچون ابوزرعه رازی در میان مسلمانان زندگی کنند، مسلمانان در خیر و سلامتی بوده و آسیبی به آنان نخواهد رسید.»[11] و کلام آخر این‌که: «هیچ شخصی حافظ‌تر از ابوزرعه از روی پل صراط عبور نکرده است.»[12]
در مطالبی که در منقبت ابوزرعه گفته‌اند، که نشانگر غلو بیش از حد اهل حدیث در مورد بزرگان خود است، از غیب خبر داده‌اند، که اولاً ابوزرعه از پل صراط عبور کرده و همچنین تا قیامت فردی حافظ‌تر از او نخواهد آمد؛ و کسانی که غیب امامان اهل بیت را نمی‌پذیرند، خود چه ادعاهایی می‌نمایند؛ و در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که «تا آن‌گاه كه تو در ميانشان هستى، خدا عذابشان نكند.» و آنان این مورد را که در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم تخصیص خورده است،[13] در مورد ابوزرعه ادعا نموده‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. «ادعای اقتدای ملائکه به ابوزرعه در آسمان!»
«نقدی بر تصدیق ابوزرعه و بهشتی شدن او!»
«توصیه حضرت خضر به ابوزرعه!»
«غلو درباره ابوزرعه!»
[2]. «قال عبدالله بن أحمد بن حنبل: لما ورد علينا أبوزرعة نزل عندنا، فقال لي أبي: يا بني قد اعتضت بنوافلي، مذاكرة هذا الشيخ.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص326.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص17.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص68.
«قال عبدالله بن أحمد بن حنبل: لما قدم أبوزرعة نزل عند أبي فكان كثير المذاكرة له، فسمعت أبي يوماً يقول: ما صليت غير الفرض، استأثرت بمذاكرة أبي زرعة على نوافلي.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص326.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص199.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص17.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص92.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج11، ص228.
الانساب، سمعانی، بیروت: دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع، 1408ق، ج3، ص24.
[3]. «قال عبدالله بن أحمد: قلت لأبي يا أبت مَن الحفاظ؟ قال: يا بني! شباب كانوا عندنا من أهل خراسان وقد تفرقوا، قلت: مَن هم يا أبت؟ قال: محمد بن إسماعيل ذاك البخاري، وعبيدالله بن عبدالكريم ذاك الرازي، وعبدالله بن عبدالرحمن ذاك السمرقندي، والحسن بن شجاع ذاك البلخي.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص326.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص199.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص21.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص92.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج12، ص188.
الانساب، سمعانی، بیروت: دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع، 1408ق، ج3، ص24.
[4]. «قال أحمد بن حنبل: صح من الحديث سبعمائة ألف حديث وكسر، وهذا الفتى (يعني أبازرعة) قد حفظ ستمائة ألف.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص331.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص201.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص30.
الانساب، سمعانی، بیروت: دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع، 1408ق، ج3، ص24.
[5]. «قال مسكدانه كان يحفظ سبعمائة ألف حديث.» خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، خزرجی،  دار البشائر الإسلامية، 1411ق، ص252.
البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت: دار إحياء التراث العربی، 1408ق، ج11، ص44.
[6]. «قال إسحاق بن راهويه: كل حديث لايعرفه أبوزرعة الرازي، ليس له أصل.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص331.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص201.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص23.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص94.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص71.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص29.
الانساب، سمعانی، بیروت: دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع، 1408ق، ج3، ص24.
[7]. «قال أبازرعة: ... وما سمعت أذني شيئاً من العلم إلا وعاه قلبي، وإني أمشي في سوق بغداد فأسمع من الغرف صوت المغنيات، فأضع إصبعي في أذني، مخافة أن يعيه قلبي.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص330.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص24.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص95.
تاریخ الاسلام، ذهبی، بیروت: دار الكتاب العربی، 1407ق، ج20، ص130.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص30.
[8]. «قال أبازرعة: إن في بيتي ما كتبته منذ خمسين سنة، ولم أطالعه منذ كتبته، وإني أعلم في أي كتاب هو، وفي أي ورقة هو، في أي صفحة هو، في أي سطر هو، ...» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص330.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص24.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص99.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص30.
[9]. «کان احد ائمة الدنیا فی الحدیث.» الثقات، ابن حبان، مؤسسة الكتب الثقافية، 1393ق، ج8، ص407.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص30.
[10]. «سمعت فضلك الصائغ يقول: دخلت على الربيع بمصر فقال لي: من أين أنت؟ قلت: من أهل الري (أصلحك الله) من بعض شاكردي أبوزرعة فقال: تركت أبازرعة وجئتني؟! إن أبازرعة آية، وإن الله إذا جعل إنساناً آية أبان من شكله حتى لا يكون له ثان.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص329.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص28.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص93.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص74.
[11]. «سمعت محمد بن يحيى النيسابوري يقول لا يزال المسلمون بخير ما أبقي الله لهم مثل أبي زرعة.» تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص30.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص94.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج13، ص74.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص29.
[12]. «سمعت عبدالله بن أحمد بن حنبل يقول: سمعت أبي يقول: ما جاوز الجسر أفقه من إسحاق بن راهويه ولا أحفظ من أبي زرعة.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دارالكتب العلمية، 1417ق، ج10، ص327.
طبقات الحنابلة، ابن ابی یعلی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص200.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج38، ص22.
تهذیب الکمال، مزی: بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج19، ص93.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج7، ص29.
[13]. «امکان نزول عذاب در عصر پیامبر اکرم (ص)»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.